نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
5349 | 69 | 26 | ولم أدر ما حسابيه |
| | | و هرگز نمیدانستم که حساب من چیست! [[«مَا»: اسم استفهام و مبتدا است.]] |
|
5350 | 69 | 27 | يا ليتها كانت القاضية |
| | | ای کاش پایان بخشِ عمرم، همان مرگ بود و بس! [[«لَیْتَهَا»: ضمیر (هَا) به (مَوْتَة) یعنی مرگ بر میگردد. شخص کافر آرزو میکند که همان گونه که عقیده داشت، مرگ آخرین لحظات عمر بود، و دیگر زنده شدنی در میان نبود. یا این که ضمیر (هَا) به (حَالَة) و وضع کنونی او بر میگردد که از مقام پیدا است. در این صورت معنی آیه چنین است: ای کاش مرگم فرا میرسید و هم اکنون میمُردم!. «الْقَاضِیَة»: پایان دهنده. قطع کننده رشته حیات.]] |
|
5351 | 69 | 28 | ما أغنى عني ماليه |
| | | دارائی من، مرا سودی نبخشید، و به درد (بیچارگی امروز) من نخورد. [[«مَا أَغْنی»: (نگا: اعراف / 48، حجر / 84، شعراء / 207).]] |
|
5352 | 69 | 29 | هلك عني سلطانيه |
| | | قدرت من، از دست من برفت! (و دلیل و برهان من، پوچ و نادرست از آب درآمد!). [[«سُلْطَانِیَهْ»: سلطان، عبارت از سُلطه و قدرت است. مراد، هم صحّت بدنی و هم قدرت مقام و هم نفوذ کلام است. دلیل و برهان. در این صورت مراد این است که حجّت و برهان دنیوی او باطل بوده و هم اینک عکس آن ثابت شده است.]] |
|
5353 | 69 | 30 | خذوه فغلوه |
| | | (خدا به فرشتگان نگهبان دوزخ دستور میفرماید:) او را بگیرید و به غل و بند و زنجیرش کشید. [[«غُلُّوهُ»: غل و بند و زنجیرش کنید (نگا: اعتراف / 157، رعد / 5، سبأ / 33).]] |
|
5354 | 69 | 31 | ثم الجحيم صلوه |
| | | سپس او را به دوزخ بیندازید. [[«صَلُّوهُ»: او را داخل آتش کنید (نگا: نساء / 10، ابراهیم / 29، یس / 64).]] |
|
5355 | 69 | 32 | ثم في سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه |
| | | سپس او را با زنجیری ببندید و بکَشید که هفتاد ذراع درازا دارد. [[«سِلْسِلَةٍ»: زنجیر. «ذَرْع»: اندازه و درازا. اندازه گرفتن. «سَبْعُونَ»: هفتاد. مراد تکثیر است. «ذِرَاعاً»: فاصله آرنج تا نوک انگشتان دست. ارش. «أسْلُکُوهُ»: جایگزینش کنید. داخلش کنید.]] |
|
5356 | 69 | 33 | إنه كان لا يؤمن بالله العظيم |
| | | چرا که او به خداوند بزرگ ایمان نمیآورد. [[«کَانَ لا یُؤْمِنُ»: در سراسر زندگی دنیویش، ایمان و باور نداشت.]] |
|
5357 | 69 | 34 | ولا يحض على طعام المسكين |
| | | و مردمان را به دادن خوراک به بینوا، تشویق و ترغیب نمیکرد. [[«لا یَحُضُّ»: تشویق نمیکرد. ترغیب نمینمود. «طَعَامِ»: به معنی اطعام، یعنی خوراک دادن است، یا این که مضافی همچون (بذل) محذوف است.]] |
|
5358 | 69 | 35 | فليس له اليوم هاهنا حميم |
| | | لذا امروز در اینجا یار مهربانی ندارد. [[«حَمِیمٌ»: دوست صمیمی. یار مهربان (نگا: شعراء / 101، غافر / 18، فصّلت / 34).]] |
|