نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
4144 | 40 | 11 | قالوا ربنا أمتنا اثنتين وأحييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل إلى خروج من سبيل |
| | | کافران میگویند: پروردگارا! ما را دوبار میراندهای و دوبار زنده کردهای، و ما (در این مرگها و حیاتها به قدرت تو پی بردهایم و همه چیز را فهمیدهایم، اکنون) به گناهان خود اعتراف میکنیم، آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران مافات) وجود دارد؟! [[«أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ»: دو بار ما را میراندهای. مراد از میراندن اوّل، آفرینش خاک بیجان انسان از عدم محض است (نگا: بقره / 28)، و مراد از میراندن دوم، مرگ بعد از پایان عمر است. «أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ»: دو بار ما را زندگی بخشیدهای. مراد از حیات دوم، زنده گرداندن اموات پس از پایان جهان و سر بر آوردن از گورها به هنگام رستاخیز است. اشاره دوزخیان به دو بار میراندن و زنده گرداندن شاید بدین خاطر باشد که میخواهند بگویند، ای خداوندی که مالک مرگ و حیاتی! توانائیِ این را داری که دو ممات و دو حیات را برای ما تبدیل به سه ممات و سه حیات کنی و ما را بازگردانی تا در مقام جبران برآئیم.]] |
|
4145 | 40 | 12 | ذلكم بأنه إذا دعي الله وحده كفرتم وإن يشرك به تؤمنوا فالحكم لله العلي الكبير |
| | | این (عذابی که در آن هستید) بدان خاطر است که شما هنگامی که خدا به یگانگی خوانده میشد نمیپذیرفتید، و اگر برای خدا انباز قرار داده میشد باور میداشتید. پس در این صورت فرمانروائی و داوری از آن خداوند والا مقام و بزرگوار است (و هر گونه که خود بخواهد دربارهی شما حکم صادر و داوری خواهد کرد. هم اینک بتان و کسانی را که شریک خدا و صاحب سلطه میدانستید به فریاد خوانید تا شما را از دوزخ بدر آرند!). [[«إِذا دُعِیَ اللهُ وَحْدَهُ ...»: (نگا: زمر / 45).]] |
|
4146 | 40 | 13 | هو الذي يريكم آياته وينزل لكم من السماء رزقا وما يتذكر إلا من ينيب |
| | | او کسی است که دلائل (قدرت) و نشانههای (عظمت) خود را به شما مینمایاند و از آسمان برای شما روزی میفرستد. امّا تنها کسانی متوجّه (این مسأله) میگردند که (عناد را رها کنند و به سوی اندیشیدن دربارهی نشانههای آفاق و انفس خدا) برگردند. [[«آیَاتِهِ»: دلائل قدرت وعظمت، و نشانههای آفاق و انفسی که تمام جهان هستی را پر کرده است. «رِزْقاً»: روزی. مراد وسیله تولید روزی است، همچون باران و برف و هوا و نور آفتاب و اشعّههای دیگرکه برای زندگی موجودات زنده از جمله انسان ضروری هستند. «یُنِیبُ»: برمیگردد. مراد ترک عناد و رجوع به خدا است در پرتو اندیشه و شناخت امور.]] |
|
4147 | 40 | 14 | فادعوا الله مخلصين له الدين ولو كره الكافرون |
| | | اکنون که چنین است، خدا را به فریاد بخوانید و عبادت و طاعت را خاصّ او بدانید، هر چند که کافران دوست نداشته باشند. [[«فَادْعُوا اللهَ مُخْلِصِینَ ...»: (نگا: اعراف / 29، یونس / 22، عنکبوت / 65).]] |
|
4148 | 40 | 15 | رفيع الدرجات ذو العرش يلقي الروح من أمره على من يشاء من عباده لينذر يوم التلاق |
| | | خدا دارای مقامات والا و کمالات بالا و تخت فرماندهی است، و او وحی را به فرمان خود برای هر کس از بندگانش که بخواهد نازل میکند تا (مردمان را) از روز رویاروئی (ایشان با خدا برای حساب و کتاب) بترساند. [[«رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ»: صاحب مقامات بالا و مراتب والا. یعنی خدا درجات کمال و اوصاف جلال او آن قدر بالا است که کمال و جلالی در مقابلش کمال و جلال نیست، و همای بلند پرواز عقل و علم بشری هرگز به ذیل آن هم نمیرسد، چه رسد به اوج آن. عظیمالصّفات. برخی رفیعالدّرجات را به معنی برافرازنده آسمانها (نگا: زادالمسیر) و بالا برنده درجات بندگان (نگا: نمونه) دانستهاند. بعضی هم گفتهاند: درجات و مقامات در دست خدا است و به هر کس که بخواهد میدهد (نگا: کشّاف). «ذُوالْعَرْشِ»: خالق و مالک عرش. دارای تخت و سریر سلطنت جهان هستی. «الرُّوحَ»: وحی (نگا: نحل / 2، شوری / 52). «مِنْ أَمْرِهِ»: به فرمان خود. «یَوْمَ التَّلاق»: روز قیامت است که در آن پیشینیان و پسینیان و زمینیان و آسمانیان به همدیگر میرسند و یکدیگر را ملاقات میکنند، و هر کسی با اعمالی که کرده است رو به رو میشود و سزا و جزای آن را میبیند. یاء تلاقی در رسمالخطّ قرآنی حذف شده است.]] |
