نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
101 | 2 | 94 | قل إن كانت لكم الدار الآخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت إن كنتم صادقين |
| | | بگو اگر (چنانچه گمان میبرید) خداوند، جهان دیگر را از میان همهی مردم تنها به شما اختصاص داده است، پس (عملاً با جهاد در راه خدا) آرزوی مرگ کنید اگر راستگوئید. [[«الدَّارُ»: خانه. سرا. «الْدَّارُ الآخِرَةِ»: سرای دیگر. «خَالِصَةً»: مخصوص. خاصّ. حال است برای (الدّار) که اسم (کانَتْ) است و خبر آن (لَکُمْ). «مِن دُونِ»: بدون. واژهای است که برای اختصاص و قطع شرکت دیگران به کار میرود (نگا: بقره / 111).]] |
|
102 | 2 | 95 | ولن يتمنوه أبدا بما قدمت أيديهم والله عليم بالظالمين |
| | | ولی آنان به خاطر (اعمال بدی که انجام دادهاند و) آنچه پیش از خود فرستادهاند، هرگز آرزوی مرگ نمیکنند، و خداوند از حال ستمگران (چون ایشان) آگاه است (و بهشت از آن پرهیزگاران است؛ نه خاصّ افرادی همسانشان). [[«بِمَا»: به سبب چیزی که. «قَدَّمَتْ»: انجام داده است. پیشاپیش فرستاده است. «أَیْدِی»: دستها. جمع (یَد) که میتواند کنایه از خود شخص یا قدرت او نیز باشد.]] |
|
103 | 2 | 96 | ولتجدنهم أحرص الناس على حياة ومن الذين أشركوا يود أحدهم لو يعمر ألف سنة وما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر والله بصير بما يعملون |
| | | و آنان را حریصترین مردم بر زندگی (این دنیا) خواهی یافت، حتّی طمعکارتر از مشرکان (که به زندگی دوباره و بهشت و دوزخ ایمان ندارند. لذا) هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند، در حالی که اگر این عمر (طولانی) بدو داده شود، او را از عذاب به دور نمیدارد. و خداوند نسبت بدانچه انجام میدهند، بینا است (و ستمگران را به پاداش کارهای ناشایستشان میرساند). [[«لَتَجِدَنَّهُمْ»، هر آینه ایشان را خواهی یافت. «حَیَاةٍ»: زندگی. نکرهآمدن آن برای اطلاق است. یعنی هر زندگیای که باشد، خوب یا بد، محترمانه یا رذلانه.و ... «وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا»: عطف بر ماقبل است بر حسب معنی. در (أَحْرَصَ) حرف (مِنْ) مقدّر است. همچنین میتوان واژه (أَحْرَصَ) را پیش از (مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا) محذوف دانست. در هر حال ذکر خاصّ بعد از عام است و بیانگر تأکید حرص یهودیان بر زندگی دنیا است، و سرزنش و تهدید ایشان را در بردارد. «یُعَمَّرُ»: عمر داده شود. زیست کند. «أَلْفَ»: هزار. «مُزَحْزِح»: دورکننده.]] |
|
104 | 2 | 97 | قل من كان عدوا لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن الله مصدقا لما بين يديه وهدى وبشرى للمؤمنين |
| | | (بعضی از آنان میگویند که: چون جبرئیل، دشمن ایشان، قرآن را برای محمّد میآورد، آنان با او دشمنی میورزند و کتابش را قبول ندارند. ای پیغمبر! بدیشان) بگو: کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خدا است) زیرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است (نه این که خودسرانه دست به چنین امری زده باشد). قرآنی که کتابهای آسمانی پیشین را تصدیق میکند، و هدایت و بشارت برای مؤمنان است. [[«نَزَّلَهُ»: آن را نازل کرده است. مرجع (نَزَّلَ) جبرئیل، و مرجع (هُ) قرآن است. «قَلْبِ»: دل. تسمیه کلّ به اسم جزء است و مراد وجود انسان است. «بِإِذْنِ اللهِ»: با اجازه خدا. به فرمان خدا. «مُصَدِّقاً»: تصدیقکننده. حال ضمیر مفعولی (هُ) در (نَزَّلَهُ) است. «مَا بَیْنَ یَدَیْهِ»: آنچه پیش از آن کتابهای آسمانی بوده است. «هُدیً وَ بُشْرَی»: هدایت و بشارت. راهنما و مژدهرسان. (هُدیً و بُشْرَی) عطف بر (مُصَدِّقاً) میباشند.]] |
