نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
4233 | 41 | 15 | فأما عاد فاستكبروا في الأرض بغير الحق وقالوا من أشد منا قوة أولم يروا أن الله الذي خلقهم هو أشد منهم قوة وكانوا بآياتنا يجحدون |
| | | و امّا قوم عاد در زمین به ناحق بزرگی فروختند (و مغرورانه) گفتند: چه کسی از ما قدرت بیشتری دارد؟ مگر آنان نمیدانستند که خداوندی که ایشان را آفریده است از آنان نیرومندتر است؟! آنان (بر اثر این پندار بیاساس) پیوسته آیههای ما را انکار میکردند و نمیپذیرفتند. [[«إِسْتَکْبَرُوا فِی الأرْضِ بِغَیْرِ حَقٍّ»: به ناحق در زمین بزرگی فروختند و خویشتن را بالاتر از آن دانستند که حقیقت را بپذیرند و ایمان بیاورند. «بِغَیْرِ حَقٍّ»: بدون استحقاق. به ناحق (نگا: اعراف / 146، یونس 23، قصص / 39).]] |
|
4234 | 41 | 16 | فأرسلنا عليهم ريحا صرصرا في أيام نحسات لنذيقهم عذاب الخزي في الحياة الدنيا ولعذاب الآخرة أخزى وهم لا ينصرون |
| | | سرانجام باد تند و پرصدا و سخت سردی را در روزهای شومی به سویشان وزان کردیم، تا عذاب خوار و پستکنندهای در زندگی همین دنیا بدیشان بچشانیم. (تازه این عذاب دنیا است) و عذاب آخرت خوار و پستکنندهتر (از عذاب دنیوی ایشان) است، و آنان اصلاً (از سوی کسی) یاری و کمک نمیشوند. [[«صَرْصَراً»: سخت و شدید. پر سر و صدا و هراسانگیز. بسیار سرد. «أَیَّامٍ نَّحِسَاتٍ»: روزهای شوم و بد. این تندباد هفت شب و هشت روز پیاپی وزیدن گرفت (نگا: حاقّه / 7) و همچون تنههای درختان خرما که از ریشه کنده شده باشند، انسانها را بلند میکرد و به زمین میکوبید (نگا: قمر / 20).]] |
|
4235 | 41 | 17 | وأما ثمود فهديناهم فاستحبوا العمى على الهدى فأخذتهم صاعقة العذاب الهون بما كانوا يكسبون |
| | | و امّا قوم ثمود، ما ایشان را رهنمود کردیم (و راه خیر و راه شرّ را بدیشان نمودیم) و آنان کوردلی (و گمراهی) را بر هدایت (و رهنمود الهی) ترجیح دادند، و لذا به سبب کارهائی که میکردند، صاعقهی عذاب خوارکنندهای ایشان را فرو گرفت. [[«الْعَمی»: کوردلی. گمراهی «صَاعِقَةٌ الْعَذَابِ»: اضافه صفت به موصوف است. مثل: مُهْلِکُ الْعَذَابِ، که در اصل «الْعَذَابُ الْمُهْلِکُ» است (نگا: قرطبی). «الْهُونِ»: مصدر است و به عنوان اسم فاعل یعنی مُهین به کار رفته است. به معنی: خوارکننده و رسواگر (نگا: انعام / 93).]] |
|
4236 | 41 | 18 | ونجينا الذين آمنوا وكانوا يتقون |
| | | و کسانی را که مؤمن و متّقی بودند نجات دادیم (و از عذاب در امان و از دست کفّار متکبّر رهائی بخشیدیم). |
|
4237 | 41 | 19 | ويوم يحشر أعداء الله إلى النار فهم يوزعون |
| | | روزی دشمنان خدا (یعنی کفّار و مشرکان همهی ملّتها) به سوی آتش دوزخ رانده و بر لبهی آن گرد آورده میشوند (و دستههای پیشین را نگاه میدارند تا گروههای پسین را بدانان ملحق گردانند). [[«إِلَی النَّارِ ...»: (نگا: زمر / 71). «أَعْدَآءُ اللهِ»: دشمنان خدا. مراد کفّار و مشرکان همه ملّتها از آغاز تا پایان جهان است. «فَهُمْ یُوزَعُونَ»: (نگا: نمل / 17 و 83).]] |
|
4238 | 41 | 20 | حتى إذا ما جاءوها شهد عليهم سمعهم وأبصارهم وجلودهم بما كانوا يعملون |
| | | هنگامی که در کنار دوزخ گرد آمدند، گوشها و چشمها و پوستهای ایشان بر کارهائی که (در دنیا) میکردهاند، گواهی میدهند. [[«شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ..»: شهادت اعضاء در آیات متعدّد قرآن مذکور است (نگا: نور / 24، یس / 65، فصّلت / 21 و 22) ولی نحوه شهادت بر ما مجهول است. آیا خدا درک و شعور و قدرت سخن بدانها میدهد، آثار گناهان بر آنها نقش بسته است، در آنها ایجاد صوت میگردد، و ... «سَمْعُهُمْ وَ ...»: علّت این که سمع مفرد و بقیّه اعضاء جمع (نگا: بقره / 7 و 20، انعام / 46، نحل / 108). «جُلُودُ»: پوستها. مراد همه اعضاء است، و عطف عامّ بر خاصّ است.]] |