|
4149 | 40 | 16 | يوم هم بارزون لا يخفى على الله منهم شيء لمن الملك اليوم لله الواحد القهار |
| | | روز رویاروئی روزی است که مردمان ظاهر و آشکار میشوند (و تمام پردهها و حجابها کنار میروند و موانع مادی برچیده میشوند. بالأخره علاوه از سر بر آوردن مردم از گورها، درون و برون و خلوت و جلوت همهی انسانها نمودار میگردد) و چیزی از (کار و بار و رفتار و پندار) ایشان بر خدا پنهان نمیماند. (فریاد وحشتناکی را میشنوند که میگوید:) ملک و حکومت، امروز از آن کیست؟ (پاسخ قاطعانه داده میشود که) از آن خداوند یکتای چیره و توانا است. [[«یَوْمَ»: بدل از (یَوْمَ) قبلی است که مفعول به (لِیُنذِرَ) بود. «بَارِزُونَ»: جمع بارز، نمایان. آشکار. مراد این است که مردمان از گورها خارج میگردند و ظاهر و نمایان میشوند و چیزی ایشان را از دیدها پنهان نمیدارد (نگا: طه / 106، ابراهیم / 21 و 48). هستی و هویّت و اسرار و کردار انسانها روشن و ظاهر میشود و هیچ چیزی مکتوم نمیماند (نگا: کهف / 47، طارق / 9).]] |
|
4150 | 40 | 17 | اليوم تجزى كل نفس بما كسبت لا ظلم اليوم إن الله سريع الحساب |
| | | امروز هر کسی در برابر کاری که کرده است جزا و سزا داده میشود. هیچ گونه ستمی امروز وجود نخواهد داشت. بیگمان خداوند سریعالحساب است (و حساب و کتاب کسی را از موقع مقرّر به تأخیر نمیاندازد). [[«تُجْزی ...»: (نگا: طه / 15، یونس / 52).]] |
|
4151 | 40 | 18 | وأنذرهم يوم الآزفة إذ القلوب لدى الحناجر كاظمين ما للظالمين من حميم ولا شفيع يطاع |
| | | (ای محمّد!) آنان را از روز نزدیک بترسان (که قیامت است). آن زمانی که دلها (از شدّت وحشت) به گلوگاه میرسند (و انگار از جای خود کنده و به بالا پرت شدهاند) و تمام وجودشان مملوّ از خشم و اندوه میگردد (خشم بر کسانی که ایشان را به چنین سرنوشتی دچار کردهاند، و خشم بر خود که به حرف دیگران گوش فرا دادهاند، و غم و اندوه بر روزگار هدر رفته و طلای عمر باخته شده). ستمگران نه دارای دوست دلسوزند، و نه دارای میانجیگری که میانجی او پذیرفته گردد. [[«یَوْمَ الأَزِفَةِ»: روز نزدیک. مراد قیامت است که به علّت نزدیک بودن آن چنین نامیده شده است (نگا: نجم / 57). «إِذْ»: بدل از (یَوْمَ) است. «الْحَنَاجِرِ»: جمع حَنْجَرَة، حلقوم. گلوگاه. «الْقُلُوبُ لَدَی الْحَنَاجِرِ»: این سخن کنایه از شدّت خوف و مضیقت است (نگا: احزاب / 10). «کَاظِمِینَ»: فرو خورندگان خشم. کسانی که غم و اندوه را در سینهها حبس میکنند. حال است. «حَمِیمٍ»: دوست صمیمی و دلسوز (نگا: شعراء / 101).]] |
|
4152 | 40 | 19 | يعلم خائنة الأعين وما تخفي الصدور |
| | | خداوند از دزدانه نگاه کردن چشمها و از رازی که سینهها در خود پنهان میدارند، آگاه است. [[«خَآئِنَةَ الأعْیُنِ»: خیانت چشمان و دزدانه نگاه کردن آنها. چشمان خائن و بدنظر. در صورت اوّل، واژه (خَآئِنَة) مصدر است، و در صورت دوم اسم فاعل، و اضافه صفت به موصوف خود است و در اصل (الأعْیُنَ الْخَآئِنَة) است.]] |
|
4153 | 40 | 20 | والله يقضي بالحق والذين يدعون من دونه لا يقضون بشيء إن الله هو السميع البصير |
| | | خداوند به حق و عدل داوری میکند، و کسانی را که به جای او به فریاد میخوانند (به سبب عجز و ناتوانی) کمترین داوری از دست ایشان ساخته نیست (و اصلاً کارهای نیستند تا داوری به پیش ایشان برده شود). تنها خدا شنوا و بینا است. [[«مِن دُونِهِ»: به جای او. بغیر از او. «لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ»: اصلاً داوری نمیکنند. یعنی فرماندار و قاضیالقضات فقط خدا است و بس و دیگران جملگی ضعیف و درماندهاند.]] |
|