نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
818 | 6 | 29 | وقالوا إن هي إلا حياتنا الدنيا وما نحن بمبعوثين |
| | | و آنان (اگر هم به دنیا برگردند، دیگرباره) میگویند: زندگی تنها همین زندگی دنیای ما است و ما هرگز برانگیخته نمیشویم (و قیامت و دوزخ و بهشتی در میان نیست!). [[«قَالُوا»: یعنی مشرکان قبلاً در دنیا میگفتند؛ یا این که اگر هم به دنیا برگردند میگویند. «إِنْ هِیَ»: (إِنْ) به معنی نیست، و (هِیَ) به معنی او که مراد حیات دنیا است. «حَیَاتُنَا الدُّنْیَا»: زندگی نزدیکتر ما. مراد زندگی این جهان است که مقابل زندگی آن جهان است. «الدُّنْیَا»: مؤنّث (أَدْنی) است به معنی اقرب یعنی نزدیکتر. «مَبْعُوثِینَ»: برانگیختهشدگان. زندهشدگان.]] |
|
819 | 6 | 30 | ولو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى وربنا قال فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون |
| | | اگر آنان را ببینی بدان هنگام که در پیشگاه (دادگاه عدل) پروردگارشان نگاه داشته شدهاند (خواهی دید که چه حال بد و وضع تباهی دارند، و خداوند بدیشان) میگوید: آیا این (چیزهائی را که میبینید و دامنگیرتان است) حق نیست؟! میگویند: آری به پروردگارمان سوگند! (حق است. آن گاه خداوند باز بدیشان) میگوید: پس به سبب کفری که میورزیدید عذاب (دوزخ) را بچشید. [[«عَلَی رَبِّهِمْ»: در پیشگاه دادگاه پروردگارشان. مضاف محذوف است و تقدیر چنین است: عَلَی قَضآءِ وَ جَزآءِ رَبِّهِمْ. «بَلَی»: (نگا: بقره / 81). «بِمَا»: به سبب. در عوض. در مقابل. به همان چیزی که. واژه (ما) میتواند مصدریّه یا موصول باشد، ولی مصدریّه بهتر است.]] |
|
820 | 6 | 31 | قد خسر الذين كذبوا بلقاء الله حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يا حسرتنا على ما فرطنا فيها وهم يحملون أوزارهم على ظهورهم ألا ساء ما يزرون |
| | | مسلّماً آنان که ملاقات با خدا را دروغ میپندارند (و حساب و کتاب و مجازات و مکافات آخرت را باور نمیدارند و به انکار خود ادامه میدهند) تا آن گاه که ناگهان قیامت فرا میرسد، زیان میبینند (و در هنگامهی رستاخیز سخت پشیمان میشوند و) میگویند: فسوسا و دریغا! (چرا غافل بودیم و) در دنیا کوتاهی کردیم و (توشه و زاد آخرت را تهیّه ننمودیم. آنان در آن روز بار) گناهان را بر دوش خود میکشند. هان! چه بد چیزی بر دوش میکشند! [[«لِقَآءِ»: ملاقات. دیدار. مصدر باب مفاعله است. «السَّاعَةُ»: روز قیامت (نگا: روم / 55، لقمان / 34). دم مرگ. چرا که پیغمبر فرموده است: مَن مَّاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ. «بَغْتَةً»: ناگهانی. سرزده. مصدر است و حال فاعل فعل (جَآءَتْهُمْ) یا مفعول (هُمْ) میباشد. «فِیهَا»: در آن. مرجع (ها) میتواند دنیا، یا السَّاعَةُ، و یا (مَا) به معنی اعمال باشد. معنی چنین میشود: در دنیا، درباره قیامت، در انجام اعمال. «أَوْزَار»: جمع وِزْر، بارهای سنگین. گناهان. در اینجا به معنی گناهان است که به بارهای سنگین تشبیه شده است. «أَلا»: هان! حرفی است که برای آگاهکردن شنونده از مابعد خود به کار میرود. «یَزِرُونَ»: حمل میکنند. برمیدارند.]] |
|
821 | 6 | 32 | وما الحياة الدنيا إلا لعب ولهو وللدار الآخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون |
| | | زندگی دنیا (که کافران تنها آن را زندگی میدانند) سرگرمی و بازیچهای بیش نیست، و سرای آخرت (جهان حقیقی است و) برای پرهیزگاران بهتر (از این جهان فانی) است. آیا (این امر بدیهی را) نمیفهمید (و سود و زیان خود را نمیدانید). [[«لَعِبٌ»: بازی. کاری که انجامدهنده، مقصودش از آن جلب نفع یا دفع شرّ نمیباشد. «لَهْوٌ»: سرگرمی. کاری که انسان را به خود مشغول دارد و او را از انجام امور مهمّ غافل سازد.]] |
|
822 | 6 | 33 | قد نعلم إنه ليحزنك الذي يقولون فإنهم لا يكذبونك ولكن الظالمين بآيات الله يجحدون |
| | | (ای پیغمبر!) ما میدانیم که آنچه (کفّار مکّه) میگویند تو را غمگین میسازد. (ناراحت مباش) چرا که آنان (از ته دل به صدق تو ایمان دارند و در حقیقت) تو را تکذیب نمیکنند. بلکه ستمکاران (چون ایشان، از روی عناد) آیات خدا را انکار مینمایند. [[«بِآیَاتِ اللهِ یَجْحَدُونَ»: آیات خدا را از روی عناد انکار میکنند. مصدر این فعل جحود است که عبارت از این است که انسان چیزی را که از دل بدان ایمان دارد با زبان تکذیب کند (نگا: انعام / 20، نمل / 14). حرف باء متعلّق به (یَجْحَدُونَ) است و تقدیم جار و مجرور بر آن به خاطر رعایت رؤوس آیهها است.]] |
|
823 | 6 | 34 | ولقد كذبت رسل من قبلك فصبروا على ما كذبوا وأوذوا حتى أتاهم نصرنا ولا مبدل لكلمات الله ولقد جاءك من نبإ المرسلين |
| | | پیغمبران فراوانی پیش از تو تکذیب شدهاند (و مورد اذیّت و آزار قرار گرفتهاند) و در برابر تکذیبها (و اذیّت و آزارها) شکیبائی کردهاند (و بر عقیدهی خود ماندگار ماندهاند و سنگر را خالی نکردهاند) و اذیّت و آزار شدهاند (و گرفتاریها و شکنجهها را تحمّل کردهاند) تا یاری ما ایشان را دریافته است (و در مبارزهی حق و باطل پیروز شدهاند. تو نیز چنین باش. این سخن خداوند است و مبتنی بر وعدهی پیروزی است) و هیچچیز نمیتواند سخنان خدا را دگرگون سازد. به تو اخبار و سرگذشت پیغمبران رسیده است (و میدانی که رسالت با شدائد همراه است و سرانجام سختیها پیروزی در دنیا و آن گاه جَنَّةُالْمَأْوی است). [[«أُوذُوا»: اذیّت شدهاند. «مبدّل»: تغییردهنده. دگرگون کننده. در اینجا مراد تغییر دهنده وعده پیروزی خدا به پیغمبران است (نگا: غافر / 51). «کلماتِ»: سخنان. احکام و شرائع. سُنَن. «نَبَأ»: خبر. مراد قصص و سرگذشت است.]] |
|
824 | 6 | 35 | وإن كان كبر عليك إعراضهم فإن استطعت أن تبتغي نفقا في الأرض أو سلما في السماء فتأتيهم بآية ولو شاء الله لجمعهم على الهدى فلا تكونن من الجاهلين |
| | | اگر روگردانی ایشان از (دعوت) تو برای تو سخت و سنگین است، چنان که میتوانی (جهت اقناع آنان راهی پیدا کنی و مثلاً) نقبی در زمین بزنی و یا نردبانی به سوی آسمان بگذاری (و اعماق زمین و بالای آسمانها را بگردی) و دلیلی برای (ایمان آوردن) ایشان بیاوری (چنین کن. امّا بدان که این لجوجان تو را تصدیق نمیکنند و ایمان نمیآورند). ولی اگر خدا بخواهد آنان را (قهراً و جبراً) بر هدایت جمع خواهد کرد (و ایمان را بدیشان تلقین خواهد نمود. امّا هدایت اجباری و ایمان زورکی چه سودی دارد؟ لذا ایشان را به خود وا میگذارد تا با اراده و اختیار خود اگر خواستند ایمان بیاورند و اگر نخواستند ایمان نیاورند). پس از زمرهی کسانی مباش که (حکم خدا و سنّت او را دربارهی مردم) نمیدانند. [[«کَبُرَ عَلَیْکَ»: برای تو سخت و دشوار است. برای تو سنگین است. «إِعْرَاضُ»: روگردانی. دوری. «نَفَقاً»: نقب. دالان. دهلیز. «سُلَّماً»: نردبان. «آیَةٍ»: دلیل. معجزه حسی، همچون معجزات موسی و عیسی. «الْجَاهِلِینَ»: ناآشنایان. مراد از جهل در اینجا ضدّ علم است و منظور جهلی است که انسان در آن معذور است. از قبیل جهل به حکمت و مشیّت خدا.]] |
