نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2436 | 20 | 88 | فأخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هذا إلهكم وإله موسى فنسي |
| | | سپس مجسّمهی گوسالهای را برای مردم (از میان آتش) بیرون آورد (که به علّت تعبیهی سوراخهائی در آن، به هنگام وزش باد، صدائی همچون) صدای گوساله داشت. (سامری و پیروانش) گفتند: این معبود شما و معبود موسی است و او (چنین چیزی را) فراموش کرده است (و در طلب آن به کوه طور رفته است). [[«فَأَخْرَجَ لَهُمْ»: این بخش، از زبان خداوند است که بیانگر نتیجه فتنهانگیزی سامری است. «جَسَداً»: جسم. لاشه. مراد مجسّمه و تندیس است. بدل از (عِجْلاً) میباشد (نگا: اعراف / 148). «خُوَارٌ»: صدای گاو. «نَسِیَ»: موسی فراموش کرده است. سامری عهد و پیمان خود را با خدا و موسی به فراموشی سپرد.]] |
|
2437 | 20 | 89 | أفلا يرون ألا يرجع إليهم قولا ولا يملك لهم ضرا ولا نفعا |
| | | آیا آنان نمیبینند که (این گوساله) پاسخ ایشان را نمیدهد و زیانی از آنان دور نمیگرداند و سودی برایشان فراهم نمیآورد؟ [[«لا یَرْجِعُ»: برنمیگرداند. مراد این است که سخن نمیگوید و پاسخ نمیدهد. به صورت متعدّی استعمال شده است (نگا: ممتحنه / 10، سبأ / 31). «أَلاّ یَرْجِعَ»: حرف (أَنْ) مخفّف از مثقّله و جزو حروف مشبّهةٌ بالفعل است.]] |
|
2438 | 20 | 90 | ولقد قال لهم هارون من قبل يا قوم إنما فتنتم به وإن ربكم الرحمن فاتبعوني وأطيعوا أمري |
| | | هارون (که به هنگام وقوع چنین آشوبی در میانشان بسر میبرد،) پیشتر (از برگشتن موسی از میعادگاه) به بنیاسرائیل گفت: ای قوم من! با این (گوسالهی زرّینْ) شما دچار بلا (و آزمون بزرگ و سختی) شدهاید. پروردگار شما خداوند مهربان است (نه کس و نه چیز دیگری). اکنون که چنین است، از من پیروی کنید و از فرمان من اطاعت نمائید. [[«مِن قَبْلُ»: پیش از برگشت موسی از کوه طور. «فُتِنتُم بِهِ»: بدان در فتنه و بلا افتادهاید. چرا که گوساله را میپرستید و به دوزخ میافتید. بدان دچار آزمایش و آزمون شدهاید. چرا که گوسالهای بدین شکل و هیئت، برای امتحان ایمان شما است.]] |
|
2439 | 20 | 91 | قالوا لن نبرح عليه عاكفين حتى يرجع إلينا موسى |
| | | گفتند: ما پیوسته به پرستش این گوساله ادامه میدهیم تا موسی به پیش ما برمیگردد. [[«لَن نَّبْرَحَ»: همیشه ما. «عَاکِفینَ»: مقیمان. پرستشکنندگان (نگا: بقره / 187، اعراف / 138).]] |
|
2440 | 20 | 92 | قال يا هارون ما منعك إذ رأيتهم ضلوا |
| | | (موسی در حالی که از آنچه شنید و دید، سخت متأثّر بود) گفت: ای هارون! هنگامی که دیدی آنان گمراه میشوند، چه چیز مانع از آن شد که (جلو ایشان را بگیری و نگذاری به بیراهه روند؟ و) ... [[«مَا مَنَعَکَ؟»: چه چیز تو را بازداشت؟ چه چیز جلو تو را گرفت؟]] |
|
2441 | 20 | 93 | ألا تتبعن أفعصيت أمري |
| | | از من پیروی کنی؟! (مگر هنگامی که میخواستم به میعادگاه بروم نگفتم: جانشین من باش در میان قوم من، و به اصلاح بپرداز و راه تباهکاران را در پیش مگیر؟). آیا از دستور من سرپیچی کردی؟ [[«أَلاّ تَتَّبِعَنِی؟»: این که از من پیروی نکنی؟ اشاره به این است که موسی به هارون گفته بود که پس از رفتن موسی، او جانشین وی شود و به اصلاح بپردازد (نگا: اعراف / 142).]] |
|
