نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
3545 | 33 | 12 | وإذ يقول المنافقون والذين في قلوبهم مرض ما وعدنا الله ورسوله إلا غرورا |
| | | و (به یاد آورید) زمانی را که منافقان و آنان که در دلهایشان بیماری (نفاق) بود میگفتند: خدا و پیغمبرش جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند. [[«الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ»: مراد همان منافقان است، و عطف صفت بر موصوف است. «غُرُوراً»: گول زدن، در اینجا مراد باطل و دروغ است.]] |
|
3546 | 33 | 13 | وإذ قالت طائفة منهم يا أهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا ويستأذن فريق منهم النبي يقولون إن بيوتنا عورة وما هي بعورة إن يريدون إلا فرارا |
| | | و (به یاد آورید) زمانی را که گروهی از آنان (که منافق و ضعیفالایمان بودند) گفتند: ای اهل یثرب! اینجا (کنار خندق) جای ماندگاری شما نیست (و ایستادگی در کارزار، همگان را زیانبار میسازد)، لذا (به منازل خود) برگردید. دستهای از ایشان هم از پیغمبر اجازه (ی بازگشت به خانههای خود) خواستند و گفتند: واقعاً خانههای ما بدون حفاظ و نااستوار است (و باید برای نگهبانی از آنها برگردیم.) در حالی که بدون حفاظ و نااستوار نبود و مرادشان جز فرار (از جنگ) نبود. [[«یَثْرِبَ»: نام شهر «مدینه» در دوره جاهلیّت بود. «مُقَامَ»: جای اقامت. اقامت. مراد ماندن در دور و بر خندق برای دفاع از خود است. «عَوْرَةٍ»: شکاف و درز دیوار و جز آن. در اینجا مراد «ذَاتُ عَوْرَةٍ»: یعنی صاحب شکاف و محلّ رخنه است که دزدان و امثال ایشان میتوانند از آنجا وارد منزل گردند. «إِنْ»: حرف نفی است.]] |
|
3547 | 33 | 14 | ولو دخلت عليهم من أقطارها ثم سئلوا الفتنة لآتوها وما تلبثوا بها إلا يسيرا |
| | | (آنان آن اندازه سست اراده و ایمانند که نه آمادهی پیکار با دشمن و نه پذیرای شهادتند) و اگر احزاب از جوانب مدینه وارد آن شوند (و شهر را اشغال کنند) و بدیشان پیشنهاد نمایند که از دین برگردید (و بتپرستی و شرک را بپذیرید) به سرعت میپذیرند و جز مدّت کمی برای انتخاب این پیشنهاد درنگ نخواهند کرد! [[«لَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ»: مراد این است که اگر سپاهیان احزاب وارد شهر و منازل ایشان شوند. «أَقْطَارِهَا»: نواحی و جوانب شهر. «سُئِلُوا»: از ایشان درخواست گردد. کفّار بدانان پیشنهاد کنند. «الْفِتْنَةَ»: برگشت از دین (نگا: بقره / 193). برخی گفتهاند مراد جنگ علیه مسلمین است. یعنی منافقان و افراد ضعیفالایمان نه تنها دین اسلام را ترک میگویند، بلکه حاضرند با اسلام و مسلمین وارد کارزار شوند. «مَا تَلَبَّثُوا»: درنگ نمیکنند. «بِهَا»: در پذیرش ردّه و برگشت از دین. یا در منازل و شهر. یعنی هر چه زودتر به کفر و شرک برمیگردند، یا هر چه زودتر از خانه و کاشانه خود به در میآیند و همراه کفّار بیدرنگ با مسلمانان میجنگند.]] |
|
3548 | 33 | 15 | ولقد كانوا عاهدوا الله من قبل لا يولون الأدبار وكان عهد الله مسئولا |
| | | آنان قبلاً با خدا عهد و پیمان بسته بودند که پشت به دشمن نکنند و نگریزند (و در دفاع از اسلام و مسلمین بایستند). عهد و پیمان خدا پرسش دارد (و از وفای بدان بازخواست میشود). [[«لا یُوَلُّونَ الأدْبَارَ»: (نگا: آلعمران / 111، انفال / 15). «مَسْؤُولاً»: پرسیده. مورد پرسش و باز خواست قرار گیرنده.]] |
|
3549 | 33 | 16 | قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم من الموت أو القتل وإذا لا تمتعون إلا قليلا |
| | | بگو: اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید، این فرار سودی به حال شما نخواهد داشت، و اگر (هم به فرض) سودی داشته باشد، خدا بیش از چند روزی (از زندگی دنیا) بهرهمندتان نمیگرداند، (و روزگار زندگی هر چند طولانی هم باشد کم و ناچیز است). [[«لا تُمَتَّعُونَ»: به شما داده نخواهد شد و برخوردارتان نمیگردانند.]] |
|
3550 | 33 | 17 | قل من ذا الذي يعصمكم من الله إن أراد بكم سوءا أو أراد بكم رحمة ولا يجدون لهم من دون الله وليا ولا نصيرا |
