نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
4283 | 42 | 11 | فاطر السماوات والأرض جعل لكم من أنفسكم أزواجا ومن الأنعام أزواجا يذرؤكم فيه ليس كمثله شيء وهو السميع البصير |
| | | او آفرینندهی آسمانها و زمین است. او شما را به صورت مرد و زن، و چهارپایان را به شکل نر و ماده درآورده است و بدین وسیله بر آفرینش شما (انسانها و تولید و تکثیر نسل حیوانها) میافزاید. هیچ چیزی همانند خدا نیست (و نه او در ذات و صفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین میماند، و نه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو میماند) و او شنوا و بینا است (و پیوسته بر کارگاه جهان نظارت مینماید، و از جمله زاد و ولد انسانها و حیوانها را میپاید). [[«مِنْ أَنفُسِکُمْ»: از جنس و نوع خودتان (نگا: نحل / 72، روم / 21). «مِنَ الأنْعَامِ أزْوَاجاً»: از جنس و نوع چهارپایان مادههائی را آفریده است. «یَذْرَؤُکُمْ»: شما را به وفور میآفریند. از ماده (ذَرْء) به معنی آفریدن و پراکندن (نگا: انعام / 136، نحل / 13، مؤمنون / 79، اعراف / 179). در اینجا مراد تولید نسل و تکثیر مثل و تداوم وجود است. ضمیر (کم) خطاب به انسان است و از راه تغلیب شامل چهارپایان هم میباشد. «فیهِ»: با آن. یعنی به وسیله این کار که تدبیر یا خلق جفتها است. واژه (فیهِ) به معنی (بِهِ) است (نگا: معانی القرآن) و استعمال آن بدین شکل اشاره دارد به این که چنین تدبیری و یا آفرینشی انگار منبع افزایش و معدن پخش است (نگا: قاسمی). «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»: این قسمت از آیه، بیانگر این واقعیّت است که خدا در ذات و صفات جدای از مخلوقات است. مثلاً او محیط بر هر چیز است (نگا: نساء / 126، فصّلت / 54) و انسانها غیرمحیط. مفاهیم آسان و سخت، دور و نزدیک، و گذشته و حال و آینده، اوّل و آخر، ظاهر و باطن، و ... نسبت به خدا معنی ندارد (نگا: بقره / 20، آلعمران / 29، حدید / 3) ولی در مورد غیر خدا ثابت است.]] |
|
4284 | 42 | 12 | له مقاليد السماوات والأرض يبسط الرزق لمن يشاء ويقدر إنه بكل شيء عليم |
| | | کلیدهای آسمانها و زمین در دست او است. برای هر کس که بخواهد روزی را فراوان و یا کم میگرداند. او از همه چیز کاملاً آگاه است. [[«مَقَالِیدُ»: کلیدها. (نگا: زمر / 63). «یَقْدِرُ»: تنگ میگرداند. کم و ناچیز مینماید (نگا: رعد / 26، اسراء / 30، قصص / 82).]] |
|
4285 | 42 | 13 | شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا والذي أوحينا إليك وما وصينا به إبراهيم وموسى وعيسى أن أقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه كبر على المشركين ما تدعوهم إليه الله يجتبي إليه من يشاء ويهدي إليه من ينيب |
| | | خداوند آئینی را برای شما (مؤمنان) بیان داشته و روشن نموده است که آن را به نوح توصیه کرده است و ما آن را به تو وحی و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودهایم (به همهی آنان سفارش کردهایم که اصول) دین را پابرجا دارید و در آن تفرقه نکنید و اختلاف نورزید. این چیزی که شما مشرکان را بدان میخوانید (که پابرجا داشتن اصول و ارکان دین است) بر مشرکان سخت گران میآید. خداوند هر که را بخواهد برای این دین برمیگزیند و هر که (از دشمنانگی با دین دست بکشد و) به سوی آن برگردد، بدان رهنمودش میگرداند. [[«شَرَعَ»: بیان داشته است. روشن نموده است. «الَّذِی»: ذکر چنین موصولی اشاره به اهمّیّت دین اسلام دارد که جامع همه اصول و ارکان ادیان آسمانی است. چرا که (الَّذِی) در میان موصولات اصل، و آئین اسلام نیز در میان ادیان خدا اصل است. «یَجْتَبِی إِلَیْهِ»: برای تبلیغ دین به عنوان پیغمبر برمیگزیند. برای گزینش دین خود انتخاب مینماید، مرجع ضمیر (ه) خدا یا دین خدا است. «یَهْدی إِلَیْهِ»: به سوی خود یا آئین خود هدایت میکند. مرجع ضمیر (ه) باز هم خدا یا دین خدا است. «یُنِیبُ»: (نگا: غافر / 13).]] |