|
4239 | 41 | 21 | وقالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا أنطقنا الله الذي أنطق كل شيء وهو خلقكم أول مرة وإليه ترجعون |
| | | آنان به پوستهای خود میگویند: چرا بر ضدّ ما شهادت دادید؟ پاسخ میدهند: خداوندی ما را به گفتار درآورده است که همه چیز را گویا نموده است، و همو در آغاز شما را (از عدم) آفریده است و (در پایان زندگی و بعد از ممات، دوباره جامهی حیات به تنتان کرده و برای حساب و کتاب) به سوی او برگردانده شدهاید. [[«أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ»: خدا همه چیز را به گفتار انداخته است. یعنی امروز همه موجودات عالم سخن میگویند و اسرار را بازگو میکنند. چرا که پردهها از رازها به کنار رفته است (نگا: / 22، طارق / 9). نهتنها در قیامت در دنیا هم همه ذرّات عالم به تسبیح و تقدیس خدا مشغول و مأموران رازبگوی خدایند، و هر ذرّهای صفحهای گویا از تاریخ هستی است. امّا هر یک دارای قلمی دیگر و زبانی دیگرند. امّا چگونه؟ شما انسانید و نمیدانید. «وَ هُوَ خَلَقَکُمْ ...»: دنباله سخن جلود، و یا مستأنفه است و فرموده آفریدگار جلود است.]] |
|
4240 | 41 | 22 | وما كنتم تستترون أن يشهد عليكم سمعكم ولا أبصاركم ولا جلودكم ولكن ظننتم أن الله لا يعلم كثيرا مما تعملون |
| | | شما اگر گناهانتان را پنهان میکردید نه از این جهت بود که از شهادت گوشها و چشمها و پوستهایتان بر ضدّ خودتان بیم داشته باشید (چرا که اصلاً باور نمیکردید روزی اینها به سخن درآیند و بر ضدّ کسی گواهی دهند). بلکه گمان میبردید خدا بسیاری از اعمالی را که (مخفیانه) انجام میدهید نمیداند. [[«أَن یَشْهَدَ»: از ترس این که شهادت دهد. از این که گواهی دهد. مفعولله است. در اصل: مَخَافَةَ أَن یَشْهَدَ. مِنْ أَن یَشْهَدَ. عَنْ أَن یَشْهَدَ.]] |
|
4241 | 41 | 23 | وذلكم ظنكم الذي ظننتم بربكم أرداكم فأصبحتم من الخاسرين |
| | | این گمان بدی که دربارهی پروردگارتان داشتهاید شما را به هلاکت انداخته است، و لذا از زمرهی زیانکاران شدهاید. [[«ذلِکُمْ»: مبتدا است. «ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ»: بدل از مبتدا است. «أَرْدَاکُمْ»: شما را به هلاکت انداخته و نابود نموده است. خبر مبتدا است، یا این که (ظَنُّکُمْ) و (أَرْدَاکُمْ) میتواند خبر اوّل و دوم مبتدا باشد.]] |
|
4242 | 41 | 24 | فإن يصبروا فالنار مثوى لهم وإن يستعتبوا فما هم من المعتبين |
| | | اگر آنان شکیبائی کنند (یا نکنند، یکسان است و) آتش دوزخ جایگاه ایشان است (و راه نجاتی از آن ندارند). اگر هم تقاضای رضایت و درخواست عفو (الهی) کنند (به جائی نمیرسد و پذیرفته نمیشود) و مورد عفو قرار نمیگیرند. [[«إن یَصْبِرُوا ...»: شبیه این آیه در معنی (نگا: ابراهیم / 21، طور / 16). «مَثْویً»: محلّ اقامت. (نگا: آلعمران / 151، نحل / 29، عنکبوت / 68). «إِن یَسْتَعْتِبُوا»: اگر طلب رضایت و گذشت کنند (نگا: نحل / 84، روم / 57، جاثیه / 35). «الْمُعْتَبِینَ»: اجابتشدگان. کسانی که درخواستشان پذیرفته گردد. خوشنودشدگان. برخی (یَسْتَعْتِبُوا) را به معنی درخواست (عُتْبی) یعنی برگشت به دنیا، و (الْمُعْتَبِینَ) را به معنی برگشت دادهشدگان به دنیا گرفتهاند. در این صورت معنی آیه چنین است: اگر کافران بر آتش شکیبائی کنند یا نکنند یکسان است و دوزخ جایگاه ایشان است، و اگر طلب رجعت و برگشت به دنیا کنند، درخواست ایشان پذیرفته نمیگردد و به دنیا برگردانده نمیشوند.]] |
|