بسم الله الرحمن الرحيم

نتائج البحث: 6236
ترتيب الآيةرقم السورةرقم الآيةالاية
57577945إنما أنت منذر من يخشاها
وظیفه‌ی تو تنها و تنها بیم دادن و هوشدار باش به کسانی است که از قیامت می‌ترسند (و روح حق‌جوئی و حق‌طلبی دارند). [[«مُنذِرُ»: بیم‌دهنده. اعلام خطرکننده. «مُنذِرُ مَن یَخْشَاهَا»: این گونه تعبیرات اشاره به این حقیقت است که اگر کسانی دچار طغیان نفسانی نشده باشند و بلکه اندیشناک بوده و آماده پذیرش حق باشند، گوش دل به اندرزهای آسمانی فرا می‌دهند، و ادلّه و برهان، خردهایشان را تکان می‌دهد (نگا: بقره / 2).]]
57587946كأنهم يوم يرونها لم يلبثوا إلا عشية أو ضحاها
روزی که آنان برپائی رستاخیز را می‌بینند (چنین احساس می‌کنند که در جهان) گوئی جز شامگاهی یا چاشتگاهی از آن درنگ نکرده‌اند و بسر نبرده‌اند. [[«لَمْ یَلْبَثُوا»: درنگ نکرده‌اند. نمانده‌اند و بسر نبرده‌اند (نگا: بقره / 259، مؤمنون / 112 و 114). «عَشِیَّةً»: شب هنگام. آخر روز. «ضُحی»: چاشتگاه. اوّل روز. «عَشِیَّةً أَوْضُحَاهَا»: مراد چند ساعتی است (نگا: یونس / 45، احقاف / 35، مؤمنون / 113). مرجع (هَا) واژه (عَشِیَّةً) است و بیانگر این است، صبحِ همان عصرگاه مراد است.]]
5759801بسم الله الرحمن الرحيم عبس وتولى
چهره در هم کشید و روی برتافت! [[«عَبَسَ»: چهره در هم کشید. اخم و تخم کرد. مخاطب پیغمبر است. بدان گاه که سران قریش در خدمتش بودند و امیدوار بود که دعوتش را بپذیرند و با اسلام ایشان، قبائل و مردمان زیادی آئین یکتاپرستی را پذیرا گردند، مسلمان نابینای صادق و صمیمی و عاشق دینداری، و راغب فهم علم و دانش آسمانی، به نام ابن ام‌مکتوم به مجلس درآمد و با صدای بلند مکرّراً از آن حضرت تقاضای درس و وعظ قرآن و احکام دین کرد. اثر ناخوشنودی در چهره مبارکش پدیدار شد و از او روی گرداند و سرگرم ادامه دعوت اشراف به سوی دین خدا گردید. لذا مورد خطاب و عتاب آفریدگار قرار گرفت، و این مسأله، درس عبرت جاویدانی برای مسلمانان شد.]]
5760802أن جاءه الأعمى
از این که نابینائی به پیش او آمد. [[«أَن جَآءَهُ الأعْمی»: مفعولٌ‌له است.]]
5761803وما يدريك لعله يزكى
تو چه می‌دانی، شاید او (از آموزش و پرورش تو بهره گیرد و) خود را پاک و آراسته سازد. [[«مَا یُدْرِیکَ»: تو چه می‌دانی؟ (نگا: احزاب / 63، شوری / 17).]]
5762804أو يذكر فتنفعه الذكرى
یا این که پند گیرد و اندرز بدو سود برساند. [[«یَذَّکَّرُ»: متّعظ شود. پندپذیر گردد. «فَتَنفَعَهُ»: فعل (تَنفَعَ) منصوب به (أَنْ) مقدّر بعد از فاء سببیّه است و جواب (لَعَلَّ) است (نگا: غافر / 37). «الذِّکْری»: (نگا: انعام / 69 و 90، اعراف / 2، هود / 114 و 120).]]
5763805أما من استغنى
امّا آن کس که خود را (از دین و هدایت آسمانی) بی‌نیاز می‌داند. [[«إسْتَغْنی»: خود را بی‌نیاز می‌بیند از چیزی که با خود آورده‌ای، و به ثروت و قدرت دنیوی بسنده می‌کند.]]
5764806فأنت له تصدى
تو بدو روی می‌آوری و می‌پردازی! [[«تَصَدّی»: رو می‌کنی. فعل مضارع است و در اصل (تَتَصَدّی) است.]]
5765807وما عليك ألا يزكى
چه گناهی بر تو است اگر او (با آب ایمان، از چرک کفر) خویشتن را پاک و پاکیزه ندارد؟! [[«وَ مَا عَلَیْکَ»: در حالی که گناهی بر تو نیست. چه گناهی بر تو است؟ حرف واو حالیّه یا عاطفه است. واژه (مَا) نافیه یا استفهامیّه است.]]
5766808وأما من جاءك يسعى
امّا کسی که شتابان و مشتاقانه به پیش تو می‌آید. [[«یَسْعی»: به تلاش می‌ایستد، با علاقه می‌آید. حال فاعل (جَآءَ) است.]]


0 ... 565.6 566.6 567.6 568.6 569.6 570.6 571.6 572.6 573.6 574.6 576.6 577.6 578.6 579.6 580.6 581.6 582.6 583.6 584.6 ... 623

إنتاج هذه المادة أخد: 0.03 ثانية


المغرب.كووم © ٢٠٠٩ - ١٤٣٠ © الحـمـد لله الـذي سـخـر لـنا هـذا :: وقف لله تعالى وصدقة جارية

18862205342826596920922384183656956