2442 | 20 | 94 | قال يا ابن أم لا تأخذ بلحيتي ولا برأسي إني خشيت أن تقول فرقت بين بني إسرائيل ولم ترقب قولي |
| | | (هارون) گفت: ای پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را (بر دست بپیچ). من ترسیدم که (اگر با ایشان شدّت عمل نشان دهم) بگوئی میان بنیاسرائیل تفرقه انداختی و سفارش مرا به کار نبستی. [[«یَا ابْنَ أُمَّ»: ای پسر مادرم! ادای سخن بدین شیوه، برای برانگیختن رأفت و رِقّت موسی بود، والاّ موسی و هارون برادران پدری و مادری یکدیگر بودند. یاء متکلّم از آخر (أُمَّ) برابر قاعده زبان عربی حذف و با فتحه خوانده شده است. «لَمْ تَرْقُبْ»: رعایت نکردی. حفظ و نگهداری نکردی (نگا: توبه / 8 و 10).]] |
|
2443 | 20 | 95 | قال فما خطبك يا سامري |
| | | (موسی) گفت: (امّا تو) ای سامری! این کار خطرناک چیست که از تو سر زده است؟ [[«خَطْب»: امر خطیر. کار خطرناک و عظیم (نگا: یوسف / 51، حجر / 57).]] |
|
2444 | 20 | 96 | قال بصرت بما لم يبصروا به فقبضت قبضة من أثر الرسول فنبذتها وكذلك سولت لي نفسي |
| | | (سامری) گفت: من از چیزهائی (در صنعت و هنر مجسّمهسازی) آگاهم که بنیاسرائیل از آنها آگاه نیستند. من مقداری از آثار (تعالیم و قوانین) پیغمبر (خدا موسی) را برگرفتم و برای (گولزدن دیگران) آن را (به شکم گوساله) ریختم. این چنین نفْسِ من مطلب را در نظرم آراست (و آنچه میخواستم انجام دادم). [[معنی دیگر آیه که تنها نقل قول از زبان سامری است عبارت است از: سامری گفت: چیزی را من دیدهام که آنان ندیدهاند (که جبرئیل فرشته وحی است) و از جای پای (اسب) جبرئیل مشتی (خاک) برگرفتم و آن را (به درون گوساله) ریختم، و نفْس من این چنین کار را در نظرم آراست. «بَصُرْتُ»: دیدم. مراد از دیدن در اینجا، فهم کردن و پیبردن و دانستن فنون مجسّمهسازی و تمثالگری است. «فَقَبَضْتُ قَبْضَةً»: مشتی را برگرفتم. مراد برداشتن مقداری از تورات و عمل کردن بدان است. «أَثَرِ الرَّسُولِ»: اثر پیغمبر. مراد از (أَثَر) تورات، و مراد از (الرَّسُول) موسی است. «نَبَذْتُ»: انداختم. رها کردم. «سَوَّلَتْ»: آن را زینت داد و گرامی و شیرین کرد (نگا: یوسف / 18 و 83).]] |
|
2445 | 20 | 97 | قال فاذهب فإن لك في الحياة أن تقول لا مساس وإن لك موعدا لن تخلفه وانظر إلى إلهك الذي ظلت عليه عاكفا لنحرقنه ثم لننسفنه في اليم نسفا |
| | | (موسی به سامری) گفت: برو (از میان ما). در زندگی دنیا بهرهات (بیزاری و گریز باد. و) این که پیوسته بگوئی: (به من) دست نزنید و نزدیک نشوید، و در آخرت برای تو موعدی است که دربارهات تخلّفناپذیر است (و خداوند آن را فراموش نخواهد کرد. هماینک هم، گوسالهی) معبودت را که پیوسته به عبادتش میپرداختی بنگر و ببین که چگونه آن را میسوزانیم و سپس خاکسترش را به دریا میریزیم و میپراکنیم. [[«مِسَاسَ»: تماس. مخالطت و معاشرت. مصدر باب مفاعله است. «لا مِسَاسَ»: هیچ گونه همنشینی و آمیزشی نیست. مراد نهی است، یعنی با من نیامیزید و تماس نگیرید. مقصود بایکوت سامری و طرد او از میان جامعه است. اشاره به یکی از قوانین جزائی شریعت موسی است که اعلان پلیدی پلید و کنارهگیری از او است (نگا: فی ظلالالقرآن). «لَن تُخْلَفَهُ»: از تو در نمیگذرد. «إِلهِکَ»: معبود خود. مراد گوساله سامری است. «نَسْفاً»: از هم پاشیدن و پراکندن.]] |
|