نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
878 | 6 | 89 | أولئك الذين آتيناهم الكتاب والحكم والنبوة فإن يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين |
| | | آنان کسانیند که کتاب (آسمانی) و حکمت (ربّانی) و نبوّت (یزدانی) بدیشان دادیم. اگر (این مشرکان مکّه و کافران معاصر تو) نسبت بدان (سه چیز) کفر ورزند (مهمّ نیست. زیرا) ما کسانی را عهدهدار (حفظ و سودبردن از) آن (سه چیز) میسازیم که نسبت بدان کفر نمیورزند (و بلکه همچون اهل مدینه به جان در راه آن میکوشند). [[«حُکْم»: حکمت، و آن شناخت اسرار شریعت و قراردادن هر چیز در جای خود و انجام کارها در جای مناسب است. دانش و بینش سودمند. قضاوت و داوری. «هؤُلآءِ»: اینان. مراد اهل مکّه و دیگر کافران همعصر پیغمبر و همه کسانی است که همچون ایشان باشند. «قَوْماً لَیْسُوا ...»: منظور اهل مدینه و انصار و همه کسانی است که طریق ایشان جویند و راه آنان پویند. «وَکَّلْنَا بِهَا»: عهدهدار حفظ و بهرهمند شدن از آن کردیم.]] |
|
879 | 6 | 90 | أولئك الذين هدى الله فبهداهم اقتده قل لا أسألكم عليه أجرا إن هو إلا ذكرى للعالمين |
| | | آنان کسانیند که خداوند ایشان را هدایت داده است (و توفیق رسیدن به راه حق و نیکی عطاء نموده است) پس از هدایت ایشان پیروی کن (و به راه ایشان برو. ای پیغمبر! همان گونه که این پیغمبران به پیروان خود گفتهاند، تو نیز به پیروان خود) بگو: من در برابر (تبلیغ رسالت آسمانی و ابلاغ فرمان یزدانی) پاداش و مزدی از شما نمیطلبم. این قرآن (که تبلیغ آن وظیفهی من است) چیزی جز یادآوری و اندرز برای جهانیان نیست. [[«إِقْتَدِهْ»: اقتداء کن. پیروی کن. دنبالهروی کن. حرف (هْ) در آخر آن، هاء سکته است (نگا: حاقّه / 19 و 20 و 25 و 26 و 29). عربها این حرف را به واژه اضافه میکنند اگر بخواهند بر آن سکوت کنند و بایستند. «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ»: از هدایت ایشان پیروی و به راه آنان برو. مراد پیروی رسول از اصول دین و فضائل اخلاقی این بزرگان است؛ نه پیروی از فروع و قوانینی که قابل نسخ هستند. «ذِکْرَی»: یادآوری و اندرز. تذکیر و ارشاد. این مصدر میتواند به جای اسم فاعل، یعنی (مذکّر) گرفته شود و معنی: یادآوری کننده و اندرز دهنده داشته باشد.]] |
|
880 | 6 | 91 | وما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شيء قل من أنزل الكتاب الذي جاء به موسى نورا وهدى للناس تجعلونه قراطيس تبدونها وتخفون كثيرا وعلمتم ما لم تعلموا أنتم ولا آباؤكم قل الله ثم ذرهم في خوضهم يلعبون |
| | | کافران، خدا (و رحمت و حکمت او) را چنان که باید نشناختهاند، وقتی که میگویند: خداوند هیچ چیزی بر هیچ کسی فرو نفرستاده است (و انسانی را به پیغمبری برنگزیده است! ای پیغمبر! به مشرکان و یهودیانی که با آنان همرأی و همصدا میگردند،) بگو: چه کسی کتابی را نازل کرده است که موسی آن را برای مردم آورده است و نوری (رخشا) و هدایتی (راهنما) بوده است؟ (شما ای یهودیان!) آن را در کاغذهای (پراکنده و صفحات جداگانه) می نویسید و آن قسمت را (که به مصلحت شما است و با آرزوهایتان میخواند) نشان میدهید، و بسیاری از آن را (که شما را وادار به تصدیق قرآن و ایمان به نبوّت محمّد میدارد) پنهان میکنید. و به شما (ای یهودیان! توسّط این قرآن، از آئین یزدان و هدایت خدای منّان) چیزهائی آموخته شده است که شما و پدران شما از آن باخبر نبودهاید. (در پاسخِ پیشین ایشان) بگو: خدا (این قرآن را نازل کرده است) و بگذار در باطل (و یاوهسرائی) خود (فرو روند و) به بازیچه پردازند. [[«مَا قَدَرُوا اللهَ»: چنان که باید منزلت و عظمت خدا را نشناختهاند. به گونه لازم به قدر و شأن خدا پی نبردهاند. «نُوراً وَ هُدیً»: مُنوِّر و هادی. پرتوانداز و راهنما. حال (الْکِتَابَ) یا ضمیر (ه) در (جَآءَ بِهِ) است. «قَرَاطِیسَ»: جمع قِرْطاس، کاغذ پاره، صفحاتی که در آن کتابت و نگارش انجام گیرد، اعم از کاغذ و غیره. «عُلِّمْتُم مَّا ...»: آنچه توسّط قرآن به شما یاد داده شده است (نگا: مائده / 15 و نمل / 76). «قُلِ اللهُ»: واژه مبارک (اللهُ) فاعل فعل مقدّر یا مبتدای خبر محذوفی است. یعنی: أَنزَلَهُ اللهُ. أَللهُ أَنزَلَهُ. «ذَرْ»: ترک کن. رها کن. بگذار. از ماده (وذر). «خَوْض»: فرو رفتن در باطل مراد است.]] |
|
881 | 6 | 92 | وهذا كتاب أنزلناه مبارك مصدق الذي بين يديه ولتنذر أم القرى ومن حولها والذين يؤمنون بالآخرة يؤمنون به وهم على صلاتهم يحافظون |
| | | این (قرآن) کتابی است که ما آن را فرو فرستادهایم (همان گونه که تورات را قبلاً فرو فرستادهایم). پرخیر و برکت است (و تا به قیامت ماندگار میماند). تصدیقکنندهی همهی کتابهای (آسمانی از قبیل تورات و انجیل) است که پیش از آن نازل شدهاند. (آن را فرو فرستادهایم) تا با آن (اهل) مکّه و کسان دور و بر آن (یعنی همهی مردمان جهان) را (از خشم خدا) بترسانی. کسانی که به آخرت ایمان دارند بدان ایمان میآورند (چرا که امید به ثواب و هراس از عقاب ایشان را بدین امر وا میدارد. و هم بدان سبب) آنان بر (ادای به موقع و به گونهی شایستهی) نماز خود، محافظت میورزند. [[«مُبَارَکٌ»: پرخیر و برکت. دراز آهنگ و دیرپای. «مَا بَیْنَ یَدَیْهِ»: مراد همه کتابهای آسمانی پیش از قرآن است. «أُمَّ الْقُرَی»: مراد مکّه است که از هر سو مسلمانان رو بدان میدارند و به سوی آن نماز میخوانند. «مَنْ حَوْلَهَا»: کسانی که در پیرامون مکّه در همه اقطار زمین زندگی کرده و میکنند (نگا: انعام / 19 و 90، فرقان / 1، سبأ / 28).]] |
|
882 | 6 | 93 | ومن أظلم ممن افترى على الله كذبا أو قال أوحي إلي ولم يوح إليه شيء ومن قال سأنزل مثل ما أنزل الله ولو ترى إذ الظالمون في غمرات الموت والملائكة باسطو أيديهم أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق وكنتم عن آياته تستكبرون |
| | | چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی بر خدا ببندد (و بگوید که کتابی بر کسی نازل نشده است. یا این که بگوید: خدا را فرزند و انباز است) یا این که بگوید: به من وحی شده است، و بدو اصلاً وحی نشده باشد (از قبیل: مُسَیْلمهی کذّاب و أَسْوَد عَنسی و طُلَیْحه أَسَدی.) و یا کسی که بگوید: من هم همانند آنچه خدا (بر محمّد) نازل کرده است خواهم آورد! (چرا که قرآن افسانههای گذشتگان است و شعری