نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
3484 | 31 | 15 | وإن جاهداك على أن تشرك بي ما ليس لك به علم فلا تطعهما وصاحبهما في الدنيا معروفا واتبع سبيل من أناب إلي ثم إلي مرجعكم فأنبئكم بما كنتم تعملون |
| | | هر گاه آن دو، تلاش و کوشش کنند که چیزی را شریک من قرار دهی که کمترین آگاهی از بودن آن و (کوچکترین دلیل بر اثبات آن) سراغ نداری، از ایشان فرمانبرداری مکن. (چرا که در مسألهی عقائد و کفر و ایمان همگامی و همراهی جائز نیست، و رابطهی با خدا، مقدّم بر رابطهی انسان با پدر و مادر است، و اعتقاد مکتبی برتر از عواطف خویشاوندی است. ولی در عین حال) با ایشان در دنیا به طرز شایسته و به گونهی بایستهای رفتار کن و راه کسانی را در پیش گیر که به جانب من (با یکتاپرستی و طاعت و عبادت) رو کردهاند. بعد هم همه به سوی من برمیگردید و من شما را از آنچه (در دنیا) میکردهاید آگاه میسازم (و بر طبق اعمالتان پاداش و کیفرتان میدهم). [[«جَاهَدَاکَ»: اگر درباره تو به تلاش ایستادند و کوشش نمودند. «مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»: آنچه تو از آن بیخبری و دلیلی بر وجودش نداری. یعنی چیزی که اصلاً وجود ندارد و در واقع محال و ناشدنی است. «مَعْرُوفاً»: نیک و پسندیده. صفت مصدر محذوفی است و تقدیر چنین است: صَاحِبْهُمَا فِیالدُّنْیَا صِحَاباً مَّعْرُوفاً. «أَنَابَ»: برگشت. مراد از رجوع کردن، رو نمودن است. دو آیه، از (وَصَّیْنَا الإِنسَانَ) تا (تَعْمَلُونَ) معترضه و تأکید بر نهی از شرک است.]] |
|
3485 | 31 | 16 | يا بني إنها إن تك مثقال حبة من خردل فتكن في صخرة أو في السماوات أو في الأرض يأت بها الله إن الله لطيف خبير |
| | | پسر عزیزم! اگر به اندازهی سنگینی دانهی خردلی (عمل نیک یا بد انجام گرفته) باشد و در دل سنگی، یا در آسمانها، و یا این که در میان زمین باشد، خدا آن را حاضر میآورد (و به حساب و کتاب آن رسیدگی میکند). چرا که خداوند بس دقیق و آگاه است. [[«إِنَّهَا»: مرجع (هَا) خَصْلَة است اعم از نیک یا بد، یا حسنات و سیّئات. «مِثْقَالَ حَبَّةٍ»: اندازه دانهای. مراد سنگینی آن است. (نگا: نساء / 40، یونس / 61، انبیاء / 47). «خَرْدَلٍ»: دانه خردل. سپندان. در کوچکی و حقارت ضربالمثل است. «صَخْرَةٍ»: سنگ بزرگ و سخت (نگا: کهف / 63). مثال سختی است. «السَّمَاوَاتِ»: مثال دوری است. «الأرْضِ»: مثال نهانی است. «لَطِیفٌ»: (نگا: انعام / 103، یوسف / 100).]] |
|
3486 | 31 | 17 | يا بني أقم الصلاة وأمر بالمعروف وانه عن المنكر واصبر على ما أصابك إن ذلك من عزم الأمور |
| | | ای پسر عزیزم! نماز را چنان که شاید بخوان، و به کار نیک دستور بده و از کار بد نهی کن، و در برابر مصائبی که به تو میرسد شکیبا باش. اینها از کارهای (اساسی و مهمّی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثبات ورزید. [[«ذلِکَ»: اشاره به (صبر) و سائر امور دیگر، یعنی نهی از منکر و امر به معروف و اقامه نماز، بر سبیل بَدَلیّت است. «عَزْمِ الأمُورِ»: (نگا: آلعمران / 186).]] |
|
3487 | 31 | 18 | ولا تصعر خدك للناس ولا تمش في الأرض مرحا إن الله لا يحب كل مختال فخور |
| | | با تکبّر و بیاعتنائی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو، چرا که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست نمیدارد. [[«لا تُصَعِّرْ»: از مردم، با تکبّر و بیاعتنائی روی مگردان. از ماده (صَعَر) به معنی بیماری گردن کجی و یا چهره یا گونه کژی است. مراد روی گردانی با بیاعتنائی و تکبّر است. «مَرَحاً»: شادمانی فراوان توأم با غرور و سرمستی است (نگا: اسراء / 37). «مُخْتَالٍ فَخُورٍ»: (نگا: نساء / 36).]] |
|
3488 | 31 | 19 | واقصد في مشيك واغضض من صوتك إن أنكر الأصوات لصوت الحمير |
