نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1240 | 9 | 5 | فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم وخذوهم واحصروهم واقعدوا لهم كل مرصد فإن تابوا وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة فخلوا سبيلهم إن الله غفور رحيم |
| | | هنگامی که ماههای حرام (که مدّت چهار ماههی امان است) پایان گرفت، مشرکان (عهدشکن) را هرکجا بیابید بکشید و بگیرید و محاصره کنید و در همهی کمینگاهها برای (به دام انداختن) آنان بنشینید. اگر توبه کردند و (از کفر برگشتند و به اسلام گرویدند و برای نشان دادن آن) نماز خواندند و زکات دادند، (دیگر از زمرهی شمایند و ایشان را رها سازید و) راه را بر آنان باز گذارید. بیگمان خداوند دارای مغفرت فراوان (برای توبهکنندگان از گناهان،) و رحمت گسترده (برای همهی بندگان) است. [[«إنسَلَخَ»: به پایان رسید. گذشت. «الأَشْهُرُ الْحُرُمُ»: ماههای حرام که عبارتند از: ذیقعده، ذیحجّه، محرم، رجب. «أحْصُرُوهُمْ»: در قلعهها و دژها و مکانهائی که خود را در آنها پنهان میکنند، ایشان را محاصره کنید و دوروبرشان را بگیرید. «مَرْصَدٍ»: کمینگاه. «خَلُّوا»: رها کنید. آزاد سازید.]] |
|
1241 | 9 | 6 | وإن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلام الله ثم أبلغه مأمنه ذلك بأنهم قوم لا يعلمون |
| | | (ای پیغمبر!) اگر یکی از مشرکان (و کافرانی که به شما دستور جنگ با آنان داده شده است) از تو پناهندگی طلبید، او را پناه بده تا کلام خدا (یعنی آیات قرآن) را بشنود (و از دین آگاه شود و راجع بدان بیندیشد. اگر آئین اسلام را پذیرفت، از زمرهی شما است، و اگر اسلام را نپذیرفت) پس از آن او را به محلّ امن (و مأوی و منزل قوم) خودش برسان (تا از خطرات راه برهد و بدون هیچ گونه اذیّت و آزاری به میان اهل و عیال خویشتن رود). این (پناه دادن) بدان خاطر است که مشرکان مردمان نادان (و ناآگاه از حقیقت اسلام) هستند (و چه بسا در پرتو آشنائی با اسلام، نور ایمان در دلهایشان روشن گردد). [[«إِسْتَجارَکَ»: از تو پناه خواست. «أَجِرْهُ»: پناهش بده. «مَأْمَنَهُ»: محلّ امن و امان خود. یعنی سرزمین قوم و قبیله و منزل او که سرپناه اهل و عیال خودش میباشد. «ذلِکَ»: این فرمانِ به پناهندگی، یا این پناهندگی.]] |
|
1242 | 9 | 7 | كيف يكون للمشركين عهد عند الله وعند رسوله إلا الذين عاهدتم عند المسجد الحرام فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم إن الله يحب المتقين |
| | | چگونه برای مشرکانی (که بارها پیمان خود را شکستهاند) در پیش خدا و پیغمبرش عهد و پیمانی محترم شمرده میشود؟ مگر عهد و پیمان کسانی (از قبائل عرب) که در کنار مسجدالحرام با ایشان پیمان بستید (و آنان بر پیمان خود ماندگار ماندند). مادام که ایشان در برابر شما راست و وفادار باشند، شما نیز نسبت بدیشان راست و وفادار باشید و عهد خود را نگاه دارید. بیگمان خداوند پرهیزگاران (وفاکننده به عهد و پیمان) را دوست میدارد. [[«کَیْفَ یَکُونُ ...»: استفهام انکاری است. یعنی نخواهد بود. «فَمَااسْتَقامُوا»: پس مادام که بر جاده راستی و درستی ماندگار شدند.]] |
|
1243 | 9 | 8 | كيف وإن يظهروا عليكم لا يرقبوا فيكم إلا ولا ذمة يرضونكم بأفواههم وتأبى قلوبهم وأكثرهم فاسقون |
| | | چگونه (عهد و پیمان با شما را مراعات میدارند؟ هرگز! بلکه) اگر بر شما پیروز شوند، نه خویشاوندی را در نظر میگیرند و نه عهدی را مراعات میدارند (و در نابودی شما همهی توان خود را به کار میگیرند. اگر پیروزی با شما باشد) آنان با سخنان (زیبا و شیرین) خود شما را راضی و خوشنود میدارند، ولی دلهایشان (با زبانهایشان همآوا نیست و اندرونشان از کینهی شما لبریز است و از اذعان و اقرار بدانچه میگویند) ابا دارد. بیشتر آنان نافرمانبردارند (و عهد و پیمان را نگاه نمیدارند). [[«إِن یَظْهَرُوا ...»: اگر پیروز و چیره شوند. «لا یَرْقُبُوا»: مراعات نمیدارند. مواظبت نمیکنند. «إِلاّ»: قرابت و خویشاوندی. «ذِمَّةً»: عهد و پیمان. «تَأبَی»: سر باز میزند. خودداری میکند. «فَاسِقُونَ»: افراد نافرمانبردار و دررونده از پذیرش دستور خدا.]] |
|
1244 | 9 | 9 | اشتروا بآيات الله ثمنا قليلا فصدوا عن سبيله إنهم ساء ما كانوا يعملون |