بیش نیست، اگر بخواهم مثل آن را میگویم و میسرایم!). اگر (حال همهی ستمگران، از جمله این) ستمکاران را ببینی (و بدانی که چه وضع نابهنجار و دور از گفتاری دارند) در آن هنگام که در شدائد مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان دستهای خود را (به سوی آنان) دراز کردهاند (و بر بناگوششان تپانچه و بر پشتشان تازیانه میزنند و بدیشان میگویند: اگر میتوانید از این عذاب الهی) خویشتن را برهانید. این زمان به سبب دروغهائی که بر خدا میبستید و از (پذیرش) آیات او سرپیچی میکردید، عذاب خوارکنندهای میبینید. [[«إفْتَرَی»: سرهم کرد. به هم بافت. «لَوْ تَرَی»: اگر میدیدی. اگر میدانستی. «غَمَرَاتِ»: جمع غَمْرَة، شدائد. «أَخْرِجُوا أَنفُسَکُمْ»: جان بدهید. قالب تهی کنید. خویشتن را برهانید. خود را از این عذاب به در کشید. «أَلْیَوْمَ»: امروز. مراد زمان است که هنگام جان کندن است و سرآغاز عذاب آخرت میباشد؛ و یا منظور روز قیامت است. «الْهُونِ»: ذلّت و خواری. در اینجا به معنی پستکننده و خوارکننده است. «تَسْتَکْبِرُونَ»: خویشتن را بزرگتر از آن میدیدید که آیات خدا را بپذیرید. از روی دشمنانگی خود را فراتر میگرفتید از این که.]] |
|
883 | 6 | 94 | ولقد جئتمونا فرادى كما خلقناكم أول مرة وتركتم ما خولناكم وراء ظهوركم وما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركاء لقد تقطع بينكم وضل عنكم ما كنتم تزعمون |
| | | (روز رستاخیز پروردگار به مردم میفرماید: اکنون) شما تک و تنها (و به دور از خویشان و یاران و مال دنیا، حیات دوباره یافتهاید و برای حساب و کتاب، یکیک و لخت و عور) به سوی ما برگشتهاید؛ همان گونه که روز نخست شما را آفریدیم (و برهنه و عریان و بدون هیچ گونه توشه و توان، به صحنهی جهان گسیل داشتیم) و هرچه به شما داده بودیم، از خود به جای گذاشتهاید (و دست خالی بدینجا آمدهاید) و میانجیگرانی را با شما نمیبینیم که گمان میبردید (در نزد خدا به یاریتان میشتابند و) آنان در خودِ (پرستش و عبادت) شما شریک (و سهیم با خدا) هستند! دیگر پیوند شما گسیخته است (و روابط خویشی و دوستی و پدری و فرزندی و فرمانبری و فرماندهی پاک بریده است و تمام پندارها و تکیهگاهها) و چیزهائی که گمان میبردید (که کاری از آنها ساخته است) از (دید) شما گم و ناپدید گشته است. [[«فُرَادَی»: جمع فَرْد یا فَرید، یکیک. تک و تنها. بریده و جدای از یاران و بتان و اموال و اولاد. حال ضمیر (و) است. «خَوَّلْنَاکُمْ»: به شما دادهایم. بهره شما کردهایم. «شُفَعَآءَ»: میانجیگران. مراد اشخاص و چیزهائی است که در بزرگداشتشان میکوشیدند و به نامشان قربانی میکردند و برایشان نذر و نذور مینمودند، تا در پیشگاه خدا برای آنان شفاعت کنند و ایشان را به خدا نزدیک گردانند. (نگا: انعام / 136، یونس / 18، زمر / 43). «زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَآءُ»: گمان میبردید که آنان در اداره امور و پرورش نفوس شما با خدا شریک و سهیمند، و لذا مستحق عبادت و پرستش میباشند. «تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ»: میانتان جدائی افتاد. فاعل (تَقَطَّعَ) از سیاق کلام مفهوم است که (ما) است. تقدیر چنین است: تَقَطَّعَ ما بَیْنَکُمْ مِنَ الرَّوابِطِ.]] |
