نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
5103 | 57 | 28 | يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله وآمنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته ويجعل لكم نورا تمشون به ويغفر لكم والله غفور رحيم |
| | | ای کسانی که (از اهل کتاب بشمارید و به خدا و پیغمبران الهی و کتابهای تورات و انجیل) ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و به پیغمبر او (محمّدبن عبدالله، خاتم انبیاء، هم) ایمان بیاورید، تا خداوند دو پاداش از رحمت خود را به شما دهد (یکی پاداش ایمان به عیسی، و دیگری پاداش ایمان به محمّد)، و نیز برای شما نوری را پدیدار گرداند که در پرتو آن حرکت کنید، و شما را ببخشاید، چرا که خدا بسیار بخشاینده و مهربان است. [[«یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ...»: مخاطب مسیحیانی هستند که به عیسی و همه انبیاء -صلواتالله علیهم - ایمان آورده و به خاتمالانبیاء نیز ایمان میآورند (نگا: المراغی). «کِفْلَیْنِ»: مثنی کِفْل است، به معنی نصیب و بهره و سهم (نگا: نساء / 85)، برخی آن را به مثنی محدود نکرده و بلکه برای کثرت میدانند (نگا: معجمالفاظ القرآن الکریم). در این صورت معنی: (یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ) چنین میشود: پاداش زیادی به شما میدهد. «نُوراً»: مراد نور قرآن در دنیا (نگا: مائده / 15) و یا نور ایمان در قیامت است (نگا: حدید / 12).]] |
|
5104 | 57 | 29 | لئلا يعلم أهل الكتاب ألا يقدرون على شيء من فضل الله وأن الفضل بيد الله يؤتيه من يشاء والله ذو الفضل العظيم |
| | | تا اهل کتاب بدانند که (اگر به محمّد ایمان نیاورند) هیچ سهمی از فضل و عطاء الهی ندارند، و این که فضل و عطاء در دست خدا است، و آن را به هر کس که بخواهد مرحمت میکند، و خداوند دارای فضل و عطاء فراوان و بزرگ است. [[«لِئَلاّ یَعْلَمَ»: تا بدانند. حرف (لا) زائد و برای تأکید نفی است. «أَهْلُ الْکِتَابِ»: مراد کسانی است که به عیسی و سایر پیغمبران ایمان آورده، ولی به پیغمبر اسلام ایمان نداشته و بهشت را منحصر به خود میدانستند (نگا: بقره / 111 و 135). «الْفَضْلِ»: موهبت. مرحمت. عطیه. لطف (نگا: بقره / 64 و 105، آلعمران / 73 و 74).]] |
|
5105 | 58 | 1 | بسم الله الرحمن الرحيم قد سمع الله قول التي تجادلك في زوجها وتشتكي إلى الله والله يسمع تحاوركما إن الله سميع بصير |
| | | خداوند گفتار آن زنی را میپذیرد که دربارهی شوهرش با تو بحث و مجادله میکند و به خدا شکایت میبرد. خدا قطعاً گفتگوی شما دو نفر را میشنود، چرا که خدا شنوا و بینا است. [[«قَدْ سَمِعَ»: قطعاً شنید. شنیدن در اینجا به معنی پذیرفتن است. همان گونه که واژه (سَمِعَ) در حالت اعتدال نماز، در جمله سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ به همین معنی است. آیههای نخستین این سوره درباره زنی به نام خَوْلَه است که از طرف شوهرش اوس بن صامت مورد بیمهری قرار میگیرد و او را ظهار میکند که نوعی طلاق غیرقابل بازگشت در زمان جاهلیت بوده است. خَوله به پیش پیغمبر میآید و قضیه را مطرح میکند و تقاضای رجوع به پیش شوهر پشیمان خود را میکند. لیکن رسول خدا بدو میفرمایند: تو بر او حرام شدهای. در اینجا است که حکم مسأله ظهار به پیغمبر وحی میگردد و مشکل خوله برطرف میشود. «تَشْتَکِی»: شکایت میبرد و تقاضای حل مشکل میکند. «تَحَاوُرَ»: گفتگو.]] |
|
5106 | 58 | 2 | الذين يظاهرون منكم من نسائهم ما هن أمهاتهم إن أمهاتهم إلا اللائي ولدنهم وإنهم ليقولون منكرا من القول وزورا وإن الله لعفو غفور |
