نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
4243 | 41 | 25 | وقيضنا لهم قرناء فزينوا لهم ما بين أيديهم وما خلفهم وحق عليهم القول في أمم قد خلت من قبلهم من الجن والإنس إنهم كانوا خاسرين |
| | | ما برای آنان همنشینان (زشتسیرتی از جنّ و انس) ترتیب دادهایم (و این دوستان تبهکار، ایشان را از هر سو احاطه میکنند و افکارشان را میدزدند و چنان بر آنان چیره میشوند) که کار دنیا و آخرت را در نظرشان میآرایند (و اقدام به محرّمات و ترک عبادات را و همچنین عقاب و عذاب دوزخ را برایشان سهل و ساده جلوهگر مینمایند. تا بدانجا که به آسانی به گرداب فساد فرو میروند) و فرمان عذاب الهی دربارهی آنان ثابت و صادر میشود و به سرنوشت اقوام گمراهی از جنّ و انسی گرفتار میگردند که پیش از ایشان بودهاند (و همچون ایشان کردهاند. جملگی) اینان و آنان مسلّماً زیانبار شدهاند. [[«قَیَّضْنَا»: آماده کردهایم و تهیّه نمودهایم. ترتیب دادهایم (نگا: مریم / 83 و 84، زخرف / 36 و 37). «قُرَنَآءَ»: جمع قَرین، همدم. دوست، مراد شیاطین انس و جنّ است (نگا: نساء / 38، صافّات / 51). «مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ»: آنچه پیش رو دارند. مراد محرّمات و ضلالات و لذّات و شهوات و زرق و برق دنیا است. «مَا خَلْفَهُمْ»: آنچه پشت سر دارند. مراد امور اخروی است، از قبیل زندگی دوباره و حساب و کتاب و عقاب و عذاب. البتّه میتوان (مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ) را مربوط به امور اخروی، و (مَا خَلْفَهُمْ) را مربوط به امور دنیوی دانست (نگا: بقره / 255، طه / 110، انبیاء / 28، حجّ / 76). جمله (مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ) ممکن است اشاره به احاطه همهجانبه شیاطین انس و جنّ و تزیین آنان هم باشد. «حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ»: فرمان عذاب درباره آنان لازم و ثابت گردید و گرفتار عقاب و عذاب شدند (نگا: اسراء / 16، قصص / 63، نمل / 82). «فِی أُمَمٍ»: در میان ملّتهائی که. همراه با ملّتهائی که. جار و مجرور میتواند حال (هم) و متعلّق به (کَآئِنِینَ) محذوف بوده و تقدیر چنین باشد، کَآئِنِینَ فِی أُمَمٍ. تنوین (أُمَمٍ) دالّ بر تکثیر است. واژه (فی) میتواند به معنی (مَعَ) باشد.]] |
|
4244 | 41 | 26 | وقال الذين كفروا لا تسمعوا لهذا القرآن والغوا فيه لعلكم تغلبون |
| | | کافران (به همدیگر) میگویند: گوش به این قرآن فرا ندهید، و در (هنگام تلاوت) آن یاوهسرائی و جار و جنجال کنید (تا مردمان هم قرآن را نشنوند و مجال اندیشه دربارهی مفاهیم آن از ایشان گرفته شود و) شما پیروز گردید. [[«إلْغَوْا»: یاوهسرائی کنید. کارهای بیهوده انجام دهید. مراد بحثهای بیفایده و جار و جنجال و سر و صدا و افسانهسرائی و بالاخره همه گفتگوها و کارهائی است که افکار مردم را از محور مقاصد قرآنی منحرف سازد و مجال تفکّر را از آنان سلب کند. «فِیهِ»: در هنگام خواندن قرآن یا تدریس آیات و یا طرح مسائل آن.]] |
|
4245 | 41 | 27 | فلنذيقن الذين كفروا عذابا شديدا ولنجزينهم أسوأ الذي كانوا يعملون |
| | | ما قطعاً (جنگ با قرآن را فراموش نمینمائیم و) به کافران عذاب سختی میچشانیم، و آنان را در برابر بدترین کاری که کردهاند (که مبارزهی با قرآن است) جزا و سزا خواهیم داد. [[«لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی ...». مراد دو چیز میتواند باشد: الف - مبارزه کافران با قرآن بدترین کار است و در برابر آن کیفر شدید داده میشوند. ب - همه کارهای کافران همسان بدترین کارشان محسوب میگردد و بدترین مجازاتها بدانها تعلّق میگیرد، همان گونه که همه کارهای مؤمنان همسان بهترین کارشان محسوب میشود و بهترین پاداشها بدانها تعلّق میگیرد (نگا: توبه / 121، نحل / 96 و 97، نور / 38، عنکبوت / 7، زمر / 35).]] |
|
4246 | 41 | 28 | ذلك جزاء أعداء الله النار لهم فيها دار الخلد جزاء بما كانوا بآياتنا يجحدون |
