نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
5442 | 71 | 23 | وقالوا لا تذرن آلهتكم ولا تذرن ودا ولا سواعا ولا يغوث ويعوق ونسرا |
| | | به آنان گفتهاند: معبودهای خود را وامگذارید، و وَدّ، سُواع، یَغوث، یعوق، و نَسر را رها نسازید. [[«وَدّ»: وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق، نَسر، پنج بتی بودهاند که از سایر بتها در نزد بتپرستان مشهورتر و بزرگتر بودند. گویا هر یک از اینها نام انسان خداشناس و صالحی بوده و بعد از فوت آنان، گنبدها و بارگاهها بر سر قبر ایشان برپا نموده و بعدها بتشان ساخته، و واسطه و شفیعشان شمردهاند (نگا: المصحف المیسّر).]] |
|
5443 | 71 | 24 | وقد أضلوا كثيرا ولا تزد الظالمين إلا ضلالا |
| | | و بدین وسیله بسیاری از مردم را گمراه ساختهاند! (پروردگارا! این خودخواهان گمراهند گمراهترشان گردان) و جز گمراهی بر ستمکاران میفزا! [[«لا تَزِدْ»: جملات پیشین جنبه مقدّمه دعا دارد، و در اینجا حضرت نوح از خداوند متعال درخواست مینماید از کافران خودخواه و گمراه سلب توفیق بفرماید و بر بدبختی ایشان بیفزاید.]] |
|
5444 | 71 | 25 | مما خطيئاتهم أغرقوا فأدخلوا نارا فلم يجدوا لهم من دون الله أنصارا |
| | | (سرانجام، همگی) به خاطر گناهانشان (در طوفان) غرق شدند، و به دوزخ در افتادند، و جز خدا برای خود یار و یاوری نیافتند (که بتواند از ایشان دفاع کند و از دوزخشان برهاند). [[«مِمَّا»: بر اثرِ. به خاطرِ. حرف (مِنْ) سببیّه است، و واژه (ما) را بعضی زائد دانسته، و برخی مصدریّه گرفتهاند، و گروهی مجرور به حرف جرّ شمرده، و (خَطِیئَاتِ) را بدل آن حساب کردهاند. به هر حال بیانگر بزرگی گناهان و بزهکاریهای کافران، و تأکید علّت و سبب است. «مِن دُونِ اللهِ»: بجز خدا. سوای خدا. معلوم است که خدا هم یار و یاورشان نبوده و نخواهد بود.]] |
|
5445 | 71 | 26 | وقال نوح رب لا تذر على الأرض من الكافرين ديارا |
| | | نوح (به دعای خود ادامه داد و) گفت: پروردگارا! هیچ احدی از کافران را بر روی زمین زنده باقی مگذار. [[«دَیَّاراً»: کسی. فردی. در اصل به معنی کسی است که بیاید و برود و بگردد و بچرخد. یعنی جنبنده انسان نامی.]] |
|
5446 | 71 | 27 | إنك إن تذرهم يضلوا عبادك ولا يلدوا إلا فاجرا كفارا |
| | | که اگر ایشان را رها کنی، بندگانت را گمراه میسازند، و جز فرزندان بزهکار و کافرِ سرسخت نمیزایند و به دنیا نمیآورند. [[«کَفَّاراً»: بسیار کفر پیشه. بسیار ناسپاس.]] |
|
5447 | 71 | 28 | رب اغفر لي ولوالدي ولمن دخل بيتي مؤمنا وللمؤمنين والمؤمنات ولا تزد الظالمين إلا تبارا |
| | | پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم را، و همهی کسانی را که مؤمنانه و باورمندانه به خانهی من در میآیند و سایر مردان و زنان با ایمان را بیامرز! و کافران را جز هلاک و نابودی میفزا! [[«بَیْتِیَ»: خانه من. مراد از (بَیْت) چهار چیز میتواند باشد: خانه شخصی نوح، مسجد نوح، کشتی نوح، و آئین و شریعت او ... متبادر به ذهن منزل است، ولیکن چهارمی بهتر و با آئین آسمانی سازگارتر است. چرا که نوح قطعاً برای همه پیروان خود دعا میکند، و پیروانِ شخص، جزو اهل و تبار او است؛ نه زادگان بی ایمان او. دیگر این که به صورت استعاره گفته میشود: قبّه دین، بارگاه دین. و خود دین مراد است. «الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ»: شامل همه مؤمنان در تمام امکنه و ازمنه میگردد (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]] |
