بسم الله الرحمن الرحيم

نتائج البحث: 6236
ترتيب الآيةرقم السورةرقم الآيةالاية
39963826يا داوود إنا جعلناك خليفة في الأرض فاحكم بين الناس بالحق ولا تتبع الهوى فيضلك عن سبيل الله إن الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب
ای داود! ما تو را در زمین نماینده (ی خود) ساخته‌ایم (و بر جای پیغمبران پیشین نشانده‌ایم) پس در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می‌سازد. بی‌گمان کسانی که از راه خدا منحرف می‌گردند عذاب سختی به خاطر فراموش کردن روز حساب و کتاب (قیامت) دارند. [[«خَلیفَةً»: مراد نماینده خدا است (نگا: بقره / 30)، یا جانشین پیغمبران و جایگزین مردمان پیشین است (نگا: اعراف / 74). «بِمَا»: حرف (ب) سببیّه، و واژه (مَا) مصدریّه است.]]
39973827وما خلقنا السماء والأرض وما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفروا من النار
ما آسمانها و زمین و چیزهائی را که در بین آن دو تا است بیهوده نیافریده‌ایم. این، گمان کافران است (و انگاره‌ی اندیشه‌ی بیمار ایشان). وای بر کافران! به آتش دوزخ دچار می‌آیند. [[«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَ ...»: (نگا: آل‌عمران / 191، انبیاء / 16). «وَیْلٌ ...»: (نگا: ابراهیم / 2، مریم / 37).]]
39983828أم نجعل الذين آمنوا وعملوا الصالحات كالمفسدين في الأرض أم نجعل المتقين كالفجار
آیا (با حکمت و عدالت ما سازگار است) کسانی را که ایمان می‌آورند و کارهای شایسته انجام می‌دهند، همچون تباهکاران (و فساد پیشگان در زمین) بشمار آوریم؟ و یا این که پرهیزگاران را با بزهکاران برابر داریم؟ [[«الْفُجَّارِ»: جمع فاجِر، کسانی که از حدود و ثغور قوانین شرعی تجاوز می‌کنند و آشکارا به فسق و فجور می‌پردازند. «أَمْ»: این واژه متضمّن معنی دو حرف است: (بَلْ) که برای انتقال از سخنی به سخن دیگر، و (أ) همزه استفهام انکاری است. یعنی مگر ممکن است اَشرار و بدان، با اخیار و خوبان یکسان بشمار آیند؟ هرگز.]]
39993829كتاب أنزلناه إليك مبارك ليدبروا آياته وليتذكر أولو الألباب
(ای محمّد! این قرآن) کتاب پرخیر و برکتی است و آن را برای تو فرو فرستاده‌ایم تا درباره‌ی آیه‌هایش بیندیشند، و خردمندان پند گیرند. [[«کِتَابٌ»: مراد قرآن است. خبر مبتدای محذوف (هُوَ) یا (هذا) است. «مُبَارَکٌ»: صفت کتاب، یا خبر دوم بشمار است.]]
40003830ووهبنا لداوود سليمان نعم العبد إنه أواب
ما سلیمان را به داود عطاء کردیم. او بنده‌ی بسیار خوبی بود، چرا که او توبه‌کار بود. [[«أَوَّابٌ»: (نگا: اسراء / 25، ص / 17). کسی که از غفلتها و لغزشها بسی دوری می‌گزیند، و با توبه و انابه فراوان پیوسته به درگاه یزدان برمی‌گردد.]]
40013831إذ عرض عليه بالعشي الصافنات الجياد
(خاطر نشان ساز) زمانی را که شامگاهان اسبهای نژاده‌ی تندرو و زیبای تیزرو، بدو نموده و عرضه شد. [[«عُرِضَ عَلَیْهِ ...»: مراد سان دیدن اسبها و رژه رفتن سپاه است که بیانگر ارتشی نیرومند و بازگو کننده قدرت مادی حکومت سلیمان برای اجرا قوانین یزدان در میان مردمان است. «الْعَشِیِّ»: شامگاهان. مراد بعدازظهر تا غروب آفتاب است. «الصَّافِنَاتُ»: جمع صافِن، اسبانی که بر روی دو پا و یک دست ایستاده، و یک دست را کمی بلند کرده و تنها نوک سم آن را بر زمین می‌گذارند. اسبهائی که روی دو پا بلند می‌گردند و می‌ایستند. هر یک از این صفات نشانه اسبهای اصیل و چابک است «الْجِیَادُ»: جمع جَواد، اسبهای تیزرو و تندرو. یا جمع (جَیِّد) اسبان خوب و زیبا.]]
