نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
521 | 4 | 28 | يريد الله أن يخفف عنكم وخلق الإنسان ضعيفا |
| | | خداوند میخواهد (با وضع احکام سهل و ساده) کار را بر شما آسان کند (چرا که او میداند که انسان در برابر غرائز و امیال خود ناتوان است) و انسان ضعیف آفریده شده است (و در امر گرایش به زنان تاب مقاومت ندارد). [[«ضَعِیفاً»: حال است.]] |
|
522 | 4 | 29 | يا أيها الذين آمنوا لا تأكلوا أموالكم بينكم بالباطل إلا أن تكون تجارة عن تراض منكم ولا تقتلوا أنفسكم إن الله كان بكم رحيما |
| | | ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال همدیگر را درمیان خود به ناحق (یعنی از راههای نامشروعی همچون: دزدی، خیانت، غصب، ربا، قمار، و ...) نخورید مگر این که (تصرّف شما در اموال دیگران از طریق) داد و ستدی باشد که از رضایت (باطنی دو طرف) سرچشمه بگیرد، و خودکشی مکنید و خون همدیگر را نریزید. بیگمان خداوند (پیوسته) نسبت به شما مهربان بوده (و خواهد بود). [[«بِالْبَاطِلِ»: به ناحق. از راه نامشروع. «إِلاّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ»: مگر این که اموال از راه تجارتی باشد که با رضایت انجام پذیرد. در اینجا مستثنی منقطع است. حرف إِلاّ به معنی لکن و مگر است. اسم (تَکُونَ) (هِیَ) و به (اموال) برمیگردد. اسم (تَکُونَ) میتواند (التِّجَارَة) محذوف باشد. تقدیر چنین میشود: إِلاّ أَن تَکُونَ ا لأمْوَالُ أَمْوَالَ تِجَارَةٍ. یا: إِلاّ أَن تَکُونَ التِّجَارَةُ تِجَارَةً. «لا تَقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ»: خودکشی نکنید. با مخالفت اوامر خدا خویشتن را به هلاکت میندازید.]] |
|
523 | 4 | 30 | ومن يفعل ذلك عدوانا وظلما فسوف نصليه نارا وكان ذلك على الله يسيرا |
| | | و کسی که چنین کاری (یعنی خودکشی یا خوردن به ناحق اموال دیگران) را تجاوزگرانه و ستمگرانه مرتکب شود، او را با آتش دوزخ میسوزانیم، و این (عمل هم) برای خدا آسان است. [[«عُدْواناً»: تجاوزگرانه. «ظُلْماً»: ستمگرانه. (عُدْوَاناً وَ ظُلْماً) مصدرند و حال واقع شدهاند و تقدیر چنین است: مُتَعَدِّیاً وَ ظالِماً. «یَسِیراً»: آسان.]] |
|
524 | 4 | 31 | إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم وندخلكم مدخلا كريما |
| | | اگر از گناهان کبیرهای بپرهیزید که از آن نهی شدهاید، گناهان صغیرهی شما را (با فضل و رحمت خود) از شما میزدائیم و (به شرط استغفار از کبائر و عدم اصرار بر صغائر) شما را به جایگاه ارزشمندی (که بهشت برین است) وارد میگردانیم. [[«کَبَآئِرَ»: گناهان بزرگ. گناهانی که در برابر آنها تهدید شدیدی آمده یا حدّی معیّن شده است. از قبیل: انباز قراردادن برای خدا، قتل، سحر و جادو، خوردن مال یتیم، رباخواری، زنا، تهمت زنا، عقوق والدین، شهادت دروغ و ناروا، فرار از جهاد. «مُدْخَلاً»: منزل و مأوی. اسم مکان باب افعال است.]] |
|
525 | 4 | 32 | ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضكم على بعض للرجال نصيب مما اكتسبوا وللنساء نصيب مما اكتسبن واسألوا الله من فضله إن الله كان بكل شيء عليما |
