نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
5940 | 86 | 9 | يوم تبلى السرائر |
| | | (این بازگشت) روزی تحقّق مییابد که رازهای نهان و کارهای پنهان آشکار و آزموده میگردد. [[«تُبْلی»: مورد امتحان و آزمایش قرار میگیرد. نمایان و هویدا میشود. از آنجا که به هنگام آزمایش، حقیقت اشیاء ظاهر و آشکار میشود، این ماده در اینجا به معنی ظهور و بروز آمده است. «السَّرَآئِرُ»: جمع سَرِیرَة، نهانیها و پنهانیها. اسرار و رازها. نیّات و عقائد و هرچیزی که نهفته و پوشیده باشد.]] |
|
5941 | 86 | 10 | فما له من قوة ولا ناصر |
| | | بدین هنگام برای انسان نه نیروئی است (که بر زشتیهای اعمال و عقائدش پرده بیفکند) و نه یار و یاوری است (که او را از عذاب الهی رهائی بخشد). [[«فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ ...»: برابر بسیاری از آیات قرآن، در آخرت تنها وسیله نجات انسان، ایمان و عمل صالح است و بس (نگا: انفطار / 19).]] |
|
5942 | 86 | 11 | والسماء ذات الرجع |
| | | سوگند به آسمان برگرداننده (ی امواج رادیوئی و بخارهای آب به صورت برف و باران)! [[«ذَاتِ الرَّجْعِ»: برگرداننده. دارای باران. تمام تفسیرهائی را که در دسترس بود بررسی کردم. در میان وجوه مختلف، تنها دو معنی برای «رجع» مقبول به نظر رسید: باران، و برگرداندن بخار آب. به گمان اینجانب معنی (رَجْع) برگرداندن است، اعم از برگرداندن بخارهای متصاعد اقیانوسها و دریاها به صورت برف و باران، و یا برگرداندن امواج رادیوئی به هنگام برخورد با آتمسفر زمین، و برگرداندن اشعّههای کیهانی مگر به اندازه نیاز موجودات کره زمین. البتّه در تفسیر کبیر چنین جملهای به چشم میخورد: کَأَنَّهُ مِنْ تَرْجیعِ الصَّوْتِ وَ هُوَ إِعادَتُهُ.]] |
|
5943 | 86 | 12 | والأرض ذات الصدع |
| | | و سوگند به زمین شکاف بردار (در برابر قدرت حرکت گیاهها و ریشهدوانی آنها، و یا بر اثر عوامل دیگر)! [[«ذَاتِ الصَّدْعِ»: شکاف بردار. «الصَّدْع»: شکاف برداشتن و ازهم جدا شدن. اشاره به قابل نفوذ بودن زمین برای رشد گیاهان و درختان است. یعنی خاک زمین سفت و سخت نبوده و بلکه نرم است و به آب و به مویرگها و ریشههای روئیدنیها اجازه میدهد به داخل زمین نفوذ کنند و فرو روند، و جوانههای رُستنیها از داخل آن سر برآورند. صَدْع، به خود گیاه هم گفته شده است.]] |
|
5944 | 86 | 13 | إنه لقول فصل |
| | | مسلّماً قرآن سخن فیصله بخشی است (که خیر و شر، و خوب و بد، و حق و باطل را از هم جدا میسازد، و یگانه وسیلهی راه تشخیص حقائق از اوهام، و دیانتهای آسمانی از خرافههای زمینی است). [[«إِنَّهُ»: این که قرآن. این که رستاخیز در میان است و رازها هویدا و اسرار آزموده میگردد.و ... یعنی ضمیر (هُ) یا به قرآن برمیگردد که از قرینه پیدا است، و یا به مفاهیم پیشین سوره که درباره معاد و قدرت خدا بر رستاخیز مردگان و نمایان شدن نهانیها و آزمون رازها در آن است. «فَصْلٌ»: داورانه. فیصلهدهنده. مصدر است و برای مبالغه در معنی وصفی، یعنی فاصِل، به کار رفته است (نگا: انعام / 57، صافّات / 21، ص / 20). این آیه جواب قسم است.]] |
|
5945 | 86 | 14 | وما هو بالهزل |
| | | و سخن گزافه نبوده و شوخی نمیباشد. (بلکه جدّی و قطعی است و از آستانهی باعظمت و محکمهی دادگرانهی الهی صادر شده است). [[«الْهَزْلِ»: یاوه و گزافه. شوخی و غیر جدّی.]] |
|
5946 | 86 | 15 | إنهم يكيدون كيدا |
| | | آنان (که دشمنان اسلامند، دربارهی قرآن) پیوسته به نیرنگ میپردازند و (برای جلوگیری و نابودی اسلام) نقشه میکشند. [[«یَکِیدُونَ»: نیرنگ میزنند. نقشه میکشند. توطئه میکنند.]] |
|
5947 | 86 | 16 | وأكيد كيدا |
| | | و من هم (در برابر آنان) همیشه نیرنگ میزنم و نقشه میریزم (و نیرنگ آنان را بیاثر، و نقشهی ایشان را نقش برآب میسازم). [[«أَکِیدُ»: مراد از کَیْدِ خدا، چارهجوئی و نقشه حق و نیرنگ پسندیده و حکیمانه است. برابر صنعت مقابله و مشاکله، چارهسازی و برداشتن موانع اهریمنانه شیطان صفتان، از مسیر راه حق و حقیقت، کید نامیده شده است (نگا: اعراف / 183، یوسف / 76، قلم / 45).]] |
|
5948 | 86 | 17 | فمهل الكافرين أمهلهم رويدا |
| | | پس به کافران مهلت بده، بدیشان مختصر مهلتی بده (تا نسبت به ایشان اتمام حجّت گردد، و بعدها کارشان زار و نزار، و خودشان در دنیا و آخرت شرمسار شوند). [[«مَهِّلْ»: مهلت بده. فرصت بده. «أَمْهِلْ»: مهلت بده. فرصت بده. «رُوَیْداً»: کمی. اندکی. مفعول مطلق تأکیدی، یا حال مؤکّده است. این واژه، مصدر و مصغّر رَوْد است. در این آیه، سه بار به رسول اکرم گوشزد شده است که در کار تبلیغ شکیبائی پیش گیرد تا درسی برای پیروان او و داعیان الی الله باشد، یکی از مصدر تمهیل و دیگری از مصدر امهال و سومی از مصدر مصغّر رَوْد، استفاده شده است.]] |
|
5949 | 87 | 1 | بسم الله الرحمن الرحيم سبح اسم ربك الأعلى |
| | | تسبیح و تقدیس کن پروردگار والا مقام خود را. [[«سَبِّحْ»: منزّهدار. به پاکی یاد کن. تسبیح و تقدیس نما. «إسْمَ»: نام. مراد صفاتی است که با آن ما خدا را میشناسیم (نگا: جزء عمّ ترجانیزاده). ذات. یعنی ذات مقدّس او را از هر فعل و صفتی که لایق مقام و عظمتش نباشد، پاک و منزّه بداریم و از خیال و قیاس و گمان و وهم دورتر و برتر بدانیم (نگا: واقعه / 74 و 96، حاقّه / 52). «الأعْلَی»: بسیار والامقام. بسیار بلند مرتبه.]] |
|