40023832فقال إني أحببت حب الخير عن ذكر ربي حتى توارت بالحجاب
سلیمان گفت: من این اسبان را سخت دوست می‌دارم، چون ساز و برگ من برای عبادت پروردگارم می‌باشند (که جهاد است. او همچنان به آنها نگاه می‌کرد) تا از دیدگانش در پرده‌ی (گرد و غبار) پنهان شدند. [[«حُبَّ»: مفعول به یا مفعول مطلق است. «الْخَیْر»: اموال و دارائی فراوان (نگا: بقره / 180، عادیات / 8). در اینجا مراد اسبهای رهوار است که انگار نفْسِ خیر می‌باشند. «عَن ذِکْرِ رَبّی»: محبّتی که ناشی از یاد پروردگارم است. به خاطر ذکر و پرستش پروردگارم. چرا که اسبها ساز و برگ جهاد بودند. «تَوارَتْ»: پنهان و نهان شدند (نگا: نحل / 59). «الْحِجَاب»: پرده. سِتر. مراد گرد و غبار حاصل از دویدن اسبها و فاصله پیدا کردن آنها است.]]
40033833ردوها علي فطفق مسحا بالسوق والأعناق
(اسبها آن قدر جالب بودند که سلیمان به چاکران دستور داد) آنها را به سوی من بازگردانید. (او شخصاً سواران را مورد تفقّد، و اسبان را مورد نوازش قرار داد) و بر ساقها و گردنهای اسبها دست کشید. [[«رُدُّوهَا»: اسبها را برگردانید. «طَفِقَ مَسْحاً»: شروع به دست کشیدن و مالش دادن کرد. «السُّوقِ»: جمع ساق. ساقهای پا. «الأعْنَاقِ»: جمع عُنُق، گردنها.]]
40043834ولقد فتنا سليمان وألقينا على كرسيه جسدا ثم أناب
ما سلیمان را دچار بیماری ساختیم و وی را همچون کالبدی (بی‌جان) بر تخت سلطنت انداختیم (تا به ابّهت خود ننازد و به نیروی خویش تکیه نکند و بداند که عظمت و قدرت انسان با کمترین ناخوشی و کوچکترین بیماری متزلزل و چه بسا نابود می‌گردد). سلیمان آن گاه (که بلای خدا را دید، توبه و استغفار سر داد و به درگاه الله) بازگشت. [[«فَتَنَّا»: مبتلا و گرفتار ساختیم. دچار بیماری نمودیم. «أَلْقَیْنَا»: در اینجا ضمیر (ه) محذوف است و در اصل چنین است: أَلْقَیْنَاهُ. «جَسَداً»: پیکر. تن. حال مفعول محذوف است و برای تشبیه آمده است. یعنی همچون جسم بی‌روح. «أَنَابَ»: توبه و انابه سر داد. استغفار نمود. عبدالکریم خطیب در تفسیر «التفسیر القرآنی للقرآن» با استفاده از تقریرات استاد محمّد شاهین حمزه، سخنی بدین مفهوم دارد که: چه بسا روح سلیمان در حال بیداری از پیکر او جدا شده و دورادور ناظر لاشه بی‌روان خود بوده است. این عمل را امروزه «أَلطَّرْحُ الرُّوحِیُّ»: یعنی تجرید روح یا فرافکنی روح می‌نامند (نگا: جزء 24، صفحه 1086).]]
40053835قال رب اغفر لي وهب لي ملكا لا ينبغي لأحد من بعدي إنك أنت الوهاب
سلیمان گفت: پروردگارا! مرا ببخشای و حکومتی به من عطاء فرمای که بعد از من کسی را نسزد (که چنین سلطنت و عظمتی داشته باشد). بی‌گمان تو بسیار بخشایشگری. [[«مُلْکاً»: حکومت. سلطنت. «لا یَنبَغِی»: نسزد. سزاوار و درخور نباشد.]]


0 ... 389.5 390.5 391.5 392.5 393.5 394.5 395.5 396.5 397.5 398.5 400.5 401.5 402.5 403.5 404.5 405.5 406.5 407.5 408.5 ... 623

إنتاج هذه المادة أخد: 0.02 ثانية


المغرب.كووم © ٢٠٠٩ - ١٤٣٠ © الحـمـد لله الـذي سـخـر لـنا هـذا :: وقف لله تعالى وصدقة جارية

394341442372479948475747300950403614321