| | | این، کیفر دشمنان خدا است که آتش (سوزان جهنّم) است. (امّا نه آتش موقّتی و زودگذر، بلکه) سرای همیشگی ایشان در میان آن است. این هم بدان خاطر است که پیوسته آیات ما را (با وجود علم به واقعیّت آنها) انکار میکردهاند. [[«النَّارُ»: آتش دوزخ. عطف بیان یا بدل از (ذلِکَ) و یا این که خبرمبتدای محذوف (هُوَ) است. «دَارُ الْخُلْدِ»: سرای ماندگاری و جاودانگی. یعنی در دوزخ اقامتگاه همیشگی کفّار است. «جَزَآءً»: مفعول مطلق عامل محذوف (نگا: اسراء / 63) و یا مفعول له است. «جَزَآءً بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ»: حرف (ب) یکم متعلّق به (جَزَآءً) و دوم متعلّق به (یَجْحَدُونَ) است.]] |
|
4247 | 41 | 29 | وقال الذين كفروا ربنا أرنا اللذين أضلانا من الجن والإنس نجعلهما تحت أقدامنا ليكونا من الأسفلين |
| | | کافران (در میان دوزخ فریاد برمیآورند و) میگویند: پروردگارا! کسانی را از دو گروه انس و جنّ به ما نشان بده که ما را گمراه کردهاند، تا ایشان را زیر پاهای خود بگذاریم و لگدمالشان گردانیم و بدین وسیله از زمرهی پستترین مردم (از لحاظ مقام و مکان) شوند. [[«الأسْفَلِینَ»: پائینترین افراد و پستترین مردم از لحاظ مکانت و منزلت و مقام و مکان. این سخن بیانگر شدّت خشم کافران بر سردستگان و رهبران کفر و معصیت است (نگا: بقره / 166 و 167، سبأ / 31 - 33).]] |
|
4248 | 41 | 30 | إن الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة ألا تخافوا ولا تحزنوا وأبشروا بالجنة التي كنتم توعدون |
| | | کسانی که میگویند: پروردگار ما تنها خدا است، و سپس (بر این گفتهی خود که اقرار به وحدانیّت است میایستند، و آن را با انجام قوانین شریعت عملاً نشان میدهند، و بر این راستای خداپرستی تا زندهاند) پابرجا و ماندگار میمانند (در هنگام آخرین لحظات زندگی) فرشتگان به پیش ایشان میآیند (و بدانان مژده میدهند) که نترسید و غمگین نباشید و شما را بشارت باد به بهشتی که (توسّط پیغمبران) به شما (مؤمنان) وعده داده میشد. [[«تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ المَلآئِکَةُ»: مراد نزول فرشتگان به هنگام مرگ انسانها است (نگا: نساء / 97، انفال / 50، انعام / 93، نحل / 28 و 32، محمّد / 27). برخی این بشارتها را دائمی و مستمرّ دانسته و آنها را الهامهای معنوی فرشتگان در گوش جان مؤمنان در همه مراحل زندگی میدانند.]] |
|
4249 | 41 | 31 | نحن أولياؤكم في الحياة الدنيا وفي الآخرة ولكم فيها ما تشتهي أنفسكم ولكم فيها ما تدعون |
| | | (و فرشتگان بدیشان خبر میدهند که) ما یاران و یاوران شما در زندگی دنیا و در آخرت هستیم، و در آخرت برای شما هرچه آرزو کنید هست، و هرچه بخواهید برایتان فراهم است. [[«مَا تَدَّعُونَ»: آنچه طلب کنید (نگا: یس / 57).]] |
|
4250 | 41 | 32 | نزلا من غفور رحيم |
| | | اینها به عنوان پذیرائی از سوی خداوند آمرزگار و مهربان است. [[«نُزُلاً»: (نگا: آلعمران / 198، کهف / 107، صافّات / 62).]] |
|
4251 | 41 | 33 | ومن أحسن قولا ممن دعا إلى الله وعمل صالحا وقال إنني من المسلمين |
| | | گفتار چه کسی بهتر از گفتار کسی است که مردمان را به سوی خدا میخواند و کارهای شایسته میکند و اعلام میدارد که من از زمرهی مسلمانان (و منقادان اوامر یزدان) هستم؟ [[«قَوْلاً»: تمییز است. «الْمُسْلِمِینَ»: مسلمانان. کسانی که فرمانبردار اوامر خدا بوده و سرِ بندگی و پرستش را فروتنانه بر آستانهاش میگذارند.]] |
|
4252 | 41 | 34 | ولا تستوي الحسنة ولا السيئة ادفع بالتي هي أحسن فإذا الذي بينك وبينه عداوة كأنه ولي حميم |
| | | نیکی و بدی یکسان نیست. (هرگز بدی را با بدی، و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی. بلکه بدی و زشتی دیگران را) با زیباترین طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده. نتیجهی این کار، آن خواهد شد که کسی که میان تو و میان او دشمنانگی بوده است، به ناگاه همچون دوست صمیمی گردد. [[«لاتَسْتَوی»: مساوی و برابر و یکسان نیست. «إدْفَعْ»: پاسخ بده (نگا: مؤمنون / 96). از میان بردار (نگا: بقره / 251، حجّ / 40). «وَلِیٌّ»: دوست. رفیق. «حَمِیمٌ»: گرم. صمیمی. «إدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»: (نگا: مؤمنون / 96).]] |
|