نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
4026 | 38 | 56 | جهنم يصلونها فبئس المهاد |
| | | و آن دوزخ است که بدانجا در میآیند و بدان میسوزند، و چه بد جایگاه و قرارگاهی است. [[«جَهَنَّمَ»: عطف بیان، یا بدل از «شَرَّ» است. «بِئْسَ الْمِهَادُ»: (نگا: بقره / 206، آلعمران / 12 و 197).]] |
|
4027 | 38 | 57 | هذا فليذوقوه حميم وغساق |
| | | این آب داغ و خونابه (ی اندام دوزخیان است که نوشیدنی ایشان) است، باید که از آن پیوسته بچشند و بخورند. [[«هذَا»: مبتدا است. «حَمِیمٌ»: آب داغ. خبر (هذا) است. «فَلْیَذُوقُوهُ»: حرف (ف) برای تکرار است. یعنی چارهای نیست پیوسته باید از آن بچشند و بخورند. جمله معترضه است. «غَسَّاقٌ»: اسم خونابه روان از پیکر دوزخیان است (نگا: نبأ / 25). در اصل به معنی گنداب و آب بدبو است.]] |
|
4028 | 38 | 58 | وآخر من شكله أزواج |
| | | و جز این، انواع کیفرهای دیگری از این قبیل دارند. [[«آخَرُ»: دیگری. مبتدا است. «مِن شَکْلِهِ»: همسان و همگون آن. صفت (آخَرُ) است. «أَزْوَاجٌ»: اصناف و انواع. خبر (آخَرُ) است.]] |
|
4029 | 38 | 59 | هذا فوج مقتحم معكم لا مرحبا بهم إنهم صالو النار |
| | | (هنگامی که رؤسای کفر و ضلال وارد دوزخ میشوند و با چشم خود میبینند که پیروان ایشان را نیز به سمت دوزخ میآورند، خطاب به یکدیگر میگویند: بنگرید) این گروه انبوه، بر اثر فشار و زور (فرشتگان) خود را به میان شما میاندازند (و جا را بر شما تنگ میکنند) - خوش نیامدند و خوشی نبینند - آنان با آتش دوزخ سوخته میشوند. [[«هذَا فَوْجٌ ...»: این سخن میتواند گفته فرشتگان عذاب، خطاب به گروه دیگری از خودشان باشد. «مُقْتَحِمٌ»: کسی که با فشار و زور و هول دادن، وادار به دخول به جائی شود (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن، و معالم التنزیل بغوی). کسی که با زور خود را به جائی بیندازد. «لا مَرْحَباً بِهِمْ»: خوش نیامدند. خیر و خوشی نبینند. گفته سردستگان کفر و ضلال، خطاب به پیروان سرگشته است. مفعول مطلق است. «صَالُوا النَّارِ»: وارد شوندگان به آتش و سوختگان در آن. واژه (صَالُو) که در اصل (صَالُونَ) است و نون آن در حالت اضافه افتاده است، جمع (صَالِی) به معنی وارد شونده به آتش و سوزنده بدان است (نگا: صافّات / 163، مطفّفین / 16). در رسمالخطّ قرآنی الف زائدی در آخر دارد.]] |
|
4030 | 38 | 60 | قالوا بل أنتم لا مرحبا بكم أنتم قدمتموه لنا فبئس القرار |
| | | (پیروان، خطاب به سروران خود) میگویند: بلکه شما خوش نیامدید و خوشی نبینید. چرا که این شما بودید که چنین جائی را بهرهی ما کردید، وه که چه مقرّ و جایگاه بدی است! [[«لا مَرْحَباً بِکُمْ»: خوش نیامدید خیر و خوشی نبینید! «قَدَّمْتُمُوهُ»: آن را پیشکشش کردهاید و عرضه داشتهاید. آن را عطاء نمودهاید. واو آن نتیجه اشباع ضمّهای است که بر اثر اتّصال ضمیر منصوب پیدا گشته است (نگا: گنجینه صرف، صفحه 184). ضمیر (هُ) به کفر یا دوزخ و یا عذاب مفهوم برمیگردد. «الْقَرَارُ»: مَقَرّ و جایگاه. منزل و مأوی (نگا: ابراهیم / 29، مؤمنون / 13 و 50، نمل / 61).]] |
