نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1664 | 12 | 68 | ولما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم ما كان يغني عنهم من الله من شيء إلا حاجة في نفس يعقوب قضاها وإنه لذو علم لما علمناه ولكن أكثر الناس لا يعلمون |
| | | و چون از همانجا كه پدرشان فرموده بود درون شدند، آنان را در برابر [قضا و قدر] خدا هيچ سودى نداشت مگر آرزو و نيازى كه در دل يعقوب بود و آن را آشكار كرد- بگفت و دل از آن بپرداخت- و همانا وى خداوند دانش بود- مىدانست كه گريز نتواند كسى را از قضا و قدر برهاند- از آن رو كه ما به او آموخته بوديم ولى بيشتر مردم نمىدانند. |
|
1665 | 12 | 69 | ولما دخلوا على يوسف آوى إليه أخاه قال إني أنا أخوك فلا تبتئس بما كانوا يعملون |
| | | و چون بر يوسف در آمدند برادرش را نزد خويش جاى داد گفت: همانا من برادر [هممادر] توام، پس از كارهايى كه مىكردند اندوه مدار. |
|
1666 | 12 | 70 | فلما جهزهم بجهازهم جعل السقاية في رحل أخيه ثم أذن مؤذن أيتها العير إنكم لسارقون |
| | | پس چون بار و بنه آنان را آماده ساخت جام را در باردان- خرجين- برادر خود نهاد، سپس بانگزنى بانگ برآورد كه اى كاروانيان بىگمان شما دزدانيد. |
|
1667 | 12 | 71 | قالوا وأقبلوا عليهم ماذا تفقدون |
| | | [برادران يوسف] در حالى كه روى بديشان نهادند، گفتند: چه گم كردهايد؟ |
|
1668 | 12 | 72 | قالوا نفقد صواع الملك ولمن جاء به حمل بعير وأنا به زعيم |
| | | گفتند: پيمانه- جام- شاه را گم كردهايم، و [يوسف گفت] هر كه آن را باز آرد او را بار شترى است و من آن را ضامنم. |
|
1669 | 12 | 73 | قالوا تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد في الأرض وما كنا سارقين |
| | | گفتند: به خدا سوگند كه شما مىدانيد كه ما نيامدهايم تا در اين سرزمين تباهى كنيم و ما دزد نبودهايم. |
|
1670 | 12 | 74 | قالوا فما جزاؤه إن كنتم كاذبين |
| | | گفتند: سزاى آن كار- يا آن كس- چيست، اگر دروغگو باشيد؟ |
|
1671 | 12 | 75 | قالوا جزاؤه من وجد في رحله فهو جزاؤه كذلك نجزي الظالمين |
| | | گفتند: سزايش آن است كه هر كه [جام] در بار وى يافت شود او خود سزاى آن است، ما ستمكاران- دزدان- را اينچنين كيفر مىدهيم. |
|
1672 | 12 | 76 | فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه ثم استخرجها من وعاء أخيه كذلك كدنا ليوسف ما كان ليأخذ أخاه في دين الملك إلا أن يشاء الله نرفع درجات من نشاء وفوق كل ذي علم عليم |
| | | پس به جستوجوى باردانهاى آنان پيش از باردان برادر خويش آغاز كرد، سپس آن را از باردان برادرش بيرون آورد. بدين سان براى يوسف چارهانديشى كرديم- تا بتواند برادرش را نزد خود نگه دارد- [زيرا] در آيين آن شاه روا نبود كه برادرش را [گروگان] بگيرد، مگر آنكه خداى خواهد- چنانكه تدبير آن را به يوسف آموخت-، هر كه را بخواهيم به پايهها بالا بريم و بالاى هر دانايى، بسياردانى هست. |
|
1673 | 12 | 77 | قالوا إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل فأسرها يوسف في نفسه ولم يبدها لهم قال أنتم شر مكانا والله أعلم بما تصفون |
| | | [برادران] گفتند: اگر او دزدى كرده، [شگفت نيست، كه] برادرش نيز پيش از اين دزدى كرده بود. اما يوسف آن را در دل خويش پنهان داشت و بر آنها آشكار نساخت، گفت: شما به جايگاه بدتريد [از آنچه وانمود مىكنيد]، و خداى بدانچه بيان مىكنيد داناتر است. |
|