|
5448 | 72 | 1 | بسم الله الرحمن الرحيم قل أوحي إلي أنه استمع نفر من الجن فقالوا إنا سمعنا قرآنا عجبا |
| | | (ای محمّد! به امت خود) بگو: به من وحی شده است که گروهی از پریان (بهتلاوت قرآن من) گوش فرا دادهاند و (پس از مراجعت به میان قوم خود، بدیشان) گفتهاند: ما قرآن زیبا و شگفتی را شنیدهایم. [[«الْجِنّ»: پری. آفریدگانی از آفریدگان خدا هستند که از آتش آفریده شدهاند (نگا: حجر / 27). دارای عقل و شعور و فهم و درک، و تکلیف و مسؤولیّت، و آشنائی به زبان بوده، و مخاطب کتابهای آسمانی و از جمله قرآن میباشند (نگا: احقاف / 30)، و موظّف به تبلیغ حق هستند. آنها پیش از انسانها آفریده شدهاند (نگا: حجر / 27) و میتوانند برخی از کارهای مورد نیاز بشر را انجام دهند (نگا: سبأ / 12 و 13، نمل / 39). وجود جنّ حتمی و قطعی است، ولی ما چیزی از نحوه زندگی و ماهیّت ایشان - جز آنچه قرآن فرموده است - نمیدانیم. لیکن باید انسان مؤمن به دنبال خرافات و موهومات راه نرود و ناآگاهانه افسانههائی را درباره ایشان از خود نبافد. این را هم بداند که جای تعجّب نیست که چه بسا انواع و اقسام موجودات زندهای در این عالم وجود داشته باشند و ما با حواسّ محدود و دانش اندک خود با آنها آشنا نباشیم، همان گونه که رنگها و صداهای فراوانی در جهان ما است، ولی مقدار ناچیزی از آنها را میبینیم و میشنویم. «نَفَرٌ»: گروه (نگا: اعراف / 27، احقاف / 29 - 32). «عَجَباً»: عجیب و بینظیر. یعنی این کلام، از نظر لفظ و معنی اعجاز انگیز است، و با سخنان دیگر متفاوت است. مصدر است و برای مبالغه، صفت شده است.]] |
|
5449 | 72 | 2 | يهدي إلى الرشد فآمنا به ولن نشرك بربنا أحدا |
| | | همگان را به راه راست رهنمود میسازد، و ما بدان ایمان آوردهایم (و دیگر از ایمان خود بر نمیگردیم و یکتاپرستی را در پیش میگیریم، و) کسی را انباز پروردگارمان نمیسازیم. [[«الرُّشْدِ»: راه راست و درستی که پویندگان را به سر منزل سعادت و کمال میرساند.]] |
|
5450 | 72 | 3 | وأنه تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبة ولا ولدا |
| | | جلال و عظمت پروردگار ما والا است، او همسر و فرزندی بر نگرفته است. [[«أَنَّهُ»: عطف بر (إِنَّا سَمِعْنَا) با تقدیر فعل مناسب همچون (نَعْلَمُ) است: فَقَالُوا وَ نَعْلَمُ أَنَّهُ تَعَالی. یا این که عطف بر ضمیر (ه) است: فَآمَنَّا بِأَنَّهُ. «جَدُّ»: جلال و عظمت. فاعل فعل (تَعالی) است.]] |
|
5451 | 72 | 4 | وأنه كان يقول سفيهنا على الله شططا |
| | | نادانان ما دربارهی خداوند سخنان ناروائی میگفتهاند. [[«سَفِیهُ»: نادان. مراد جنس سفیه است. لذا شامل اهریمن و سپاهیان او میگردد (نگا: المصحف المیسّر). «شَطَطاً»: سخنان دور از حقیقت. اقوال نادرست (نگا: الکهف / 14).]] |
|