| | | آرزوی چیزی نکنید که خداوند برخی از شما را با (اعطای) آن بر برخی دیگر برتری داده است (و مردان را در بعضی از چیزها بر زنان، و زنان را در بعضی از چیزها بر مردان فضیلت داده و مرحمت روا دیده است). مردان نصیبی دارند از آنچه فراچنگ میآورند و زنان (هم) نصیبی دارند از آنچه به دست میآورند (و هر یک از زنان و مردان دارای سرشتی و حقوقی فراخور حال خود میباشند. پس با تلاش و کوشش شبانهروزی رحمت و برکت خدای را بجوئید) و ازخدا طلب فضل او کنید. بیگمان خداوند (کاملاً) آگاه از هر چیزی بوده (و به هر نوعی، چیزی بخشیده است که شایستهاش بوده است). |
|
526 | 4 | 33 | ولكل جعلنا موالي مما ترك الوالدان والأقربون والذين عقدت أيمانكم فآتوهم نصيبهم إن الله كان على كل شيء شهيدا |
| | | برای هر یک (از مردان و زنان) وارثانی تعیین کردیم تا از میراث پدر و مادر و نزدیکان برخوردار شوند (و بر ترکهی ایشان استیلاء یابند) و به کسانی که با آنان پیمان (زناشوئی) بستهاید (و ایشان را به شوهری یا همسری پذیرفتهاید) بهرهی خودشان را (به تمام و کمال) بدهید (و بدانید که) بیگمان خدا بر هر چیزی حاضر و ناظر (و مراقب رفتار و کردار شما) بوده است (و میباشد). [[«مَوَالِی»: جمع مَوْلی، سرپرستان. پیروان. در اینجا مراد وُرّاث است که حق ولایت یعنی استحقاق دریافت ترکه و استیلاء بر آن را دارند. «مِمَّا»: از آنچه. بر آنچه. «ألَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمَانُکُمْ»: مراد شوهران یا همسران و یا همسوگندان و همپیمانان میباشد. «اَیْمَان»: جمع یمین، قَسَم. دست راست. زیرا که به هنگام معاهده دست راست خود را به هم میدادند و بر انجام کاری همسوگند و همپیمان میشدند. «شَهِیداً»: مطّلع و آگاه. حاضر و ناظر.]] |
|
527 | 4 | 34 | الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض وبما أنفقوا من أموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله واللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن في المضاجع واضربوهن فإن أطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا إن الله كان عليا كبيرا |
| | | مردان بر زنان سرپرستند (و در جامعهی کوچک خانواده، حق رهبری دارند و صیانت و رعایت زنان بر عهده ایشان است) بدان خاطر که خداوند (برای نظام اجتماع، مردان را بر زنان در برخی از صفات برتریهائی بخشیده است و) بعضی را بر بعضی فضیلت داده است، و نیز بدان خاطر که (معمولاً مردان رنج میکشند و پول به دست میآورند و) از اموال خود (برای خانواده) خرج میکنند. پس زنان صالحه آنانی هستند که فرمانبردار (اوامر خدا و مطیع دستور شوهران خود) بوده (و خویشتن را از زنا به دور و اموال شوهران را از تبذیر محفوظ) و اَسرار (زناشوئی) را نگاه میدارند؛ چرا که خداوند به حفظ (آنها) دستور داده است. (زنان صالح چنین بودند ولیکن زنان ناصالح آنانی هستند که سرکش میباشند) و زنانی را که از سرکشی و سرپیچی ایشان بیم دارید، پند و اندرزشان دهید و (اگر مؤثّر واقع نشد) از همبستری با آنان خودداری کنید و بستر خویش را جدا کنید (و با ایشان سخن نگوئید. و اگر باز هم مؤثّر واقع نشد و راهی جز شدّت عمل نبود) آنان را (تنبیه کنید و کتک مناسبی) بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند (ترتیب تنبیه سهگانه را مراعات دارید و از اخفّ به اشدّ نروید و جز این) راهی برای (تنبیه) ایشان نجوئید (و نپوئید و بدانید که) بیگمان خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و اگر ایشان را بیش از حدّ اذیّت و آزار کنید، انتقام آنان را از شما میگیرد). [[«قَوَّامُونَ»: جمع قَوّام، صیغه مبالغه قائِم است و کسی را میگویند که شبانهروز به کار و بار خانواده