نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
840 | 6 | 51 | وأنذر به الذين يخافون أن يحشروا إلى ربهم ليس لهم من دونه ولي ولا شفيع لعلهم يتقون |
| | | با آن (چیزهائی که در قرآن آمده است) کسانی را بترسان که (چون به جهان دیگر ایمان دارند، از هول و هراس رستاخیز بیمناکند و) میترسند از این که در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و کتاب) گردآورده میشوند. (آنجائی که در آن) برای آنان جز خدا یاور و میانجیگری (که بتواند ایشان را از عذاب دوزخ برهاند) وجود ندارد. آنان (را از آن روز بترسان، تا امروز که فرصت باقی است) شاید پرهیزگاری پیشه کنند (و آن وقت به بهشت روند). [[«أَنذِرْ»: بترسان. بیم ده. «بِهِ»: به آن، یعنی قرآن. «الَّذِینَ یَخَافُونَ»: کسانی که میترسند. مراد مؤمنان است (نگا: فاطر / 18، یس / 11، ذاریات / 55). «مِن دُونِهِ»: سوای او. غیر از او.]] |
|
841 | 6 | 52 | ولا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداة والعشي يريدون وجهه ما عليك من حسابهم من شيء وما من حسابك عليهم من شيء فتطردهم فتكون من الظالمين |
| | | کسانی را (از پیش خود) مران که سحرگاهان و شامگاهان خدای را به فریاد میخوانند (و همهوقت به عبادت و پرستش خدا مشغولند و) منظورشان (تنها رضایت) او است. نه حساب ایشان بر تو است و نه حساب تو بر آنان است (و هرکس در گرو عمل خویش است، چه شاه چه درویش است). اگر (به حرف مشرکان درباره این گونه مؤمنان گوش دهی و از خود) آنان را برانی، از زمرهی ستمگران خواهی بود. [[«لا تَطْرُدِ»: طرد مکن. مران. «الْغَدَاةِ»: سحرگاهان. «الْعَشِیِّ»: شامگاهان. «بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ»: در سحرگاهان و شامگاهان. مراد، در همه اوقات است. «مِنْ شَیْءٍ»: حرف (مِنْ) زائد است و (شَیْءٍ) در موضع رفع است و اسم (ما) است. «فَتَطْرُدَهُمْ»: منصوب است، چون جواب نهی است. تقدیر چنین است: لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ ... فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ، وَ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِن شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ.]] |
|
842 | 6 | 53 | وكذلك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا أهؤلاء من الله عليهم من بيننا أليس الله بأعلم بالشاكرين |
| | | این چنین (با پیشیگرفتن مستمندان در پذیرش دین و دخول بدان بر توانگران، سنّت ما جاری و ساری بوده است و) برخی را (که ثروتمندان متکبّرند) با برخی دیگر (که تنگدستان فقیرند) آزمودهایم تا (متکبّران، تمسخرکنان) بگویند: آیا اینان همان کسانیند که خداوند از میان ما (برگزیده است و با اعطاء نعمت ایمان) بر ایشان منّت نهاده است؟ آیا خداوند سپاسگزاران را بهتر نمیشناسد (یا این کافران سرکش مغرور)؟ [[«فَتَنَّا»: امتحان کردیم. آزمودیم. «مَنَّ ... عَلَی»: نعمت داد. نیکی نمود.]] |
|
843 | 6 | 54 | وإذا جاءك الذين يؤمنون بآياتنا فقل سلام عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة أنه من عمل منكم سوءا بجهالة ثم تاب من بعده وأصلح فأنه غفور رحيم |
