نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
71 | 2 | 64 | ثم توليتم من بعد ذلك فلولا فضل الله عليكم ورحمته لكنتم من الخاسرين |
| | | سپس شما، بعد از همهی اینها، (از طاعت و عبادت) روگردان شدید، و اگر لطف خدا و رحمت او شامل شما نمیشد (و به شما مهلت نمیداد و عذاب را به تأخیر نمیانداخت) جزو زیانباران میبودید. [[«تَوَلَّیْتُمْ»: روی گرداندید. پشت کردید.]] |
|
72 | 2 | 65 | ولقد علمتم الذين اعتدوا منكم في السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين |
| | | شما بیگمان دانستهاید (خبر و سرگذشت) آنان را که از شما در روز شنبه (از حدود الهی) تجاوز کردند. پس بدیشان گفتیم: به بوزینگان رانده شده تبدیل شوید. [[«إعْتَدَوْا»: تجاوز کردند. «السَّبْتِ»: شنبه. «قِرَدَةً»: جمع قِرْد، میمونها. بوزینهها. «خَاسِئِینَ»: راندهشدگان و مطرودان بسان سگان. خدا متجاوزین را از رحمت خود به دور داشت و آنان را خوار و پست نمود، به گونهای که مردم از همنشینی ایشان گریزان شدند و آنان را همچون بوزینگان از اجتماع انسانی خود طرد کردند.]] |
|
73 | 2 | 66 | فجعلناها نكالا لما بين يديها وما خلفها وموعظة للمتقين |
| | | پس آن (عقوبت) را عبرتی برای معاصران واقعه و آیندگان کردیم، و پندی برای پرهیزگاران نمودیم. [[«جَعَلْنَاهَا»: آن را گرداندیم، مرجع ضمیر (هَا) حال، کَیْنُونَة، صَیْرُورَة، مَسْخَة، و یا قِرَدَة است. «نَکَالاً»: عبرت. پند و اندرز. «مَا بَیْنَ یَدَیْهَا»: مراد معاصران ایشان است. «مَا خَلْفَهَا»: مراد آیندگان است.]] |
|
74 | 2 | 67 | وإذ قال موسى لقومه إن الله يأمركم أن تذبحوا بقرة قالوا أتتخذنا هزوا قال أعوذ بالله أن أكون من الجاهلين |
| | | و (به یاد آورید) آن هنگامی را که موسی به قوم خود (که در میانشان قتلی رخ داده بود و قاتل شناخته نمیشد) گفت: خدا به شما دستور میدهد که گاوی را سر ببرید (تا کلید شناخت قتل شود. ولی ایشان این کار را عجیب پنداشتند و) گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ گفت: به خدا پناه میبرم از این که جزو نادانان باشم (و مردم را ریشخند نمایم و به مسخره گیرم). [[«بَقَرَةً»: گاو. بقرة، واحد بَقَر است که اسم جنس است (نگا: بقره / 70). «هُزُواً»: سخریّه. بازیچه. مصدر و به معنی اسم مفعول، یعنی مَهْزُوءً است. مانند خَلْق به معنی مَخْلُوق (نگا: لقمان / 11) و صَیْد به معنی مَصید (نگا: مائده / 94 و 95).]] |
|
75 | 2 | 68 | قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هي قال إنه يقول إنها بقرة لا فارض ولا بكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون |
| | | گفتند: از خدای خود بخواه که برایمان روشن کند چه گاوی (مورد نظر) است؟ گفت: (پروردگار جهانیان به من خبر داده و) میگوید: آن، گاوی است نه پیر و نه جوان، بلکه میانهسالی است میان این دو. پس آنچه به شما فرمان داده شده است انجام دهید. [[«فَارِضٌ»: پیر. کهنسال. سالخورده. «بِکْرٌ»: خُردسال. نورسیده. «عَوَانٌ»: میانهسال. وسط. «بَیْنَ ذلِکَ»: میان آن چیزی که ذکر شد.]] |
