نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2266 | 19 | 16 | واذكر في الكتاب مريم إذ انتبذت من أهلها مكانا شرقيا |
| | | (ای پیغمبر!) در کتاب (آسمانی قرآن، اندکی) از مریم سخن بگو: آن هنگام که در ناحیهی شرقی (بیتالمقدّس برای فراغت عبادت) از خانوادهاش کناره گرفت. [[«إِنتَبَذَتْ»: کناره گرفت. گوشهگیری کرد.]] |
|
2267 | 19 | 17 | فاتخذت من دونهم حجابا فأرسلنا إليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا |
| | | و پردهای میان خود و ایشان افکند (تا خلوتکدهاش از هر نظر برای عبادت آماده باشد، در این هنگام) ما جبریل (فرشتهی) خویش را به سوی او فرستادیم و جبریل در شکل انسان کامل خوش قیافهای بر مریم ظاهر شد. [[«رُوحَنَا»: روح متعلّق به خود. مراد از روح، جبریل است (نگا: شعراء / 193). «تَمَثَّلَ»: مجسّم گردید. پدیدار شد. «سَوِیّاً»: (نگا: مریم / 10).]] |
|
2268 | 19 | 18 | قالت إني أعوذ بالرحمن منك إن كنت تقيا |
| | | (مریم لرزان و هراسان) گفت: من از (سوء قصد) تو، به خدای مهربان پناه میبرم. اگر پرهیزگار هستی (بترس که من به خدا پناه برده و او کس بیکسان است). [[«إِن کُنتَ تَقِیّاً»: اگر پرهیزگار هستی. با توجّه بدین معنی، جزای شرط محذوف و از سیاق پیدا است. تو پرهیزگار نیستی. چرا که بدون اجازه به حجره عبادتگاه او درآمده است. در این صورت، واژه (إِنْ) حرف نفی و به معنی (ما) است.]] |
|
2269 | 19 | 19 | قال إنما أنا رسول ربك لأهب لك غلاما زكيا |
| | | (جبریل) گفت: (مترس که من یکی از فرشتگان یزدانم و) پروردگارت مرا فرستاده است تا (سبب شوم و) به تو پسر پاکیزهای (از نظر خلق و خوی و جسم و جان) ببخشم. [[«زَکِیّاً»: پاک از لحاظ ظاهری و معنوی. بزرگ شونده بر خیر و صلاح.]] |
|
2270 | 19 | 20 | قالت أنى يكون لي غلام ولم يمسسني بشر ولم أك بغيا |
| | | (مریم) گفت: چگونه پسری خواهم داشت، در حالی که انسانی (از راه حلال) با من نزدیکی نکرده است، و زناکار هم نبودهام؟! [[«لَمْ یَمْسَسْنِی»: به من دست نزده است. مراد نزدیکی زناشوئی است. «بَغِیّاً»: زناکار. این واژه وصف غالبی است برای زنان، مثل عاقر و حائض.]] |
|
2271 | 19 | 21 | قال كذلك قال ربك هو علي هين ولنجعله آية للناس ورحمة منا وكان أمرا مقضيا |
| | | (جبریل) گفت: همان گونه است (که بیان داشتی. امّا) پروردگار تو گفته است این (کار، یعنی دادن فرزند بدون پدر) برای من آسان است. (انجام این امر) به خاطر آن است که (میخواهیم) او را معجزهای برای مردمان کنیم، و (وی را برای بندگان مخلص) رحمتی از سوی خود سازیم. دیگر کار انجام یافته است (و جائی برای بحث و گفتگو نمانده است). [[«أَمْراً مَّقْضِیّاً»: کاری است که حکم آن صادر و خاتمه پذیرفته است. کار مقدّر گشته و شدنی است.]] |
|
2272 | 19 | 22 | فحملته فانتبذت به مكانا قصيا |
| | | (مشیّت خدا تحقّق یافت و مریم) بدو باردار شد و با جنین (خود عیسی) در مکان دوردستی گوشه گرفت. [[«بِهِ»: حرف (ب) برای ملابسه و مصاحبه است، یعنی متلبّسه بِهِ (نگا: مؤمنون / 20). «قَصِیّاً»: دور افتاده. بعید.]] |
|
2273 | 19 | 23 | فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة قالت يا ليتني مت قبل هذا وكنت نسيا منسيا |
| | | درد زایمان او را به کنار تنهی خرمابنی کشاند (تا هم بدان تکیه زند و هم خویشتن را از دید مردمان پنهان دارد. اندیشید که خانوادهاش و خویشان و بیگانگان نسبت بدو چه خواهند گفت. اندوه و هراس سراسر وجود پاک او را فرا گرفت. گریان و نالان) گفت: کاش! پیش از این مرده بودم و چیز ناقابل فراموش شدهای بودم. [[«أَجَآءَهَا»: وادار و ناچارش کرد. او را پناهنده کرد. فعل ماضی باب افعال است از ماده (جآءَ، یَجیءُ). «الْمَخَاضُ»: درد زایمان. تکان خوردن بچّه در شکم هنگام ولادت. از ماده (مَخْض) است. «جِذْعِ»: تنه. ساقه. «النَّخْلَةِ»: خرمابن. درخت خرما. «نَسْیاً»: چیز ناچیز و ناقابلی که در خور توجّه نبوده و چه بسا از یادها فراموش شود. مصدر است و به معنی اسم مفعول. «مَنسِیّاً»: فراموش شده. از یاد رفته. متروک.]] |
|
2274 | 19 | 24 | فناداها من تحتها ألا تحزني قد جعل ربك تحتك سريا |
| | | (جبرئیل) از پائین او، وی را صدا زد (و گفت که از تنهائی و نبودن خوردنی و نوشیدنی، و از این که مردم چه خواهند گفت) غمگین مباش. پروردگارت پائین (تر از) تو چشمهای پدید آورده است (و روانش کرده است). [[«نَادَاهَا»: او را صدا زد. فاعل جبرئیل است. برخی آن را عیسی میدانند که از درون شکم، مادر خود را ندا داده است. «مِن تَحْتِهَا»: از مکان پائین و زیرین او. «تَحْتَکِ»: زیرین و پائین تو. «سَرِیّاً»: چشمه. رودخانه کوچک. پیدایش این آب، نخستین نشانه دالّ بر پاکی و کرامت مریم بود. از ماده (سَری، یَسْری). انسان والامقام که مراد عیسی است. یا از ماده (سَرا، یَسْرُو). «قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً»: خداوند پائینتر از مکان تو چشمهای یا رودخانهای پدیدار کرده است. خداوند از تو بزرگواری را به وجود میآورد.]] |
|
2275 | 19 | 25 | وهزي إليك بجذع النخلة تساقط عليك رطبا جنيا |
| | | تنهی خرمابن را بجنبان و بتکان، تا خرمای نورس دست چینی بر تو فرو افکَنَد. [[«هُزِّی»: تکان بده. بجنبان. «رُطَباً»: خرمای تازه و نورس. «جَنِیّاً»: دست چین. میوهای که برگزیده شود و با دست کنده شود. مراد میوه نورس و مرغوب است. فَعیل به معنی مَفْعُول است. به بار نشستن درخت خرما و رسیدن فوری میوه آن، دومین نشانه دالّ بر پاکی و کرامت مریم بود.]] |
|