| | | هرگاه مؤمنان به آیات (قرآن) ما به پیش تو آمدند (برای احترامشان) بدیشان بگو: درودتان باد! (شما را مژده باد که) خداوند شما (از روی لطف) بر خویشتن رحمت واجب نموده است (و رحمت فراوان و بیکرانش مقتضی آن است) که هرکس از شما از روی نادانی (انسانی) دچار لغزشی شد، ولی بعد از آن توبه کرد (و نادمانه به آستانهی کریمانهی خدا برگشت و اعمال زشت خود را جبران) و اصلاح کرد (خداوند عذر تقصیر او را میپذیرد) چرا که او آمرزگار (بندگان و) مهربان (در حق همگان) است. [[«أنَّهُ مَنْ عَمِلَ ...»: جمله بدل (الرَّحْمَةَ) یا مفعولٌبه (کَتَبَ) است. جواب شرطِ (مَنْ) محذوف است و تقدیر چنین است: فَلَهُ غُفْرانُ رَبِّهِ. «بِجَهالَةٍ»: از روی نادانی. مراد این است که کسی که آگاهانه یا ناآگاهانه مرتکب گناه میشود، از زمره جاهلان بشمار است. یا این که گناهکار مطلقاً نادان است.]] |
|
844 | 6 | 55 | وكذلك نفصل الآيات ولتستبين سبيل المجرمين |
| | | این چنین (روشن و آشکار) آیات (قرآنی و دلائل جهانی) را توضیح میدهیم، تا راه (نادرست) گناهکاران (از راه درست مؤمنان) پیدا و نمودار شود. [[«نُفَصِّلُ»: از هم جدا میسازیم. نمودار و آشکار میکنیم. توضیح و تبیین مینمائیم. «وَ لِتَسْتَبِینَ»: تا این که روشن و هویدا شود. واو حرف عطف است و فعل (لِتَسْتَبِینَ) را بر فعل مقدّری مانند (لِیَفْهَمُوا) عطف میکند. تقدیر چنین است: لِیَفْهَمُوا وَ لِتَسْتَبینَ. «سَبِیلُ»: راه. این واژه به صورت مذکّر و مؤنّث به کار میرود.]] |
|
845 | 6 | 56 | قل إني نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون الله قل لا أتبع أهواءكم قد ضللت إذا وما أنا من المهتدين |
| | | بگو: من نهی شدهام از این که پرستش کنم آنهائی را که سوای خدا به فریاد میخوانید (و عبادتشان مینمائید). بگو: من از هوی و هوسهای شما پیروی نمیکنم، که (اگر چنین کنم، همچون شما) در آن وقت گمراه میشوم و از زمرهی راهیافتگان نخواهم بود. [[«نُهِیتُ»: نهی شدهام. بازداشته شدهام. «أَهْوَآءَ»: خواستهای ناروا و آرزوهای پوچ.]] |
|
846 | 6 | 57 | قل إني على بينة من ربي وكذبتم به ما عندي ما تستعجلون به إن الحكم إلا لله يقص الحق وهو خير الفاصلين |
| | | بگو: من بر شریعت واضحی هستم که از سوی پروردگارم نازل شده است و شما قرآن را تکذیب میکنید (که در برگیرندهی شریعت غرّا و آشکارا است. بدانید عذاب و کیفری) که در (نزول و وقوع) آن شتاب میورزید در قدرت من نیست. فرمان جز در دست خدا نیست. خدا به دنبال حق میرود (و کارهایش برابر حکمت انجام میشود. لذا اگر خواست عذاب واقع میگردد و اگر نخواست عذاب واقع نمیشود) و او بهترین (قاضی میان من و شما و) جدا کننده (ی حق از باطل) است. [[«بَیِّنَةٍ»: دلیل. شریعت. مراد قرآن است. «کَذَّبْتُم بِهِ»: آن را تکذیب میکنید. ضمیر (ه) به (بیّنه) برمیگردد و مذکّر آوردن آن به خاطر معنیِ مراد است که قرآن است. «یَقُصُّ الْحَقَّ»: حق را میگوید. حق را از باطل جدا میسازد. از حق پیروی میکند. «الْفَاصِلِینَ»: جداسازندگان. داوریکنندگان. روشنگران.]] |