| | | کسانی که زنان خود را ظهار میکنند (و بدیشان میگویند: شما برای ما همسان مادرانمان هستید)، آنان مادرانشان نمیگردند، و بلکه مادرانشان تنها زنانی هستند که ایشان را زائیدهاند. چنین کسانی سخن ناهنجار و دروغی را میگویند (چرا که مادر و فرزند بودن، چیزی نیست که با سخن درست شود). خداوند بسیار باگذشت و آمرزگار است (و اگر مسلمانی پیش از نزول این آیات، مرتکب این عمل شده باشد، خداوند او را میبخشد). [[«یُظَاهِرُونَ»: ظهار میکنند. ظهار عبارت از این است که شوهر به همسر خود بگوید: أَنتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی؛ تو برای من مادری. یعنی همان گونه که ازدواج با مادر خودم برایم حرام است، تو نیز تا ابد بر من حرام هستی. این جمله به منزله صیغه طلاق بود. البته ظهار تنها بدین شکل انجام نمیگیرد. بلکه تشبیه همسر - به قصد تحریم، نه به قصد تکریم - به یکی از زنانی که برای مرد ازدواج با ایشان حرام باشد، ظهار بشمار است. این تحریم چه از راه نسب باشد و چه از راه شیرخوارگی و یا دامادی. همچنین تشبیه اندام همسر به اندام چنین زنانی چه سراپای او باشد و چه پشت و چه اعضاء دیگر (نگا: المراغی). «زُوراً»: دروغ.]] |
|
5107 | 58 | 3 | والذين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون لما قالوا فتحرير رقبة من قبل أن يتماسا ذلكم توعظون به والله بما تعملون خبير |
| | | کسانی که زنان خود را ظهار میکنند، سپس از آنچه گفتهاند پشیمان میشوند، باید بندهای را آزاد کنند، پیش از آنکه با یکدیگر نزدیکی و آمیزش انجام دهند. این درس و پندی است که به شما داده میشود، و خدا آگاه از آن چیزی است که میکنید. [[«یَعُودُونَ لِمَا قالُوا»: از گفته خود پشیمان میشوند. میخواهند جبران سخنی کنند که گفتهاند. قصد بازگشت به زنان خود را دارند (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن). «تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ»: (نگا: نساء / 92، مائده / 89). «یَتَمَآسَّا»: مراد از تماس، نزدیکی و آمیزش جنسی، و هرگونه عملی است که منتهی بدان شود. از قبیل: بوسیدن، لمس کردن، در آغوش گرفتن.]] |
|
5108 | 58 | 4 | فمن لم يجد فصيام شهرين متتابعين من قبل أن يتماسا فمن لم يستطع فإطعام ستين مسكينا ذلك لتؤمنوا بالله ورسوله وتلك حدود الله وللكافرين عذاب أليم |
| | | اگر هم کسی بندهای را نیابد و توانائی آزاد کردن او را نداشته باشد، باید دو ماه پیاپی و بدون فاصله روزه بگیرد، پیش از آنکه شوهر و همسر با همدیگر نزدیکی و آمیزش کنند. اگر هم نتوانست، باید شصت نفر فقیر را خوراک دهد. این (قانونگذاری) بدان خاطر است که بگونهی لازم به خدا و پیغمبرش ایمان بیاورید (و برابر دستور اسلام، نه جاهلیّت، زندگی را بسر برید). اینها قوانین و مقرّرات خدا است (و آنها را مراعات دارید. هر که آنها را مراعات نکند و ناچیز انگارد، به سوی کفر رهسپار است) و کافران عذاب دردناکی دارند. [[«مُتَتَابِعَیْنِ»: پیاپی. مراد این است که دو ماه روزه باید بدون فاصله باشد. حتی اگر روزی روزه گرفته نشود، روزهای ماقبل هدر میرود و باید دو ماه را تکمیل کند. «ذلِکَ»: این قانونگذاری. این بیان و تعلیم احکام. یادآوری: کفاره ظهار به ترتیب: آزاد کردن بنده، دو ماه روزه گرفتن، و یا شصت نفر فقیر را طعام دادن است. رعایت ترتیب واجب است (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن، المراغی).]] |
|
5109 | 58 | 5 | إن الذين يحادون الله ورسوله كبتوا كما كبت الذين من قبلهم وقد أنزلنا آيات بينات وللكافرين عذاب مهين |