| | | بگو: چه کسی میتواند شما را در برابر ارادهی خدا حفظ کند، اگر او مصیبت یا رحمتی را برای شما بخواهد؟ آنان غیر از خدا هیچ سرپرست و یاوری برای خود نخواهند یافت. [[«یَعْصِمُکُمْ»: شما را حفظ میکند. در امانتان میدارد. «مِن دُونِ اللهِ»: بجز خدا.]] |
|
3551 | 33 | 18 | قد يعلم الله المعوقين منكم والقائلين لإخوانهم هلم إلينا ولا يأتون البأس إلا قليلا |
| | | خداوند کسانی را به خوبی میشناسد که مردم را از جنگ باز میداشتند، و کسانی را که به برادران خود میگفتند: به سوی ما بیائید و (به ما بپیوندید و خود را از معرکه بیرون بکشید)، و جز مقدار کمی (آن هم از روی اکراه یا ریا) دست به جنگ نمییازیدند. [[«قَدْ یَعْلَمُ»: خدا قطعاً میداند. «الْمُعَوِّقِینَ»: منصرف کنندگان. بازدارندگان. «هَلُمَّ»: بیائید! این واژه برای مفرد و مثنّی و جمع به کار میرود (نگا: انعام / 150). «الْبَأْسَ»: جنگ. شدّت جنگ (نگا: بقره / 177). «لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ»: دست به جنگ نمییازند.]] |
|
3552 | 33 | 19 | أشحة عليكم فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذي يغشى عليه من الموت فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد أشحة على الخير أولئك لم يؤمنوا فأحبط الله أعمالهم وكان ذلك على الله يسيرا |
| | | آنان نسبت به شما بخیلند (و برای تهیّهی ادوات و ابزار جنگی کمترین کمکی نمیکنند) و هنگامی که لحظات بیم و هراس فرا میرسد (و جنگجویان به سوی یکدیگر میروند و چکاچاک اسلحهی همدیگر را میشنوند، آن چنان ترسو هستند که) میبینی به تو نگاه میکنند در حالی که چشمانشان بیاختیار در حدقه به گردش درآمده است همسان کسی که دچار سکرات موت بوده و میخواهد قالب تهی کند. امّا هنگامی که خوف و هراس نماند (و جنگ به پایان رسید و زمان امن و امان فرا رسید) زبانهای تند و تیز خود را بیادبانه بر شما میگشایند (و مقامات شجاعت و یاری خویشتن را میستایند، و پررویانه سهم هر چه بیشتر غنائم را ادّعاء مینمایند!) و برای گرفتن غنائم سخت حریص و آزمندند. آنان هرگز ایمان نیاوردهاند، و لذا خدا اعمال ایشان را باطل و بیمزد میکند و این کار برای خدا آسان است. [[«أَشِحَّةً»: جمع شَحیح، بخلاء. آزمندان. «أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ»: مراد این است که اهل ایثار و فداکاری از نظر جان و مال نبوده و برای تهیّه توشه و ادوات جنگی حاضر به همکاری نیستند. برخی از مفسّران فرمودهاند: مراد این است که قبل از جنگ خویشتن را دوستان و دوستداران گرم شما نشان میدهند. «یُغْشی عَلَیْهِ»: بیهوش میگردد. «سَلَقُوکُمْ»: شما را با سخنان درشت و ناهمگون میآزارند. شما را زخم زبان میزنند و میرنجانند. «حِدَادٍ»: جمع حَدید، تیز و تند. مراد تیز و بُرّان برای اذیّت و آزار دیگران است. «أَشِحَّةً عَلَیالْخَیْرِ»: آزمندان بر غنائم. بخل ورزندگان بر خیر و نعمت.]] |
|
3553 | 33 | 20 | يحسبون الأحزاب لم يذهبوا وإن يأت الأحزاب يودوا لو أنهم بادون في الأعراب يسألون عن أنبائكم ولو كانوا فيكم ما قاتلوا إلا قليلا |
| | | آنان (از شدّت خوف و هراس هنوز) گمان میکنند لشکریان احزاب نرفتهاند، و اگر احزاب بار دیگر برگردند، ایشان دوست میدارند در میان اعراب بادیهنشین، صحرانشین شوند (تا اذیّت و آزاری بدیشان نرسد، و بدین اکتفاء میکنند که از شما خبر بگیرند) و اخبار شما را جویا شوند. اگر آنان (قبلاً فرار نمیکردند و به مدینه برنمیگشتند و) در میان شما میماندند، جز مقدار کم و ناچیزی نمیجنگیدند (و آن هم برای ریا و خودنمائی) و ... [[«بَادُونَ»: جمع بادی، بادیهنشینان، صحرانشینان (نگا: حجّ / 2). «الأعْرَابِ»: ساکنان بادیه (نگا: توبه / 90).]] |
|
3554 | 33 | 21 | لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنة لمن كان يرجو الله واليوم الآخر وذكر الله كثيرا |
| | | سرمشق و الگوی زیبائی در (شیوهی پندار و گفتار و کردار) پیغمبر خدا برای شما است. برای کسانی که (دارای سه ویژگی باشند:) امید به خدا داشته، و جویای قیامت باشند، و خدای را بسیار یاد کنند. [[«أُسْوَةٌ»: قدوه و پیشوا. الگو و سرمشق. «یَرْجُو»: امیدوار باشد. بخواهد. الف زائدی در رسمالخطّ قرآنی در آخر دارد.]] |
|