|
105 | 2 | 98 | من كان عدوا لله وملائكته ورسله وجبريل وميكال فإن الله عدو للكافرين |
| | | کسی که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل باشد (خداوند دشمن او است). چه خداوند دشمن کافران است. [[«مَنْ» در آیههای 97 و 98 شرطیّه است و جواب آن (فَهُوَ کَافِرٌ) محذوف است. یا این که جمله (فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ)، و (فَإِنَّ اللهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ) جواب شرط بشمارند.]] |
|
106 | 2 | 99 | ولقد أنزلنا إليك آيات بينات وما يكفر بها إلا الفاسقون |
| | | بیگمان ما آیههای روشنی (به وسیلهی جبرئیل بر قلب تو القاء کردیم و) برای تو فرستادیم (که جویندگان راه حق، در برابر آنها سرتعظیم فرود میآورند) و جز بیرون روندگان (از دائرهی قانون فطرت و دشمنان حق و حقیقت) کسی بدانها کفر نمیورزد. [[«آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ»: آیههای واضح و روشن. «الْفَاسِقُونَ»: بیرون روندگان از ربقه شریعت. کافران (نگا: آلعمران / 82 و 110، مائده / 47، توبه / 67، نور / 4 و 55، احقاف / 35، حشر / 19).]] |
|
107 | 2 | 100 | أوكلما عاهدوا عهدا نبذه فريق منهم بل أكثرهم لا يؤمنون |
| | | (ایشان همان گونه که در امر عقیده و ایمان متزلزل میباشند، در عهدهائی که میبندند نیز متزلزل هستند) مگر هر بار که عهدی (با خدا و پیغمبر و مسلمانان) بستند، جمعی از آنان آن را نشکستند و دور نیفکندند؟ (و با آن مخالفت نورزیدند؟). این بدان سبب است که بیشتر آنان (به حرمت عهد و قداست پیمان) ایمان ندارند. [[«أَوَ»: حرف استفهام و برای تهدید است، و (وَ) حرف عطف است. در اینجا معطوفٌ علیه محذوف است و تقدیر چنین است: أَکَفَرُوا بِالآیاتِ الْبَیِّنَاتِ، وَ کُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْداً. برخی واو عطف را زائد دانستهاند. «نَبَذَ»، دور افکند. بهم زد.]] |
|
108 | 2 | 101 | ولما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فريق من الذين أوتوا الكتاب كتاب الله وراء ظهورهم كأنهم لا يعلمون |
| | | و هنگامی که فرستادهای (محمّد نام) از جانب خدا به سراغ آنان آمد، گرچه (اوصافش با نشانههائی که در کتابهایشان بود و) با آنچه با خود داشتند، مطابقت داشت، جمعی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند (و اوصاف محمّد را از کتابهای خود زدودند. انگار در کتابهایشان چیزی دربارهی او نیامده است و) گوئی آنان (چیزی از اوصاف چنین پیغمبری) نمیدانند. [[«رَسُولٌ»: فرستادهای. پیغمبری. مراد محمّد (است و تنکیر (رسول) برای تعظیم است. «وَرَآءَ»: فراسو. پشت سر. «ظُهُورِ»: جمع ظَهْر، پشتها. «کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ»: گوئی که ایشان نمیدانند. صفت یا حال (فَرِیقٌ) است.]] |
|