|
4286 | 42 | 14 | وما تفرقوا إلا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم ولولا كلمة سبقت من ربك إلى أجل مسمى لقضي بينهم وإن الذين أورثوا الكتاب من بعدهم لفي شك منه مريب |
| | | (پیروان پیغمبران پیشین، دربارهی دین) گروه گروه و دسته دسته نشدهاند (و راه اختلاف در پیش نگرفتهاند) مگر بعد از علم و آگاهی (از برنامه و اصول و ارکان دین و پی بردن به حقّانیّت آئین). و این تفرقهجوئی تنها به خاطر ستمگری و کجروی در میان خودشان بوده است. اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که آنان تا سرآمد معیّنی (که قیامت است، زنده و آزاد) باشند، میانشان (با مجازات و نابودی) داوری میگردید. آنانی که (در روزگار تو اهل کتاب بشمارند و) کتابهای آسمانی بعد از گذشتگان به دستشان رسیده است، دربارهی آنها دچار شکّ و گمان توأم با بدبینی و سوءظنّ شدهاند. (والاّ اگر به کتابهای خود ایمان کامل داشتند، پی میبردند که تو حقیقةً فرستادهی خدائی). [[«مَا تَفَرَّقُوا»: فرقه فرقه و دسته دسته نشدهاند و اختلاف پیدا نکردهاند (نگا: بیّنه / 4). «الْعِلْمُ»: آگاهی، مراد دلائل صحیح و براهین یقینی بر حقّانیّت دین و آئینی است که خدا بدیشان ابلاغ فرموده بوده است. «لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ ...»: (نگا: یونس / 19، هود / 110، طه / 129، فصّلت / 45) «مِن بَعْدِهِمْ»: بعد از اسلاف و گذشتگان. «مُرِیبٍ»: به شکّ و تردید اندازنده (نگا: هود / 62 و 110، ابراهیم / 9، سبأ / 54، فصّلت / 45).]] |
|
4287 | 42 | 15 | فلذلك فادع واستقم كما أمرت ولا تتبع أهواءهم وقل آمنت بما أنزل الله من كتاب وأمرت لأعدل بينكم الله ربنا وربكم لنا أعمالنا ولكم أعمالكم لا حجة بيننا وبينكم الله يجمع بيننا وإليه المصير |
| | | تو نیز مردمان را به سوی آن (آئین واحد الهی دعوت کن که اسلام است) و آن گونه که به تو فرمان داده شده است (بر دعوت مردمان به دین یزدان ماندگار باش و در این راه) ایستادگی کن و از خواستها و هوسهای ایشان پیروی مکن، و بگو: من به هر کتابی که از سوی خدا نازل شده باشد ایمان دارم، و به من دستور داده شده است که در میان شما دادگری کنم. خدا پروردگار ما و پروردگار شما است. اعمال ما از آن ما است (نه از آن شما) و اعمال شما از آن شما است (نه از آن ما، و هر کسی در مقابل کارهایش مسؤول است). میان ما و شما خصومت و مجادلهای نیست (چرا که حق را بیان و آشکار کردم و از این به بعد نیازی به جدال و استدلال نمیباشد). خداوند (سرانجام در قیامت در یکجا) ما را جمع خواهد کرد، و بازگشت (همه در آن روز، برای داوری و حساب و کتاب) به سوی او است (و هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت). [[«فَلِذلِکَ»: به سوی آن آئین یگانه آسمانی که دین همه انبیاء پیشین بوده و اسلام نام دارد. برای رفع آن اختلافات ملّتها. لام (لِذلِکَ) به معنی (إِلی) و یا برای تعلیل است. «حُجَّةً»: دلیل آوردن. جدال کردن.]] |
|
4288 | 42 | 16 | والذين يحاجون في الله من بعد ما استجيب له حجتهم داحضة عند ربهم وعليهم غضب ولهم عذاب شديد |
| | | کسانی که دربارهی (دین) خدا به مخاصمه و مجادله میپردازند و (علیه آن) دلیل و برهان (بیاساس و پوسیده) ذکر میکنند، آن هم زمانی که (به سبب وضوح و روشنی، از سوی مردم) پذیرفته شده است، خصومت آنان بیهوده و دلائل و براهین ایشان در پیشگاه پروردگارشان باطل و ناپذیرفتنی است، و خشم شدید (خدا در قیامت) گریبانگیرشان میگردد و عذاب سختی خواهند داشت. [[«یُحَآجُّونَ فِی اللهِ»: درباره دین خدا به ستیز میپردازند و استدلالهای بیاصل و اساسی بیان میدارند. «لَهُ»: مرجع ضمیر (هُ) میتواند (الله) یا پیغمبر و یا دین باشد (نگا: آلوسی). «حُجَّتهُمْ»: دلیل و برهانشان. ستیز و جدالشان. «دَاحِضَةٌ»: باطل و زائل (نگا: کهف / 56، غافر / 5).]] |
