نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
4846 | 53 | 62 | فاسجدوا لله واعبدوا |
| | | اکنون که چنین است خدا را سجده کنید و او را بپرستید. [[«فَاسْجُدُوا ...»: مراد این است که اگر میخواهید در صراط مستقیم حق، گام بردارید، تنها برای او که تمام خطوط عالم هستی به ذات پاک وی منتهی میگردد، سجده کنید، و اگر میخواهید به سرنوشت دردناک اقوام پیشین گرفتار نیائید که بر اثر شرک و کفر و ظلم و ستم در چنگال عذاب الهی گرفتار شدند، تنها او را عبادت کنید.]] |
|
4847 | 54 | 1 | بسم الله الرحمن الرحيم اقتربت الساعة وانشق القمر |
| | | قیامت هر چه زودتر فرا میرسد، و (در آن) ماه به دو نیم میگردد. [[«إِقْتَرَبَ»: نزدیک گشته است. ذکر فعل به صورت ماضی، برای تحقق وقوع است (نگا: نجم / 57، انبیاء / 1 و 97). «إِنشَقَّ»: دو نیم شد. مراد وقوع آن در آینده به هنگام فرا رسیدن قیامت است (نگا: حاقه / 16، رحمن / 37، انشقاق / 1). اکثر فعلهائی که برای رستاخیز و حساب و کتاب اخروی بکار رفته است، به شکل ماضی است (نگا: نحل / 1، زمر / 68 و 69 و 70، تکویر / 1 - 14). «إِنشَقَّ الْقَمَرُ»: ماه به دو نیم میگردد. ماه به دو نیم گشته است. معنی اخیر مبنی بر روایات متعددی است که میگویند پنج سال قبل از هجرت نبوی، اهل مکه از پیغمبر درخواست کردند که ماه را بعنوان معجزه برای ایشان دو نیم سازد و پیغمبر نیز با اشاره انگشت چنین کرد. بسیاری از مفسرین این امر را پذیرفته و بسیاری هم آن را نقد نموده و حادثه را مربوط به آینده میدانند (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن، المراغی، المنتخب، المصحف المیسر).]] |
|
4848 | 54 | 2 | وإن يروا آية يعرضوا ويقولوا سحر مستمر |
| | | و اگر مشرکان معجزهی بزرگی را ببینند از آن رویگردان میگردند (و بدان ایمان نمیآورند) و میگویند: جادوی گذرا و ناپایداری است. [[«إِن یَرَوْا»: اگر ببینند. اگر بشنوند و بفهمند (نگا: المصحف المیسر). «آیَةً»: دلیل و برهانی دالّ بر وحدانیت خدا و صدق پیغمبرش (نگا: اعراف / 146). آیه قرآنی. چرا که مشرکان آیات قرآنی را سحر و جادو مینامیدند (نگا: سبأ / 43، زخرف / 30، مدثر / 24). معجزه بزرگ که مراد شقالقمر است. «مُسْتَمِرٌّ»: همیشگی و پیاپی. گذرا و ناپایدار.]] |
|
4849 | 54 | 3 | وكذبوا واتبعوا أهواءهم وكل أمر مستقر |
| | | آنان تکذیب میکنند و بدنبال هواهای خویش میروند. هر کاری هم ثابت و ماندگار میماند (و هیچ چیز در جهان از میان نمیرود، و انسان جزا و سزای کردار بد و نیک خود را میبیند). [[«مُسْتَقِرٌّ»: ماندنی و ثابت. این تعبیر شاید به این حقیقت اشاره دارد که هیچ چیز در این عالم از میان نمیرود. لذا هر کار نیک و بدی ثابت و باقی میماند و انسان مکافات عمل خویش را میبیند. هر کاری به غایتی و نهایتی میرسد که در آنجا آرام و قرار میگیرد، و خوبی یا بدی آن آشکار میگردد. نظیرآیات 1 و 2 و 3 این سوره را در آیات 1 و 2 و 3 سوره انبیاء بخوانید.]] |
|
4850 | 54 | 4 | ولقد جاءهم من الأنباء ما فيه مزدجر |
| | | اخباری که بتوانند موجب بیزاری (و دوری ایشان از گناهها و بدیها) شود به اندازهی کافی برای آنان آمده است. [[«الأنبَآءِ»: جمع نبأ، اخبار. مراد خبرهای طوائف و ملل پیشین است که به عذابهای گوناگون دچار آمدهاند و با بلاهای بزرگی ریشهکن گشتهاند، و نیز مراد وجود حقائق کونی و رهنمودهای پیغمبران و سخنان ایشان درباره مکافات و مجازات دنیا و آخرت است. «مُزْدَجَرٌ»: انزجار و ابتعاد از شرّ. دوری گزیدن و بیزاری جستن از گناهان و بدیها. مصدر میمی باب افتعال زجر است.]] |
|
4851 | 54 | 5 | حكمة بالغة فما تغن النذر |