|
884 | 6 | 95 | إن الله فالق الحب والنوى يخرج الحي من الميت ومخرج الميت من الحي ذلكم الله فأنى تؤفكون |
| | | این خدا است که دانه و هسته را میشکافد (و گیاه و درخت از آنها میرویاند. همو است که) زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون میآورد (از قبیل آفریدن انسان از خاک، و تولید شیر از حیوان). این (چنین قادر توانائی) خدای شما است. پس چگونه (پس از این بیان، از عبادت یزدان به عبادت دیگران میگرائید، و از حق) منحرف میشوید؟ [[«فَالِقُ»: شکافنده. پدیدآورنده. «الْحَبِّ»: دانه. «النَّوَی»: هسته. «مُخْرِجُ»: بیرون آورنده. «أَنَّی»: چگونه؟ «تُؤْفَکُونَ»: منصرف و منحرف میگردید. برگردانده میشوید.]] |
|
885 | 6 | 96 | فالق الإصباح وجعل الليل سكنا والشمس والقمر حسبانا ذلك تقدير العزيز العليم |
| | | او است که صبح (سیمین را از شب قیرین) پدیدار ساخته است (تا زندگان برای کسب معاش به تلاش ایستند) و شب را مایهی آرامش (و آسایش جسم و جان،) و خورشید و ماه را وسیلهی حساب (مردمان در امور روزمرّه عبادی و تجاری خود) کرده است. این (نظم بدیع و نظام استوار) سنجش دقیق و تدبیر محکم (دادار متعالی است که) چیره (بر جهان و) آگاه (از همه چیز آن) است. [[«الإِصْبَاحِ»: صبح. بامداد. مصدری است که بامداد بدان نامگذاری شده است. «حُسْبَاناً»: شمارش. حساب. همچون کُفران و شکران، مصدر ثلاثی مجرّد است. «تَقْدِیر»: اندازهگیری. سنجش. تدبیر استوار.]] |
|
886 | 6 | 97 | وهو الذي جعل لكم النجوم لتهتدوا بها في ظلمات البر والبحر قد فصلنا الآيات لقوم يعلمون |
| | | و او آن کسی است که ستارگان را برای شما آفریده است تا (در شبهای سفر) در تاریکیهای خشکی و دریا بدانها رهنمود شوید. ما آیات (قرآنی و نشانههای جهانی خود) را برای کسانی بیان داشتهایم که (معانی آیات قرآنی و نشانههای جهانی را) میدانند. [[«جَعَلَ»: آفریده است. «فَصَّلْنَا»: بیان داشتهایم. روشن ساختهایم.]] |
|
887 | 6 | 98 | وهو الذي أنشأكم من نفس واحدة فمستقر ومستودع قد فصلنا الآيات لقوم يفقهون |
| | | و او کسی است که شما را از یک شخص آفریده است که (آدم است و او هم از خاک زمین است و زمین هم در مدّت حیات) محلّ استقرار و (پس از مرگ) محلّ تسلیم (به خاک شما) است. ما آیات (قرآنی و نشانههای جهانی خود) را برای کسانی بیان داشتهایم که (آیات قرآنی و نشانههای جهانی را چنان که باید) میفهمند. [[«نَفْسٍ وَاحِدَةٍ»: یک کس. مراد آدم (ع) است. «مُسْتَقَرٌ»: محلّ استقرار و زندگی آدمیان در روی زمین. «مُسْتَوْدَعٌ»: محلّ به امانت سپردن آدمیان پس از مرگ. مراد گور است که تا روز رستاخیز آرامگاه آدمیان است. «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ»: مراد این که اصل انسانها که خاک است، محلّ حیات و ممات مردمان است. یا این که انسانها که از آدم پدیدار گشتهاند، گروهی از نطفهها در پشت آنان استقرار میپذیرد، و گروهی از نطفهها در رحم ایشان به ودیعت نهاده میشود. در این صورت مراد از (مستقرّ) مرد، و مراد از (مستودَع) زن خواهد بود.]] |
|