نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
689 | 5 | 20 | وإذ قال موسى لقومه يا قوم اذكروا نعمة الله عليكم إذ جعل فيكم أنبياء وجعلكم ملوكا وآتاكم ما لم يؤت أحدا من العالمين |
| | | و چون موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! نعمت خدا را بر خودتان یاد کنید، آنگاه که در میان شما پیامبرانی برجسته قرارداد و شما را مالکان خود ساخت (و از بندگی فرعون نجاتتان داد) و آنچه را که به هیچکس از جهانیان نداده بود به شما داد.» |
|
690 | 5 | 21 | يا قوم ادخلوا الأرض المقدسة التي كتب الله لكم ولا ترتدوا على أدباركم فتنقلبوا خاسرين |
| | | «ای قوم من! به سرزمین مقدسی که خدا برایتان مقرر داشته درآیید و بر گذشتههاتان بازنگردید که (این خود) بازگشتی زیانبار است.» |
|
691 | 5 | 22 | قالوا يا موسى إن فيها قوما جبارين وإنا لن ندخلها حتى يخرجوا منها فإن يخرجوا منها فإنا داخلون |
| | | گفتند: «ای موسی! در آنجا مردمی زورمندِ ستمپیشهاند و تا آنان از آنجا بیرون نروند ما هرگز داخل آن نمیشویم. پس اگر آنان از آنجا بیرون روند ما (هم) بیچون (به آنجا) وارد میشویم.» |
|
692 | 5 | 23 | قال رجلان من الذين يخافون أنعم الله عليهما ادخلوا عليهم الباب فإذا دخلتموه فإنكم غالبون وعلى الله فتوكلوا إن كنتم مؤمنين |
| | | دو مرد از (زمرهی) کسانی که (از خدا) میهراسیدند (و) خدا به آنان نعمت داده بود گفتند: «از آن دروازه (ناگهان) بر ایشان درآیید که اگر از آن داخل شدید، بیگمان پیروزمند خواهید شد. و اگر مؤمن بودهاید پس بر خدا توکل کنید.» |
|
693 | 5 | 24 | قالوا يا موسى إنا لن ندخلها أبدا ما داموا فيها فاذهب أنت وربك فقاتلا إنا هاهنا قاعدون |
| | | گفتند: «ای موسی! تا هنگامی که آنان در آن (شهر) هستند ما بیگمان هرگز پای در آن ننهیم، پس تو برو و (با) پروردگارت با آنها جنگ کنید، ما همواره همینجا نشستگانیم.» |
|
694 | 5 | 25 | قال رب إني لا أملك إلا نفسي وأخي فافرق بيننا وبين القوم الفاسقين |
| | | (موسی) گفت: «پروردگارم! من جز اختیار شخص خود و برادرم را (در رسالت) ندارم، پس میان ما و میان این قوم نافرمان جدایی بیفکن.» |
|
695 | 5 | 26 | قال فإنها محرمة عليهم أربعين سنة يتيهون في الأرض فلا تأس على القوم الفاسقين |
| | | (خدا به موسی) فرمود: «پس (ورود به) آن سرزمین بیگمان چهل سال بر ایشان حرام گشت (و) از آن محرومند حال آنکه در زمین(شان) سرگردان خواهند بود. پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور.» |
|
696 | 5 | 27 | واتل عليهم نبأ ابني آدم بالحق إذ قربا قربانا فتقبل من أحدهما ولم يتقبل من الآخر قال لأقتلنك قال إنما يتقبل الله من المتقين |
| | | و خبر دو پسر آدم را به تمامی حقیقت بر ایشان بخوان. چون (هر یک از آن دو) قربانیای پیشکش داشتند، پس از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. (قابیل) گفت: «بیچون و بیامان تو را خواهم کشت.» (هابیل) گفت: «خدا بیگمان تنها از تقواپیشگان میپذیرد؛» |
|
697 | 5 | 28 | لئن بسطت إلي يدك لتقتلني ما أنا بباسط يدي إليك لأقتلك إني أخاف الله رب العالمين |
| | | «اگر ناگزیر دستت را سوی من دراز کنی - تا مرا بکشی - من دستم را سوی تو درازکننده نیستم تا تو را بکشم. من بهراستی از خدا - پروردگار جهانیان - میترسم.» |
|
698 | 5 | 29 | إني أريد أن تبوء بإثمي وإثمك فتكون من أصحاب النار وذلك جزاء الظالمين |
| | | «من همی خواهم که تو با گناهِ من و گناه خودت (سوی خدا) بازگردی؛ پس از همدمان آتش باشی و همین است سزای ستمگران.» |
|