نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
4640 | 50 | 10 | والنخل باسقات لها طلع نضيد |
| | | و درختان خرمای بلندی را که دارای شکوفههای متراکم و چینچین هستند. [[«بَاسِقَاتٍ»: طولانی و دراز. بلندبالا و سرکشیده. حال است. «طَلْعٌ»: (نگا: انعام / 99، شعراء / 148، صافات / 65). «نَضِیدٌ»: چینچین چیده شده. در کنار هم مرتب و منظم قرار گرفته. فعیل به معنی مفعول است (نگا: هود / 82، واقعه / 29).]] |
|
4641 | 50 | 11 | رزقا للعباد وأحيينا به بلدة ميتا كذلك الخروج |
| | | (همهی اینها) به منظور بخشیدن روزی به بندگان است. ما به وسیلهی آب باران، سرزمین مرده را زنده گرداندهایم. (آری! زنده شدن مردگان، و) از گورها سربرآوردن آنان نیز همین گونه است. [[«رِزْقاً»: مفعولبه فعل محذوف و یا مفعولله است، و یا حال و به معنی اسم مفعول، یعنی مرزوق است. «بَلْدَةً»: سرزمین. ناحیه. «الْخُرُوجُ»: بیرون آمدن از گورها در روز قیامت.]] |
|
4642 | 50 | 12 | كذبت قبلهم قوم نوح وأصحاب الرس وثمود |
| | | پیش از اینان، قوم نوح، و اصحاب الرّسّ، و قوم ثمود (پیغمبران را) تکذیب کردهاند. [[«أَصْحَابُ الرَّسِّ»: همان اصحاب اخدود مذکور در (بروج / 4) است که در سرزمین یمن زندگی میکردند.]] |
|
4643 | 50 | 13 | وعاد وفرعون وإخوان لوط |
| | | و همچنین قوم عاد و فرعون و قوم لوط. [[«إِخْوَانُ لُوطٍ»: قوم لوط (نگا: اعراف / 65 و 73 و 85، هود / 50 و 61 و 84).]] |
|
4644 | 50 | 14 | وأصحاب الأيكة وقوم تبع كل كذب الرسل فحق وعيد |
| | | و اصحاب اَیکه، و قوم تبّع، هر یک از آنان، فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعدهی عذاب من دربارهی ایشان تحقّق یافت. [[«أَصْحَابُ الأیْکَةِ»: قوم شعیب هستند (نگا: حجر / 78، شعراء / 176 و 177). «قَوْمُ تُبَّعٍ»: گروهی از مردم یمن که پیرو پادشاه خوبی به نام تُبّع الْحِمْیَری بودند. (نگا: دخان / 37).]] |
|
4645 | 50 | 15 | أفعيينا بالخلق الأول بل هم في لبس من خلق جديد |
| | | آیا ما از آفرینش نخستین، درمانده و ناتوان بودهایم (که قادر بر آفرینش دوم، یعنی رستاخیز نباشیم؟! آنان در آفرینش نخستین تردید ندارند؛ زیرا خالق انسانها را خدا میدانند.) ولی ایشان دربارهی آفرینش مجدّد (بعد از مرگ، یعنی رستاخیز مردگان) تردید دارند! [[«أَفَعَیِینَا»: آیا ناتوان و درمانده بودهایم؟ (نگا: احقاف / 33). «بِالْخَلْقِ الأوَّلِ»: در آفرینش نخستین. یعنی آفرینش آسمانها و زمین و همه موجودات دیگر در آغاز. «لَبْسٍ»: شک و تردید. مراد سرگشتگی حاصل از عدم اندیشه و بررسی مسائل و ادلّه و براهین دالّ بر قدرت نامحدود و بیپایان خدا است. کسی که معتقد باشد که خدا انسانها را از خاک آفریده است، چرا باید در آفرینش مجدد انسانها از خاک متردد باشد. «خَلْقٍ جَدیدٍ»: مراد آفرینش دوباره و رستاخیز مردگان است.]] |
|
4646 | 50 | 16 | ولقد خلقنا الإنسان ونعلم ما توسوس به نفسه ونحن أقرب إليه من حبل الوريد |