|
4031 | 38 | 61 | قالوا ربنا من قدم لنا هذا فزده عذابا ضعفا في النار |
| | | و میگویند: پروردگارا! هر کس چنین جایگاه و عذابی را نصیب ما نموده است، عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان. [[«عَذَاباً ضِعْفاً»: عذاب دو چندان. عذابی چند برابر (نگا: اعراف / 38).]] |
|
4032 | 38 | 62 | وقالوا ما لنا لا نرى رجالا كنا نعدهم من الأشرار |
| | | (سرانجام، دوزخیان به همدیگر) میگویند: ما چرا کسانی را نمیبینیم که (در دنیا) ایشان را از زمرهی بدان و بدکاران به حساب میآوردیم؟ [[«نَعُدُّهُمْ»: بشمارشان میآوردیم. محسوبشان میداشتیم. «الأشْرَارِ»: جمع شَرّ، اشخاص بد. افراد بیسود و بیفایده. مرادشان مردمان مؤمن به طور عام و فقراء مسلمین به طور خاصّ است (نگا: شعراء / 111، هود / 27، مطفّفین / 29 - 36). یا مراد همان اشرار و افراد سرکش است. چرا که کفّار به مؤمنان برچسب ریاست طلب و آشوبگر زده و میزنند (نگا: اعراف / 110، شعراء / 35).]] |
|
4033 | 38 | 63 | أتخذناهم سخريا أم زاغت عنهم الأبصار |
| | | آیا ما (اشتباهاً در دنیا) ایشان را حقیر و ناچیز گرفته بودیم و بدیشان گپ میزدیم (و هم اینک در بهشت بسر میبرند و از مقرّبان درگاه یزدانند؟) و یا این که (همان گونهاند که ما گمان میبردیم و الآن در دوزخند و در میان این دودها و شعلههای آتش)، چشمان (نزدیک بین ما) ایشان را نمیتوانند ببینند؟ [[«أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیّاً»: آیا ما ایشان را به مسخره گرفتهایم و ناچیزشان دانستهایم؟ فعل (أَتَّخَذْنَاهُمْ) در اصل (أَإِتَّخَذْنَاهُمْ) است و همزه وصل به خاطر همزه استفهام حذف شده است. واژه (سِخْرِیّاً) به معنی مسخره و حقیر، برای مفرد و مثنّی و جمع یکسان به کار میرود، و با ضمّ سین هم به همین معنی است (نگا: مؤمنون / 110، زخرف / 32). «زَاغَتْ»: انحراف پیدا کرده است. از حق منحرف شده است. از ماده زَیْغ به معنی انحراف از حق و حقیقت است. نسبت آن به چشم نه به صاحبان چشم، برای مبالغه در مطلب است. معنی دیگر آیه این است که: آیا ما در دنیا این مردمان محترم بهشتی و مقرّبان الهی را مسخره کرده باشیم؟ و یا بدتر از این، آنان را آن اندازه حقیر و ناچیز دانسته باشیم که اصلاً به چشم نمیآمدند؟!]] |
|
4034 | 38 | 64 | إن ذلك لحق تخاصم أهل النار |
| | | این (گفتگوهائی را که از زبان دوزخیان بیان داشتیم) یک واقعیّت است (و قطعاً در وقت خود به وقوع میپیوندد) و نزاع و سخنان خصمانهی دوزخیان با یکدیگر خواهد بود. [[«لَحَقٌّ»: مراد از حقیقت داشتن، وقوع و تحقّق است. «تَخَاصُمُ»: ستیزه و پرخاش. خبر مبتدای محذوف و تقدیر چنین است: هُوَ تَخَاصُمُ. و جمله (تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ) بیان (ذلِکَ) است.]] |
|
4035 | 38 | 65 | قل إنما أنا منذر وما من إله إلا الله الواحد القهار |
| | | بگو: من تنها بیم دهنده (ی مردمان از عذاب یزدان) میباشم و بس. و هیچ معبودی جز خداوند یگانهی غالب (بر هر چیز و هر کس) وجود ندارد. [[«مُنذِرٌ»: بیم دهنده. «الْقَهَّارُ»: غالب بر هر کس، و چیره بر هر چیز.]] |
|