|
4289 | 42 | 17 | الله الذي أنزل الكتاب بالحق والميزان وما يدريك لعل الساعة قريب |
| | | خدا است که کتاب (قرآن) را نازل کردهاست که مشتمل بر حق و حقیقت است (و جنبهی ذهنی و پنداری ندارد، و در قرآن، برای ارزیابی ارزشها، ضوابط و قواعد) و معیار و میزان ایجاد کرده است. تو چه میدانی، شاید قیامت نزدیک باشد (و هرچه زودتر به حساب همگان رسیدگی شود). [[«الْمِیزَانَ»: معیار و میزان ارزیابی و ارزشها. مراد قواعد و ضوابطی است که در قرآن، یا در کتابهای آسمانی دیگر گنجانده شده است و جداکننده حق از باطل است (نگا: حدید / 25). مراد از انزال میزان در اینجا، ایجاد آن و رهنمود بدان است. «قَرِیبٌ»: علّت مذکّر آمدن قَریبٌ، بدان خاطر است که در اصل خبر (إتیان) است که مضاف محذوفی است. یا این که بهمعنی ذاتُ قُرْبٍ بوده و از باب تامِرو لابِن میباشد (نگا: اعراف / 56).]] |
|
4290 | 42 | 18 | يستعجل بها الذين لا يؤمنون بها والذين آمنوا مشفقون منها ويعلمون أنها الحق ألا إن الذين يمارون في الساعة لفي ضلال بعيد |
| | | کسانی که به قیامت ایمان ندارند، در فرا رسیدن آن شتاب میورزند (و مسخرهکنان بیان میدارند: این قیامتی که شما میگویید، کی خواهد آمد؟) و امّا کسانی که ایمان آوردهاند، به سبب (اعتقاد به وقوع) آن در خوف و هراسند و میدانند که قیامت حق است (و چه دیر و چه زود قطعاً فرا میرسد). هان! مسلّماً کسانی که نسبت به قیامت شکّ و تردید دارند و (تمسخرکنان دربارهی آن) به جدال و ستیز میپردازند، در گمراهی سخت ژرف و بسیار دور (از راستای راه رستگاری) قرار دارند. [[«یَسْتَعْجِلُ بِهَا»: زود فرا رسیدن قیامت را خواستارند. البتّه کافران و مشرکان از روی استهزاء و تمسخر چنین تقاضائی داشتهاند. «مُشْفِقُونَ مِنْهَا»: از آن میترسند. به سبب قیامت ترسان و هراسانند. مراد این است که برای حفظ خود از عذاب و شر و بلای آن، به عبادات و حسنات دست مییازند و عمرشان را در تلاش و کوشش و پرستش بسر میبرند (نگا: مؤمنون / 60). «یُمَارُونَ»: میستیزند و کشمکش میکنند. در شکّ و تردید بسر میبرند (نگا: روح المعانی، نمونه).]] |
|
4291 | 42 | 19 | الله لطيف بعباده يرزق من يشاء وهو القوي العزيز |
| | | خداوند نسبت به بندگانش بسیار لطف و مرحمت دارد، و به هر کس که خود بخواهد روزی میرساند (و بدو نعمت فراوان میدهد و خوبی میکند)، و او نیرومند و چیره است (و قادر بر انجام هر کاری، و وفای به عهدها و وعدههای خویش است). [[«لَطِیفٌ»: کسی که دارای لطف و مرحمت بسیار است. کسی که بس دقیق و آگاه است. «یَرْزُقُ مَن یَشَآءُ»: منظور توسعه روزی و نعمت است، والاّ همگان روزیخواران یزدانند (نگا: رعد / 26)]] |
|
4292 | 42 | 20 | من كان يريد حرث الآخرة نزد له في حرثه ومن كان يريد حرث الدنيا نؤته منها وما له في الآخرة من نصيب |
| | | (گروهی برای آخرت کشت میکنند و گروهی برای دنیا). هرکس که کشت آخرت را بخواهد، به کشت او فزونی و برکت میدهیم، و هر کس که کشت دنیا را بخواهد، مقداری از دنیا بدو میدهیم، و دیگر در آخرت کمترین بهرهای ندارد. [[«حَرْثَ»: کشتوکار (نگا: بقره / 71 و 205 و 223، آلعمران / 14 و 117). مراد متاع و کالا و خوشیها است. «مِنْهَا»: از دنیا. حرف (مِنْ) برای تبعیض است و بیانگر مقدار اندک و بخش ناچیزی است. «مِن نَّصِیبٍ»: هیچ بهرهای. حرف (مِنْ) و نکره آمدن (نَصِیبٍ) هر دو برای تأکید نفی است.]] |
|