| | | ما انسان را آفریدهایم و میدانیم که به خاطرش چه میگذرد و چه اندیشهای در سر دارد، و ما از شاهرگ گردن بدو نزدیکتریم. [[«تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»: ضمیر (ه) اگر به انسان برگردد، معنی چنین است: چیزهائی که نفس بدو میگوید. اگر به (ما) برگردد، معنی بدین شکل است: خواستهای دل و اندیشههای مغز. «حَبْلِ الْوَرِیدِ»: شاهرگ گردن. اضافه (حَبْلِ) به (الْوَرِیدِ) بیانیه است. یعنی رشتهای که ورید نام دارد. وریدها دو رگ هستند که در دو طرف گردن قرار دارند و به دو استخوان پشت گوش متصلند و با قطع هر یک انسان میمیرد (نگا: المصحف المیسر). «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ ...»: قرب خدا قرب علمی است؛ نه مکانی.]] |
|
4647 | 50 | 17 | إذ يتلقى المتلقيان عن اليمين وعن الشمال قعيد |
| | | بدانگاه که دو فرشتهای که در سمت راست و در طرف چپ انسان نشستهاند و اعمال او را دریافت میدارند (ما از همه چیز و همه کس - حتّی از این دو فرشته - به او نزدیکتریم). [[«إِذْ»: معمول واژه اقرب است، یا مفعول به فعل محذوف (أُذْکُرْ). «یَتَلَقّی»: دریافت میدارند. «الْمُتَلَقِّیَانِ»: دو دریافتکننده. مراد دو فرشتهای است که همراه هر انسانی بوده، یکی در طرف راست مأمور ثبت و ضبط اعمال نیک است، و دیگری در طرف چپ مأمور ثبت و ضبط اعمال بد است. «قَعِیدٌ»: نشسته. همدم. فعیل به معنی فاعِل، یعنی قَعید به معنی قاعِد، مثل جَلیس به معنی جالِس است، و یا این که فَعیل به معنی مُفاعِل، یعنی قَعید به معنی مُقاعِد است. مثل جَلیس به معنی مُجالِس یا نَدیم به معنی مُنادِم. مبتدای مؤخر است. «عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ»: در اصل عَنِ الْیَمِینِ قَعِیدٌ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ است که به قرینه (قَعِیدٌ) اوّل حذف شده است.]] |
|
4648 | 50 | 18 | ما يلفظ من قول إلا لديه رقيب عتيد |
| | | انسان هیچ سخنی را بر زبان نمیراند مگر این که فرشتهای، مراقب و آماده (برای دریافت و نگارش) آن سخن است. [[«مَا یَلْفِظُ»: نمیاندازد. به بیرون پرت نمیکند. مراد از انداختن و پرت کردن، گفتن است. «لَدَیْهِ»: در کنار آن. نزد او. ضمیر (ه) به قول برمیگردد. این احتمال نیز وجود دارد که به گوینده بازگردد. «رَقِیبٌ»: مراقب و مواظب. «عَتِیدٌ»: مهیای انجام مأموریت و آماده انجام کار. در اینجا مراد آماده برای دریافتن و نوشتن است.]] |
|
4649 | 50 | 19 | وجاءت سكرة الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد |
| | | سکرات مرگ (سرانجام فرا میرسد و) واقعیّت را بهمراه میآورد (و دریچهی قیامت را به رویتان باز میکند، و حوادث و صحنههای دنیای جدید را کم و بیش نشانتان خواهد داد. بدین هنگام انسان را فریاد میزنند که) این همان چیزی است که از آن کناره میگرفتی و میگریختی. [[«سَکْرَةُ الْمَوْتِ»: مستی و منگی مرگ. مراد بیهوشیها و سختیهائی است که به هنگام وداع با این جهان به انسان دست میدهد. چرا که در این لحظه بیثباتی و ناچیزی جهان را با چشم خود میبیند و جهان بقا را دورادور مینگرد و وحشتی عظیم سرتاپای او را فرا میگیرد و حالتی شبیه به مستی پیدا میکند. «جَآءَتْ ... بِالْحَقِّ»: به راستی فرا میرسد. واقعیت را میآورد و نشان میدهد. «کُنتَ ... تَحِیدُ»: کنارهگیری میکردی. میگریختی.]] |
|