نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
5934 | 86 | 3 | النجم الثاقب |
| | | ستارگان درخشانی هستند که (با نور خود دل تاریکیها را میشکافند و) سوراخ میکنند. [[«النَّجْمُ»: ستاره. اسم جنس است و مراد همه ستارگان است. «الثَّاقِبُ»: سوراخکننده (نگا: صافّات / 10). درخشان و فروزان (نگا: فرهنگ لغات قرآن دکتر قریب، جزء عمّ ترجانیزاده).]] |
|
5935 | 86 | 4 | إن كل نفس لما عليها حافظ |
| | | کسی وجود ندارد مگر این که بر او نگهبانی است (که او را میپاید و پندار و کردار و گفتارش را ثبت و ضبط و حفظ مینماید). [[«إنْ»: حرف نفی و به معنی (مَا) است. «إِن کُلُّ ...»: مسلّماً هرکسی مراقبی دارد. «حَافِظٌ»: مُراقب. مُحافظ. مراد فرشتگان آفریدگارند که به منزله سپاهیان محافظ و مراقب انسان هستند. هم او را از چیزهائی که خدا بخواهد حفظ میکنند، و هم اعمال او را میپایند و مینگارند (نگا: زخرف / 80، انفطار / 10 و 11). «لَمَّا»: مگر این که. به معنی (إِلاّ) است. این آیه، جواب قسم است.]] |
|
5936 | 86 | 5 | فلينظر الإنسان مم خلق |
| | | انسان باید بنگرد و دقّت کند که از چه چیز آفریده شده است؟! [[«لِیَنظُرْ»: باید بنگرد. نگریستن به معنی اندیشیدن و وارسی کردن است (نگا: اعراف / 185، ق / 6، حشر / 18).]] |
|
5937 | 86 | 6 | خلق من ماء دافق |
| | | او از آب جهندهی ناچیزی آفریده شده است. [[«مَآءٍ»: آب. نکره آمدن آن دلیل بر ناچیزی و حقارت است (نگا: سجده / 8، مرسلات / 20). «دَافِقٍ»: جهنده. توصیف نطفه است که در آب منی شناور است و به هنگام بیرون آمدن، جهش و پرش دارد (نگا: عبس / 18 و 19).]] |
|
5938 | 86 | 7 | يخرج من بين الصلب والترائب |
| | | (و پس از رشد کامل در رحم) از میان پشت و استخوانهای سینه (ی مادر میگذرد و) بیرون میآید. [[«الصُّلْبِ»: استخوان پشت. ستون فقرات. «التَّرَآئِبِ»: جمع تَریبَة، استخوانهای سینه. فاعل فعل «یَخْرُجُ» ضمیر مستتر (هو) است که به (انسان) در آیه 5 همین سوره برمیگردد. دو قطب جنین رشد یافته انسان در هفتههای آخر جنینی مابین جناغ و دندههای تحتانی سینه مادر و ستون فقرات پشت مادر قرار داشته و از آنجا حرکت در مسیر کانال زایمانی را در موعد مقرر آغاز میکند. ضمیر (ه) در «رجعه» نیز به انسان برمیگردد ... این آیات مسیر زندگی انسان را از بدو انعقاد نطفه تا رستاخیز مرور میکنند.]] |
|
5939 | 86 | 8 | إنه على رجعه لقادر |
| | | بیگمان خداوند (تعالی که انسان را در آغاز از آب نطفه آفریده است، همو) قادر است که بار دیگر انسان را (پس از مرگ به زندگی) برگرداند. [[«رَجْع»: بازگرداندن (نگا: توبه / 83). مراد زنده گرداندن در آخرت است.]] |
|
5940 | 86 | 9 | يوم تبلى السرائر |
| | | (این بازگشت) روزی تحقّق مییابد که رازهای نهان و کارهای پنهان آشکار و آزموده میگردد. [[«تُبْلی»: مورد امتحان و آزمایش قرار میگیرد. نمایان و هویدا میشود. از آنجا که به هنگام آزمایش، حقیقت اشیاء ظاهر و آشکار میشود، این ماده در اینجا به معنی ظهور و بروز آمده است. «السَّرَآئِرُ»: جمع سَرِیرَة، نهانیها و پنهانیها. اسرار و رازها. نیّات و عقائد و هرچیزی که نهفته و پوشیده باشد.]] |
|
5941 | 86 | 10 | فما له من قوة ولا ناصر |
| | | بدین هنگام برای انسان نه نیروئی است (که بر زشتیهای اعمال و عقائدش پرده بیفکند) و نه یار و یاوری است (که او را از عذاب الهی رهائی بخشد). [[«فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ ...»: برابر بسیاری از آیات قرآن، در آخرت تنها وسیله نجات انسان، ایمان و عمل صالح است و بس (نگا: انفطار / 19).]] |
|
5942 | 86 | 11 | والسماء ذات الرجع |
| | | سوگند به آسمان برگرداننده (ی امواج رادیوئی و بخارهای آب به صورت برف و باران)! [[«ذَاتِ الرَّجْعِ»: برگرداننده. دارای باران. تمام تفسیرهائی را که در دسترس بود بررسی کردم. در میان وجوه مختلف، تنها دو معنی برای «رجع» مقبول به نظر رسید: باران، و برگرداندن بخار آب. به گمان اینجانب معنی (رَجْع) برگرداندن است، اعم از برگرداندن بخارهای متصاعد اقیانوسها و دریاها به صورت برف و باران، و یا برگرداندن امواج رادیوئی به هنگام برخورد با آتمسفر زمین، و برگرداندن اشعّههای کیهانی مگر به اندازه نیاز موجودات کره زمین. البتّه در تفسیر کبیر چنین جملهای به چشم میخورد: کَأَنَّهُ مِنْ تَرْجیعِ الصَّوْتِ وَ هُوَ إِعادَتُهُ.]] |
|
5943 | 86 | 12 | والأرض ذات الصدع |
| | | و سوگند به زمین شکاف بردار (در برابر قدرت حرکت گیاهها و ریشهدوانی آنها، و یا بر اثر عوامل دیگر)! [[«ذَاتِ الصَّدْعِ»: شکاف بردار. «الصَّدْع»: شکاف برداشتن و ازهم جدا شدن. اشاره به قابل نفوذ بودن زمین برای رشد گیاهان و درختان است. یعنی خاک زمین سفت و سخت نبوده و بلکه نرم است و به آب و به مویرگها و ریشههای روئیدنیها اجازه میدهد به داخل زمین نفوذ کنند و فرو روند، و جوانههای رُستنیها از داخل آن سر برآورند. صَدْع، به خود گیاه هم گفته شده است.]] |
|