| | | کسانی که با خدا و پیغمبرش دشمنی میکنند، خوار و ذلیل میشوند، همان گونه که پیش از ایشان پیشینیان خوار و ذلیل شدند. ما آیات روشن و دلائل متقنی را فرو فرستادهایم (که دالّ بر حق و حقیقت، و واقعیّت و حقّانیّت اسلام هستند. کسانی که بدانها ایمان نیاورند کافرند) و کافران عذاب خوارکنندهای دارند. [[«یُحَآدُّونَ»: دشمنی میکنند (نگا: توبه / 63). «کُبِتُوا»: خوار و ذلیل گردانده شدند (نگا: آلعمران / 127). «مُهِینٌ»: (نگا: بقره / 90، آلعمران / 178).]] |
|
5110 | 58 | 6 | يوم يبعثهم الله جميعا فينبئهم بما عملوا أحصاه الله ونسوه والله على كل شيء شهيد |
| | | روزی خدا همگان را زنده میگرداند و آنان را از کارهائی که کردهاند آگاه میسازد. کارهائی که ایشان آنها را فراموش کردهاند، ولی خداوند آنها را شمارش کرده است (و به حساب آنان گرفته است). خدا حاضر و ناظر بر هر چیزی است. [[«یَبْعَثُهُمْ»: ایشان را زنده میگرداند. «أَحْصَاهُ»: آن را شمارش کرده است. مراد دستور به فرشتگان برای ثبت و ضبط اعمال بندگان است (نگا: کهف / 49، یس / 12، زخرف / 80). «شَهِیدٌ»: (نگا: آلعمران / 98، انعام / 19، حج / 17).]] |
|
5111 | 58 | 7 | ألم تر أن الله يعلم ما في السماوات وما في الأرض ما يكون من نجوى ثلاثة إلا هو رابعهم ولا خمسة إلا هو سادسهم ولا أدنى من ذلك ولا أكثر إلا هو معهم أين ما كانوا ثم ينبئهم بما عملوا يوم القيامة إن الله بكل شيء عليم |
| | | مگر ندیدهای که خداوند میداند چیزی را که در آسمانها و چیزی را که در زمین است؟ هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگوئی کنند، مگر این که خدا چهارمین ایشان است، و نه پنج نفری مگر این که او ششمین ایشان است، و نه کمتر از این و نه بیشتر از این، مگر این که خدا با ایشان است در هر کجا که باشند (و رازشان را میداند). بعداً خدا در روز قیامت آنان را از چیزهائی که کردهاند آگاه میسازد. چرا که خدا از هر چیزی باخبر و آگاه است. [[«نَجْوی»: رازگوئی. درگوشی و نهانی صحبت کردن. «خَمْسَةٍ»: عطف بر (ثَلاثةٍ) است. «أَدْنی»: کمتر (نگا: نجم / 9).]] |
|
5112 | 58 | 8 | ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى ثم يعودون لما نهوا عنه ويتناجون بالإثم والعدوان ومعصيت الرسول وإذا جاءوك حيوك بما لم يحيك به الله ويقولون في أنفسهم لولا يعذبنا الله بما نقول حسبهم جهنم يصلونها فبئس المصير |
| | | آیا ندیدهای کسانی را که از نجوا نهی شدهاند، ولی آنان به سوی چیزی برمیگردند که از آن نهی گشتهاند، و برای انجام گناه و دشمنانگی و نافرمانی از پیغمبر، با همدیگر به نجوا میپردازند، و هنگامی که به پیش تو میآیند بگونهای تو را سلام میگویند که خدا تو را بدانگونه سلام نگفته است. در دل به خود میگویند: (اگر اعمال ما بد است و خدا میداند) پس چرا ما را به خاطر گفتههایمان کیفر نمیدهد؟! دوزخ بسندهی ایشان است (و نیازی به مجازات دیگر نیست). داخل آن خواهند شد و با آتش آن خواهند سوخت، و چه بد سرانجامی و چه بد جایگاهی است! [[«الَّذِینَ نُهُوا ...»: گروهی از یهودیان و منافقان بودند. «حَیَّوْکَ»: تو را درود میگویند. بر تو سلام میکنند. «بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللهُ»: با واژههائی به تو سلام میکنند که خداوند تو را بدان سلام نگفته است. یهودیان بجای (أَلسَّلامُ عَلَیْکَ) میگفتند (أَلسَّامُ عَلَیْکَ): مرگ بر تو! ملامت و خستگی بهرهات! «یَقُولُونَ فِی أَنفُسِهِمْ»: در دل به خود میگفتند. استهزاءکنان به همدیگر میگفتند. «یَصْلَوْنَهَا»: (نگا: ابراهیم / 29، ص / 56).]] |
|