|
76 | 2 | 69 | قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما لونها قال إنه يقول إنها بقرة صفراء فاقع لونها تسر الناظرين |
| | | گفتند: از خدای خود بخواه که برایمان بیان دارد، رنگ آن چگونه است؟ گفت: (پروردگار جهانیان به من خبر داده و) میگوید: آن گاو، گاو زرد پررنگی است که نگاه کنندگان (بدو) را شادمانی میبخشد. [[«صَفْرَآءُ»: زردرنگ. «فَاقِعٌ». خوشرنگ. «لَوْنُ»: رنگ. مرفوع است چون فاعل (فَاقِعٌ) است. «تَسُرُّ»: شاد میکند. مسرور میسازد.]] |
|
77 | 2 | 70 | قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هي إن البقر تشابه علينا وإنا إن شاء الله لمهتدون |
| | | گفتند: خدایت را برایمان فراخوان تا بر ما روشن کند چگونه گاوی است. به راستی این گاو بر ما مشتبه است (و ناشناخته مانده است) و ما اگر خدا خواسته باشد راه خواهیم برد (به سوی گاوی که باید سر ببریم و آن را خواهیم شناخت). [[«تَشَابَهَ»: مشتبه شده است. همگون شده و بهم آمیخته است.]] |
|
78 | 2 | 71 | قال إنه يقول إنها بقرة لا ذلول تثير الأرض ولا تسقي الحرث مسلمة لا شية فيها قالوا الآن جئت بالحق فذبحوها وما كادوا يفعلون |
| | | گفت: خدا میفرماید که آن، گاوی است که هنوز به کار گرفته نشده است و رام نگشته است تا بتواند زمین را شیار کند و زراعت را آبیاری نماید. از هر عیبی پاک و رنگش یکدست و بدون لکه است. گفتند: اینک حق مطلب را اداء کردی. پس گاو را سر بریدند، گرچه نزدیک بود که چنین نکنند. [[«ذَلُولٌ»: رام. کار کشته. «تُثِیرُ»: زیر و رو میکند. «الْحَرْثَ»: کشت و زرع. «مُسَلَّمَةٌ»: سالم. بیعیب. «شِیَةَ»: رنگ مخالف. از ماده (وشی). «مَا کَادُوا یَفْعَلُونَ»: نزدیک بود که چنین کاری نکنند.]] |
|
79 | 2 | 72 | وإذ قتلتم نفسا فادارأتم فيها والله مخرج ما كنتم تكتمون |
| | | و (به یاد بیاورید) آن گاه را که کسی را کشتید و دربارهی آن به نزاع برخاستید و یکدیگر را بدان متّهم کردید، و خدا حقیقت امر را میدانست و آنچه را که پنهان میکردید، آشکار و نمایان مینمود. [[«إدَّارَءْتُمْ»: کشمکش کردید. اختلاف ورزیدید. گناه را از خود دور و به گردن دیگری انداختید. فعل ماضی باب تفاعل است و اصل آن (تَدَارَءْتُمْ) از ماده (دَرْء) به معنی دفْع است.. «مُخْرِجٌ»: بیرون آورنده. آشکارکننده.]] |
|
80 | 2 | 73 | فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحيي الله الموتى ويريكم آياته لعلكم تعقلون |
| | | پس گفتیم: پارهای از آن (قربانی) را به آن (کشته) بزنید. (و این کار را کردید و خدا کشته را زنده کرد). خداوند مردگان را (در روز قیامت) چنین زنده میکند و دلائل (قدرت) خود را به شما مینمایاند تا این که دریابید (حقیقت و اسرار شریعت را). [[«بَعْضِ»: بخش. برخ. تکّه. «کَذلِکَ»: آن چنان. بدین منوال. «المَوْتَی»: مردگان. «آیَاتِهِ»: نشانهها و دلائل خود.]] |
|