|
825 | 6 | 36 | إنما يستجيب الذين يسمعون والموتى يبعثهم الله ثم إليه يرجعون |
| | | تنها کسانی (دعوت تو را) میپذیرند که گوش شنوا دارند (و از روی تدبیر و تفکّر سخنان را میشنوند. امّا اینان مردگان زندهنما هستند) و خداوند مردگان (چون ایشان را به هنگام رستاخیز از گورها) برمی انگیزد. و پس از زندهشدن به سوی او برگردانده میشوند (و مورد بازخواست قرار میگیرند و سزا و جزای خود را میبینند). [[«یَسْتَجِیبُ»: اجابت میکند. میپذیرد. «یَسْمَعُونَ»: میشنوند. میفهمند. «الْمَوْتَی»: جمع میّت، مردگان. مراد مردگان معنوی است؛ نه مردگان جسمانی. «یَبْعَثُهُمْ»: آنان را زنده میکند.]] |
|
826 | 6 | 37 | وقالوا لولا نزل عليه آية من ربه قل إن الله قادر على أن ينزل آية ولكن أكثرهم لا يعلمون |
| | | و (آنان از روی تمسخر) میگویند: چرا دلیل مادی و معجزهای از سوی پروردگارش بر او نازل نمیگردد (تا گواه بر صدق دعوت او باشد؟!) بگو: خداوند میتواند (هرگونه) دلیل و معجزهای نازل کند، ولی آنان نمیدانند (که برابر سنّت الهی اگر به درخواست ایشان پاسخ گفته شود و ایمان نیاورند نابود میگردند). [[«آیَةً»: دلیل حسی. معجزه. «لا یَعْلَمُونَ»: حکمت انزال آیات را نمیدانند و متوجّه نیستند که برابر سنّت خدا تکذیب مشاهده عیان مایه هلاک آنان میگردد (نگا: انعام / 8).]] |
|
827 | 6 | 38 | وما من دابة في الأرض ولا طائر يطير بجناحيه إلا أمم أمثالكم ما فرطنا في الكتاب من شيء ثم إلى ربهم يحشرون |
| | | (یکی از دلائل قوی قدرت خدا و حکمت و رحمتش این است که او همه چیز را آفریده است) و هیچ جنبندهای در زمین و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند وجود ندارد مگر این که گروههائی همچون شمایند (و هر یک دارای خصائص و ممیّزات و نظام حیات خاصّ خود میباشند). در کتاب (کائنات) هیچ چیز را فروگذار نکردهایم (و همهچیز را ضبط و به همه چیز پرداختهایم. بگذار تکذیبکنندگان هرچه میخواهند بکنند) پس (از گذشت این چند روزهی زندگی دنیوی) آنان (همراه همهی گروهها و دستههای حیوانات موجود) در پیشگاه پروردگارشان جمعآورده میشوند (و به حساب و کتابشان میرسیم). [[«دَآبَّةٍ»: جنبنده. حیوان. «طَآئِرٍ»: پرنده. «یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ»: با دو بال خود میپرد. ذکر این قید برای تأکید است. همان گونه که میگوئیم: با گوشهایمان شنیدیم. با چشمهایمان دیدیم. «أُمَمٌ»: ملّتها. گروههائی که دارای صفات و خصائص و طبائع ممیّزه باشند. «مَا فَرَّطْنا»: کوتاهی نکردهایم. غفلت نورزیدهایم. فروگذار نکردهایم. «الْکِتَابِ»: لوح محفوظ، که نمیدانیم چیست (نگا: انعام / 59، یس / 12، بروج / 22). جهان هستی، که کتاب دیدنی خدا است. قرآن، که کتاب خواندنی خدا است و تمام اموری که مردم برای تربیت و هدایت بدان نیاز دارند و همه چیزهائی که از احکام اسلامی و مسائل اخلاقی باید بدانند، در آن به گونه مجمل یا مفصّل وجود دارد. علم خدا.]] |
|