| | | آنان آیات (خواندنیِ قرآن و دیدنیِ جهان) خدا را به بهای اندک (کالا و متاع دنیوی) فروختهاند و از راه خدا بازماندهاند و دیگران را نیز از آن بازداشتهاند. آنان کار بسیار بدی کردهاند. [[«إِشْتَرَوْا»: فروختهاند. معاوضه کردهاند (نگا: بقره / 41، 79، 174، آلعمران / 77، 187، 199، مائده / 44، 106). «صَدُّوا»: باز ماندند و به دور افتادند. بازداشتند و به دور نگاه داشتند. این فعل ذو وَجْهَیْن است و در اینجا میتواند هم لازم باشد و هم متعدّی.]] |
|
1245 | 9 | 10 | لا يرقبون في مؤمن إلا ولا ذمة وأولئك هم المعتدون |
| | | آنان (نه تنها دربارهی شما، بلکه) دربارهی هیچ فرد باایمانی رعایت خویشاوندی و پیمان را نمیکنند و ایشان تجاوزپیشهاند (و عهدشکنی و تعدّی، بیماری مزمنی برای آنان گشته است). [[«لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ ...»: آیه 8 درباره پیغمبر و یاران است و این آیه درباره همه مؤمنان موحّد است. چرا که در اوّلی واژه (فیکُمْ) و در این آیه (مُؤْمِنٍ) به صورت نکره آمده است.]] |
|
1246 | 9 | 11 | فإن تابوا وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة فإخوانكم في الدين ونفصل الآيات لقوم يعلمون |
| | | اگر آنان (از کفر) توبه کردند و (احکام اسلام را مراعات داشتند، و از جمله) نماز را خواندند و زکات دادند (دست از آنان بدارید، چرا که) در این صورت برادران دینی شما هستند (و سزاوار همان چیزهائی بوده که شما سزاوارید، و همان چیزهائی که بر شما واجب است، بر آنان هم واجب است). ما آیات خود را برای اهل دانش و معرفت بیان میکنیم و شرح میدهیم. [[«نُفَصِّلُ»: شرح میدهیم. بیان میداریم. «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»: برای کسانی که آگاهند و اهل فهم و شعورند. این جمله انسان را به تدبّر و تأمّل میخواند.]] |
|
1247 | 9 | 12 | وإن نكثوا أيمانهم من بعد عهدهم وطعنوا في دينكم فقاتلوا أئمة الكفر إنهم لا أيمان لهم لعلهم ينتهون |
| | | و اگر پیمانهائی را که بستهاند و مؤکّد نمودهاند شکستند، و آئین شما را مورد طعن و تمسخر قرار دادند (اینان سردستگان کفر و ضلالند و) با سردستگان کفر و ضلال بجنگید، چرا که پیمانهای ایشان کمترین ارزشی ندارد. شاید (در پرتو بازبودن درگاه توبهی خدا و شدّت عمل شما، پشیمان شوند و) دست بردارند. [[«نَکَثُوا»: نقض کردند. به هم زدند. «أَیْمَان»: جمع یمین، سوگندها. «مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ»: پس از پیمان بستن و به سوگندهای بزرگ استوار داشتن ایشان. «أَئِمَّةَالْکُفْرِ»: مراد پیشوایان کفر و ضلال ایشان از قبیل ابوسفیان و حرثبن هشام است. یا مراد خود این افراد است که خویشتن را سران و متقدّمان در این کار میدانستند. به هر حال این عبارت پیروان سردستگان کفر و ضلال را نیز شامل میشود.]] |
|
1248 | 9 | 13 | ألا تقاتلون قوما نكثوا أيمانهم وهموا بإخراج الرسول وهم بدءوكم أول مرة أتخشونهم فالله أحق أن تخشوه إن كنتم مؤمنين |
| | | آیا با مردمانی نمیجنگید که پیمانهای خود را (مکرّراً) شکستهاند و (قبلاً نیز ایشان بودند که) تصمیم به اخراج پیغمبر (از مکّه) گرفتهاند و (هم ایشان بودند که) نخستین بار (اذیّت و آزار و تجاوز و تعدّی به جان و مال) شما را آغاز کردهاند؟ آیا از ایشان میترسید (و به جنگ آنان نمیروید؟). در صورتی که سزاوارتر آن است که از خدا بترسید (و از کیفر نافرمانی او بهراسید) اگر واقعاً ایمان دارید (و مؤمنان راستین هستید). [[«أَلا تُقَاتِلُونَ؟»: آیا نمیجنگید؟ استفهام انکاری است، یعنی باید که بجنگید. «هَمُّوا»: قصد کردند. در اینجا به معنی عزم را جزم کردند و تصمیم قاطعانه گرفتند (نگا: توبه / 74). «بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»: آنان بار اوّل به اذیّت و آزارتان در مکّه پرداختند (نگا: انفال / 30) و تصمیم به شکنجه دیگر مسلمانان گرفتند (نگا: نساء / 75). «أَحَقّ»: درخورتر و سزاوارتر.]] |
|
1249 | 9 | 14 | قاتلوهم يعذبهم الله بأيديكم ويخزهم وينصركم عليهم ويشف صدور قوم مؤمنين |
| | | (ای مؤمنان!) با آن کافران بجنگید تا خدا آنان را با دست شما عذاب کند و خوارشان دارد و شما را بر ایشان پیروز گرداند و (با فتح و پیروزی مؤمنان بر کافران) سینههای اهل ایمان را شفا بخشد (و بر دلهای زخمی ایشان مرهم نهد و درد دیرینهی اذیّت و آزار کفّار را از درون آنان بزداید). [[«قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ»: مراد مؤمنانی است که نتوانسته بودند از مکّه مهاجرت کنند، و همچنین مسلمانانی مورد نظر است که مشرکانی چون قوم خُزاعه درباره آنان غدر کردند و مکر و کید نمودند.]] |
|