|
847 | 6 | 58 | قل لو أن عندي ما تستعجلون به لقضي الأمر بيني وبينكم والله أعلم بالظالمين |
| | | بگو: اگر آنچه که در وقوع آن (که عذاب خدا است و از روی استهزاء) شتاب میورزید، در قدرت من بود (در وقوع آن شتاب میکردم و از شرّ شما خلاص میشدم و) کار من با شما پایان میپذیرفت، ولیکن (کار در دست خدا است و) خدا آگاهتر از (هر کسی بدان چیزی است که در دنیا یا آخرت در خور) ستمکاران است. [[«لَقُضِیَ الأمْرُ»: کار خاتمه میپذیرفت. کار یکسره میشد و فیصله پیدا میکرد.]] |
|
848 | 6 | 59 | وعنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو ويعلم ما في البر والبحر وما تسقط من ورقة إلا يعلمها ولا حبة في ظلمات الأرض ولا رطب ولا يابس إلا في كتاب مبين |
| | | گنجینههای غیب و کلید آنها در دست خدا است و کسی جز او از آنها آگاه نیست. و خداوند از آنچه در خشکی و دریا است آگاه است. و هیچ برگی (از گیاهی و درختی) فرو نمیافتد مگر این که از آن خبردار است. و هیچ دانهای در تاریکیهای (درون) زمین، و هیچچیز تر و یا خشکی نیست که فرو افتد، مگر این که (خدا از آن آگاه، و در علم خدا پیدا است و) در لوح محفوظ ضبط و ثبت است. [[«مَفَاتِح»: جمع مَفْتَح، گنجینهها، جمع مِفْتَح، کلیدها. «وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ ...». حرف (مِنْ) زائد است و واژه (وَرَقَةٍ) در موضع رفع و فاعل (تَسْقُطُ) است، و واژههای (حَبَّة، رَطب، یابِسٍ) عطف بر آن هستند (نگا: سبأ / 3). «رَطَب»: تر. «یَابِسٍ»: خشک. «کِتَابٍ مُّبِینٍ»: علم خدا. لوح محفوظ.]] |
|
849 | 6 | 60 | وهو الذي يتوفاكم بالليل ويعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه ليقضى أجل مسمى ثم إليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون |
| | | خدا است که در شب شما را میمیراند و در روز شما را برمی انگیزاند و او میداند که در روز (که زمان عمدهی جنب و جوش و تلاش و کوشش است) چه میکنید و چه فراچنگ میآورید (و این مرگ و زندگیِ خواب و بیداری نام، پیوسته ادامه دارد) تا مهلت معیّن (زندگی هرکس با فرا رسیدن مرگ او) بسر آید. سپس (در روز رستاخیز همگان) به سوی خدا برمیگردید و آن گاه شما را بدانچه (از خوب و بد در دنیا) میکردید باخبر میگرداند (و پاداش و پادافره اعمال را به صاحبان آنها میرساند). [[«یَتَوَفَّاکُمْ»: شما را میمیراند. مراد از میراندن در اینجا خواباندن است (نگا: زمر / 42). «جَرَحْتُمْ»: فراچنگ آوردید. انجام دادید. گناه ورزیدید. «یَبْعَثُکُمْ»: شما را زنده میگرداند. مراد از زندهگرداندن در اینجا بیدارکردن است (نگا: زمر / 42). «لِیُقْضَی»: تا این که پایان داده شود (نگا: بقره / 200). تا این که به اتمام رسانده شود (نگا: طه / 114) تا آن گاه که مقدّر شود (نگا: سبأ / 14). «أَجَلٌ مُّسَمّیً»: مدّت معیّن. مراد پایان زندگی یا مدّت زندگانی است (نگا: انعام / 2). «مَرْجِعُکُمْ»: رجوع و برگشت شما.]] |
|