نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
4022 | 38 | 52 | وعندهم قاصرات الطرف أتراب |
| | | در کنار ایشان همسرانی هستند که (با زیبائی و ملاحتی که دارند چشم شوهران خود را تنها متوجّه خود میکنند و از دیگران باز میدارند، و به سبب زیبائی شوهرانشان) تنها به شوهرانشان چشم می دوزند، و جملگی همسنّ و سال میباشند (و در میانشان پیر وجود ندارد و گوئی همه در یک زمان متولّد گردیدهاند). [[«قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ»: (نگا: صافّات / 48). همسرانی که به خاطر جمال شوهران خود و عشق بدانان تنها بدیشان چشم دوختهاند. همسرانی که با جمال و زیبائی خود چشم شوهرانشان را به خود جلب و ایشان را دلباخته خویش نمودهاند. «أَتْرَابٌ»: جمع تِرْب، افراد همسن و سال (نگا: واقعه / 37، نبأ / 33). یعنی همه همسران همسنّ و سال بوده گوئی جملگی در یک زمان آفریده شدهاند. همگی همسران و جملگی شوهران، جوان و همسنّ و سالند (نگا: تفسیر نمونه).]] |
|
4023 | 38 | 53 | هذا ما توعدون ليوم الحساب |
| | | این، چیزهائی است که برای روز حساب و کتاب (قیامت، به شما پرهیزگاران) وعده داده میشود (و تخلّفناپذیر است). [[«لِیَوْمِ الْحِسَابِ»: مراد برای زمان بعد از حساب و کتاب است، چرا که نعمتهای مذکور در آیات 50 و 51 و 52 پس از وارسی و بررسی و دخول به بهشت در اختیار خداپرستان راستین قرار میگیرد.]] |
|
4024 | 38 | 54 | إن هذا لرزقنا ما له من نفاد |
| | | این (نعمتهای فراوان) عطاء و دادههای ما است و هرگز نابودی و پایان ندارد. [[«نَفَادٍ»: فنا و نابودی. از میان رفتن و پایان پذیرفتن.]] |
|
4025 | 38 | 55 | هذا وإن للطاغين لشر مآب |
| | | این (نعمتها و بهرههای پرهیزگاران بود که ذکر گوشهای از آن گذشت) و امّا سرکشان (از خطّ فرمان یزدان، و شورندگان بر انبیاء و پیغمبران) دارای بدترین مرجع و مأوایند. [[«هذَا»: خبر مبتدای محذوفی است و تقدیر آن چنین است: أَلأمْرُ هذَا: یا مبتدا است و خبر آن محذوف است و تقدیر چنین است: هذَا لِلْمُتَّقِینَ.]] |
|
4026 | 38 | 56 | جهنم يصلونها فبئس المهاد |
| | | و آن دوزخ است که بدانجا در میآیند و بدان میسوزند، و چه بد جایگاه و قرارگاهی است. [[«جَهَنَّمَ»: عطف بیان، یا بدل از «شَرَّ» است. «بِئْسَ الْمِهَادُ»: (نگا: بقره / 206، آلعمران / 12 و 197).]] |
|
4027 | 38 | 57 | هذا فليذوقوه حميم وغساق |
| | | این آب داغ و خونابه (ی اندام دوزخیان است که نوشیدنی ایشان) است، باید که از آن پیوسته بچشند و بخورند. [[«هذَا»: مبتدا است. «حَمِیمٌ»: آب داغ. خبر (هذا) است. «فَلْیَذُوقُوهُ»: حرف (ف) برای تکرار است. یعنی چارهای نیست پیوسته باید از آن بچشند و بخورند. جمله معترضه است. «غَسَّاقٌ»: اسم خونابه روان از پیکر دوزخیان است (نگا: نبأ / 25). در اصل به معنی گنداب و آب بدبو است.]] |
|
4028 | 38 | 58 | وآخر من شكله أزواج |
| | | و جز این، انواع کیفرهای دیگری از این قبیل دارند. [[«آخَرُ»: دیگری. مبتدا است. «مِن شَکْلِهِ»: همسان و همگون آن. صفت (آخَرُ) است. «أَزْوَاجٌ»: اصناف و انواع. خبر (آخَرُ) است.]] |
|
4029 | 38 | 59 | هذا فوج مقتحم معكم لا مرحبا بهم إنهم صالو النار |
| | | (هنگامی که رؤسای کفر و ضلال وارد دوزخ میشوند و با چشم خود میبینند که پیروان ایشان را نیز به سمت دوزخ میآورند، خطاب به یکدیگر میگویند: بنگرید) این گروه انبوه، بر اثر فشار و زور (فرشتگان) خود را به میان شما میاندازند (و جا را بر شما تنگ میکنند) - خوش نیامدند و خوشی نبینند - آنان با آتش دوزخ سوخته میشوند. [[«هذَا فَوْجٌ ...»: این سخن میتواند گفته فرشتگان عذاب، خطاب به گروه دیگری از خودشان باشد. «مُقْتَحِمٌ»: کسی که با فشار و زور و هول دادن، وادار به دخول به جائی شود (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن، و معالم التنزیل بغوی). کسی که با زور خود را به جائی بیندازد. «لا مَرْحَباً بِهِمْ»: خوش نیامدند. خیر و خوشی نبینند. گفته سردستگان کفر و ضلال، خطاب به پیروان سرگشته است. مفعول مطلق است. «صَالُوا النَّارِ»: وارد شوندگان به آتش و سوختگان در آن. واژه (صَالُو) که در اصل (صَالُونَ) است و نون آن در حالت اضافه افتاده است، جمع (صَالِی) به معنی وارد شونده به آتش و سوزنده بدان است (نگا: صافّات / 163، مطفّفین / 16). در رسمالخطّ قرآنی الف زائدی در آخر دارد.]] |
|
4030 | 38 | 60 | قالوا بل أنتم لا مرحبا بكم أنتم قدمتموه لنا فبئس القرار |
| | | (پیروان، خطاب به سروران خود) میگویند: بلکه شما خوش نیامدید و خوشی نبینید. چرا که این شما بودید که چنین جائی را بهرهی ما کردید، وه که چه مقرّ و جایگاه بدی است! [[«لا مَرْحَباً بِکُمْ»: خوش نیامدید خیر و خوشی نبینید! «قَدَّمْتُمُوهُ»: آن را پیشکشش کردهاید و عرضه داشتهاید. آن را عطاء نمودهاید. واو آن نتیجه اشباع ضمّهای است که بر اثر اتّصال ضمیر منصوب پیدا گشته است (نگا: گنجینه صرف، صفحه 184). ضمیر (هُ) به کفر یا دوزخ و یا عذاب مفهوم برمیگردد. «الْقَرَارُ»: مَقَرّ و جایگاه. منزل و مأوی (نگا: ابراهیم / 29، مؤمنون / 13 و 50، نمل / 61).]] |
|
4031 | 38 | 61 | قالوا ربنا من قدم لنا هذا فزده عذابا ضعفا في النار |
| | | و میگویند: پروردگارا! هر کس چنین جایگاه و عذابی را نصیب ما نموده است، عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان. [[«عَذَاباً ضِعْفاً»: عذاب دو چندان. عذابی چند برابر (نگا: اعراف / 38).]] |
|