| | | (این آیات) عبرتهای بسنده و اندرزهای رسائی هستند (که میتوانند در روح و جان شنوندگان و بینندگانی که آمادهی پذیرش حق و حقیقت باشند، اثر بگذارند) امّا بر حذر داشتنها و بیم دادنها (ی قرآنی برای افراد لجوج بیفایده است و به حال آنان) سودی ندارد. [[«حِکْمَةٌ»: سخنان پندآمیز. اندرزهای سودمند. خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: هذِهِ الأشْیَآءُ الَّتی جَآءَ بِهَا الْقُرآنُ حِکْمَةٌ. «بَالِغَةٌ»: رسا. بسنده برای خردمندان. «النُّذُرُ»: (نگا: یونس / 101، قمر / 16 و 18 و 21 و 23 و 30 و 33 و 36 و 37 و 41). یا این که جمع نَذیر به معنی مُنذِر، یعنی پیغمبران الهی (نگا: احقاف / 21، نجم / 56). معنی دوم در سوره قمر چندان مناسب نیست.]] |
|
4852 | 54 | 6 | فتول عنهم يوم يدع الداع إلى شيء نكر |
| | | بنابراین از ایشان روی بگردان. آن روزی (را خاطر نشان ساز) که فرا خواننده (ی الهی برای گرد آمدن مردمان در محلّ حساب و کتاب قیامت ایشان را) به سوی چیز ناخوشآیندی فرا میخواند. [[«تَوَلَّ عَنْهُمْ»: از آنان روی بگردان. بدیشان اعتناء مکن. به ترک ایشان بگوی. «یَوْمَ»: مفعول به فعل محذوفی است، و یا ظرف فعل (یَخْرُجُونَ) در آیه بعدی است. «یَدْعُو»: فرا میخواند. واو آن در رسمالخط قرآنی، برای تخفیف حذف شده است. «الدَّاعی»: فرا خواننده. مراد اسرافیل است بدانگاه که برای بار دوم در صور میدمد و همگان را به سوی محکمه دادگاه قیامت فرا میخواند. یاء آن در رسمالخط قرآنی، برای تخفیف حذف شده است. «نُکُرٍ»: ناخوشآیند. ناپسند. مراد کار سخت و نامأنوس است که هول و هراس و دهشت و وحشت قیامت است.]] |
|
4853 | 54 | 7 | خشعا أبصارهم يخرجون من الأجداث كأنهم جراد منتشر |
| | | با چشمانی فروهشته و به زیر انداخته (از شرمساری و خواری) از گورها بیرون میآیند (و به هر سو میروند و میدوند) انگار آنان ملخهای پراکندهاند (که در دستهها و گروههای نامنظّم و بیهدف، راهی اینجا و آنجا میشوند). [[«خُشَّعاً»: جمع خاشِع، ذلیل و خوار. فرو افتاده و به زیر انداخته شده. حال ضمیر (و) در فعل (یَخْرُجُونَ) است. «أَبْصَارُ»: فاعل (خُشَّعاً) است (نگا: قلم / 43). «الأجْدَاثِ»: جمع جَدَث، قبرها. گورها. «جَرَادٌ»: ملخ. «مُنتَشِرٌ»: پخش و پراکنده.]] |
|
4854 | 54 | 8 | مهطعين إلى الداع يقول الكافرون هذا يوم عسر |
| | | شتابان به سوی فرا خواننده (ی الهی، اسرافیل) میروند (و بدو مینگرند و چشم از او بر نمیدارند). کافران میگویند: امروز روز بسیار سخت و هراسانگیزی است. [[«مُهْطِعِینَ»: جمع مُهْطِع، شتابان و دوان. یعنی باشتاب به سوی اسرافیل میروند و در دادگاه الهی برای حساب و کتاب حاضر میشوند. یا این که به معنی گردن کشنده و خیره نگاه کننده بوده، بدین معنی که انسانها چون صدای وحشتناک و شیپور جمع شدن را میشنوند، فوراً گردن بلند میکنند و به سوی اسرافیل خیره خیره مینگرند و میدوند (نگا: ابراهیم / 43). «عَسِرٌ»: سخت و دشوار. پر خوف و هراس (نگا: فرقان / 26، مدثر / 9). «الدَّاعی»: (نگا: قمر / 6).]] |
|
4855 | 54 | 9 | كذبت قبلهم قوم نوح فكذبوا عبدنا وقالوا مجنون وازدجر |
| | | پیش از ایشان، قوم نوح، بندهی ما (نوح) را تکذیب کردند (و دروغگویش نامیدند) و گفتند: دیوانهای است و (از میان خردمندان) رانده شده است. [[«أُزْدُجِرَ»: رانده شده است. یعنی به عقیده سست کفار، نوح (ع) چون دیوانه است، عقلاء او را از میان خود راندهاند (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن) یا جنیان و پریان بدو آسیب رساندهاند و از جامعه انسانیش راندهاند (نگا: روحالبیان). یا این که: (وَازْدُجِرَ) جمله مستأنفهای بوده و معنی چنین است: کافران نوح را از تبلیغ رسالت منع کردند و بازش داشتند و او هم چارهای نداشت جز این که بجای تبلیغ به نجاری پردازد (نگا: هود / 36 و 37 و 38). اغلب تفاسیر بر عقیده دوم هستند.]] |
|