| | | و در راه رفتنت اعتدال را رعایت کن، و (در سخن گفتنت) از صدای خود بکاه (و فریاد مزن) چرا که زشتترین صداها، صدای خران است. [[«إِقْصِدْ»: میانهروی کن. اعتدال داشته باش. مراد انتخاب میان تند و کند رفتن است. «أغْضُضْ»: بکاه. پائین بیاور. «الْحَمِیرِ»: جمع حِمار، الاغها. خران. «إِنَّ أَنکَرَ الأصْوَاتِ ...»: صدای خر در زشتی ضربالمثل است. چرا که این حیوان گاهی بیجهت و بدون هیچ گونه نیازی، وقت و بیوقت عرعر میکند، و زشتی آن بیشتر از نظر بلندی است، و عربها هم به بلندی صدا افتخار میکردند.]] |
|
3489 | 31 | 20 | ألم تروا أن الله سخر لكم ما في السماوات وما في الأرض وأسبغ عليكم نعمه ظاهرة وباطنة ومن الناس من يجادل في الله بغير علم ولا هدى ولا كتاب منير |
| | | آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده است (و در مسیر منافع شما به حرکت انداخته است)، و نعمتهای خود را - چه نعمتهای ظاهر و چه نعمتهای باطن - بر شما گسترده و افزون ساخته است؟ برخی از مردم بدون هیچ گونه دانش و هدایت و کتاب روشن و روشنگری، دربارهی (شناخت و یکتائی) خدا راه ستیز و جدال را پیش میگیرند. [[«سَخَّرَ لَکُمْ ...»: (نگا: رعد / 2، حجّ / 65). «أَسْبَغَ»: فراوان و فراخ کرده است. اتمام بخشیده است و فراگیر نموده است.. «ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً»: آشکار و پنهان. نعمتهای ظاهر، همچون: صحّت، دارائی، فرزندان خوب. نعمتهای باطن، همچون عقل، حسن تدبیر، اطمینان قلب، ایمان. حال هستند. «یُجَادِلُ فِی ...»: (نگا: حجّ / 8).]] |
|
3490 | 31 | 21 | وإذا قيل لهم اتبعوا ما أنزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا عليه آباءنا أولو كان الشيطان يدعوهم إلى عذاب السعير |
| | | هنگامی که بدانان گفته میشود: از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، میگویند: بلکه ما از چیزی پیروی میکنیم که پدران خود را بر آن یافتهایم. آیا (از نیاکان خود پیروی میکنند) ولو این که اهریمن ایشان را به عذاب آتش فروزان (دوزخ) فرا خواند؟ [[«مَآ أَنزَلَ اللهُ»: مراد کتاب آسمانی و حق و هدایت است. «نَتَّبِعُ مَا ...»: (نگا: بقره / 170). «السَّعِیرِ»: آتش زبانهکش و فروزان (نگا: نساء / 10 و 55، حجّ / 4).]] |
|
3491 | 31 | 22 | ومن يسلم وجهه إلى الله وهو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى وإلى الله عاقبة الأمور |
| | | کسی که (دل به خدا دهد و) مطیعانه رو به خدا کند، در حالی که نیکوکار باشد، به دستاویز بسیار محکمی چنگ زده است. سرانجام همهی کارها به خدا بازگشت داده میشود (و حسنات را پاداش، و سیّئات را پادافره میدهد). [[«یُسْلِمْ وَجْهَهُ»: مراد خلوص در عبادت است (نگا: بقره / 112، نساء / 125). «إِسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی»: (نگا: بقره / 256).]] |
|
3492 | 31 | 23 | ومن كفر فلا يحزنك كفره إلينا مرجعهم فننبئهم بما عملوا إن الله عليم بذات الصدور |
| | | کسی که کافر شود (و این حقائق روشن را انکار کند) کفر او تو را غمگین نسازد. بازگشت آنان به سوی ما است و ما ایشان را از کارهائی که کردهاند آگاه میسازیم (و نتائج تلخ و شوم اعمالشان را بدیشان خواهیم چشاند). خدا مسلّماً از آنچه در درون سینهها (از نیّات و رازها) است، کاملاً آگاه است. [[«ذَاتِ الصُّدُورِ»: (نگا: آلعمران / 119 و 154).]] |
|
3493 | 31 | 24 | نمتعهم قليلا ثم نضطرهم إلى عذاب غليظ |
| | | ما ایشان را اندکی (در دنیا از زندگی) بهرهمند میسازیم، سپس آنان را وادار (به دخول) به عذاب سخت و شدیدی میگردانیم (و به آتش دوزخشان میکشانیم). [[«نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلاً»: (نگا: نساء / 77). «نَضْطَرُّهُمْ»: وادارشان میکنیم. مجبورشان میگردانیم. «غَلِیظٍ»: سخت و شدید.]] |
|