109 | 2 | 102 | واتبعوا ما تتلو الشياطين على ملك سليمان وما كفر سليمان ولكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر وما أنزل على الملكين ببابل هاروت وماروت وما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء وزوجه وما هم بضارين به من أحد إلا بإذن الله ويتعلمون ما يضرهم ولا ينفعهم ولقد علموا لمن اشتراه ما له في الآخرة من خلاق ولبئس ما شروا به أنفسهم لو كانوا يعلمون |
| | | و (گروهی از احبار یهود) به آنچه شیاطین صفتان و گناه پیشگانشان دربارهی سلطنت سلیمان (به هم میبافتند و بر مردم) میخواندند، باور داشتند و از آن پیروی نمودند. (چه گمان میبردند که سلیمان پیغمبر نبوده و بلکه جادوگر بوده است و با نیروی سحر، پریها و پرندگان و بادها را به زیر فرمان خویش در آورده است و لذا شاه جادوگر کافری بیش نبوده است). و حال آن که سلیمان هرگز (دست به سحر نیالوده و) کفر نورزیده است، و بلکه (این) شیاطین صفتان گناهپیشه، کفر ورزیدهاند. (زیرا چنین سخنانی را به هم بافته و به پیغمبر خدا سلیمان افتراء بسته و به جای دستورات آسمانی، به مردم) جادو و (خرافات و از آثار بجا ماندهی) آنچه در بابل بر دو فرشته هاروت و ماروت نازل گردیده بود میآموزند. (دو فرشتهای که طریق سحرکردن را برای آشنائی به طرز ابطال آن به مردم یاد میدادند) و به هیچ کس چیزی نمیآموختند، مگر این که پیشاپیش بدو میگفتند: ما وسیلهی آزمایش هستیم کافر نشو (و آنچه به تو میآموزیم، به آشوب و کفر منتهی میگردد. آن را بشناس و خویشتن را از آن به دور دار. لیکن مردم نصیحت نپذیرفتند و از آموختههایشان سوء استفاده کردند). از ایشان چیزهائی آموختند (و در راهی از آن استفاده کردند) که با آن میان مرد و همسرش جدائی میافکندند. (آری این شیطان صفتان گناهپیشه، کفر ورزیدند، چون این گونه یاوهگوئیها و افسانهسرائیهای گذشتگان را بهم بافتند و آن را وسیلهی آموزش جادو به یهودیان کردند) و حال آن که با چنین جادوی (خویش) نمیتوانند به کسی زیان برسانند مگر این که با اجازه و خواست خدا باشد. و آنان قسمتهائی را فرا میگرفتند که برایشان (از لحاظ دنیا و آخرت) زیان داشت و بدیشان سودی نمیرساند. و مسلّماً میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، بهرهای در آخرت نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند است آنچه خود را بدان فروخته (و آن را پیشهی خویشتن ساختهاند) اگر میدانستند (و علم و دانشی میداشتند). [[«إِتَّبَعُوا»: پیروی کردند. گردن نهادند. «تَتْلُو»: میگفتند. خبر میدادند. به دنبال آن راه میافتادند. از آن پیروی میکردند. فعل (تَتْلُو) در رسمالخطّ قرآنی الفی به دنبال دارد. «الشَیَاطِینُ»: اهریمنان. مراد انسانهای ناپاک است (نگا: بقره / 14، انعام / 112). «عَلی مُلْکِ سُلَیْمَانَ»: درباره سلطنت سلیمان. «الْمَلَکَیْنِ»: دو فرشته. «مِنْ أَحَدٍ»: به کسی. «فِتْنَةٌ»: آزمایش. «إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ»: ما وسیله امتحان و آزمایش هستیم. «الْمَرْءِ»: مرد. «ضَآرِّینَ»: زیانرسانندگان. «إِشْتَرَی»: خرید. پذیرفت و بدان عمل کرد. «خَلاقٍ»: بهره. نصیب. «بِئْسَ»: زشت است. «شَرَوْا»: فروختند.]] |
|
110 | 2 | 103 | ولو أنهم آمنوا واتقوا لمثوبة من عند الله خير لو كانوا يعلمون |
| | | و اگر آنان ایمان میآوردند و پرهیزگاری میکردند (پروردگار پاداش نیکی بدانان میداد و چنین) پاداشتی که نزد خدا (محفوظ) است بهتر (از افسانهها و بد نهادیها) است، اگر (علم و دانشی میداشتند و) میدانستند. [[«مَثُوبَةٌ»: ثواب. اجر و پاداش.]] |
|