قیام کند و پیوسته در راه مصالح ایشان در تلاش باشد. سرپرست خدمتگزار. «قَانِتَاتٌ»: خاشعان. مطیعان. «حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ»: راز نگهداران. مراد از غیب هر آن چیزی است که از دیده شوهر به دور میماند، از قبیل: ناموس و اولاد و اموال. آنچه در خلوت میان زن و شوهر میگذرد. «بِمَا حَفِظَ اللهُ»: به سبب فرمان خدا بدین حفظ. چنان که خداوند اَسرار را حفظ فرموده است. بدان خاطر که خدا فرمان داده است که درباره زنان ظلم و جور نشود و حقوق ایشان در جامعه مراعات شود. «نُشُوز»: سرکشی و سرپیچی. «مَضَاجِع»: جمع مَضْجَع، بِستر، فِراش. «فَلا تَبْغُوا»: نخواهید. خواستار نشوید.]] |
|
528 | 4 | 35 | وإن خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من أهله وحكما من أهلها إن يريدا إصلاحا يوفق الله بينهما إن الله كان عليما خبيرا |
| | | و اگر (میان زن و شوهر اختلافی افتاد و) ترسیدید (که این کار باعث) جدائی میان آنان شود، داوری از خانوادهی شوهر، و داوری از خانوادهی همسر (انتخاب کنید و برای رفع و رجوع اختلاف) بفرستید. اگر این دو داور جویای اصلاح باشند، خداوند آن دو را (کمک نموده و در یکی از دو کار: سازش نیک و خداپسندانه، یا جدائی زیبا و معقولانه) موفّق میگرداند. بیگمان خداوند مطّلع (بر ظاهر و باطن مردمان و) آگاه (از نیّات همگان) است. [[«شِقَاق»: اختلاف. جدائی. «حَکَماً»: داور. «یُوَفِّقِ اللهُ»: مراد از توفیق خدا در کار سازش و الفت و محبّت مجدّد است، و یا این که در جدائی مفید به حال زن و شوهر. «إِبْعَثُوا»: بفرستید.]] |
|
529 | 4 | 36 | واعبدوا الله ولا تشركوا به شيئا وبالوالدين إحسانا وبذي القربى واليتامى والمساكين والجار ذي القربى والجار الجنب والصاحب بالجنب وابن السبيل وما ملكت أيمانكم إن الله لا يحب من كان مختالا فخورا |
| | | (تنها) خدا را عبادت کنید و (بس. و هیچ کس و) هیچ چیزی را شریک او مکنید. و نیکی کنید به پدر و مادر، خویشان، یتیمان، درماندگان و بیچارگان، همسایگانِ خویشاوند، همسایگانِ بیگانه، همدمان (در سفر و در حضر، و همراهان و همکاران)، مسافران (نیازمندی که در شهر و مکان معیّنی اقامت ندارند)، و بندگان و کنیزان. بیگمان خداوند کسی را دوست نمیدارد که خودخواه و خودستا باشد. [[«إِحْسَاناً»: نیکیکردن. مفعول مطلق برای فعل محذوف (أَحْسِنُوا) است و برای تأکید به کار رفته است. «الْجَارِ ذِی الْقُرْبَی»: همسایه نزدیک. «الْجَارِ الْجُنُبِ»: همسایه بیگانه. همسایه دور. «الْجُنُب»: بیگانه. دور. «الصَّاحِبِ بِالْجَنبِ»: همدم. همنشین. همکار، همراه. همسفر. «مُخْتَالاً»: خودخواه. متکبّر. اسم فاعل باب افتعال از واژه (خُیَلاء) است. «فَخُوراً»: فخرفروش. خودستا.]] |
|
530 | 4 | 37 | الذين يبخلون ويأمرون الناس بالبخل ويكتمون ما آتاهم الله من فضله وأعتدنا للكافرين عذابا مهينا |
| | | (آنان) کسانیند که خود بخل میورزند و مردمان را نیز به بخل میخوانند، و نعمتی را که خداوند بدیشان داده است پنهان میدارند و (نه خودشان از آن استفاده میکنند و نه دیگران را از آن بهرهمند میسازند، و پیوسته سعی در کفران نعمت مادی و معنوی دارند، اینان بدانند که) ما برای کسانی که (همچون ایشان) کفران نعمت میکنند، عذاب خوارکنندهای آماده کردهایم. [[«أَعْتَدْنَا»: آماده کردهایم. تهیّه دیدهایم. «کَافِرِینَ»: پنهانکنندگان و نادیدهانگاران نعمت. کفرپیشگان.]] |
|