نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
3969 | 37 | 181 | وسلام على المرسلين |
| | | درود بر پیغمبران! [[«سَلامٌ ...»: در این سوره بر بسیاری از پیغمبران، جداگانه درود فرستاده شده است (نگا: 109 و 130). خدا در اینجا به گونه جمعبندی بر همه پیغمبران درود فرستاده و جملگی ایشان را مورد لطف و مرحمت قرار داده است.]] |
|
3970 | 37 | 182 | والحمد لله رب العالمين |
| | | ستایش، یزدان را سزا است که خداوندگار جهانیان است. [[«الْحَمْدُ لِلّهِ ...»: (نگا: فاتحه / 2).]] |
|
3971 | 38 | 1 | بسم الله الرحمن الرحيم ص والقرآن ذي الذكر |
| | | صاد ... سوگند به قرآن پرآوازه و والا و یادآور و بیانگر (ارزشهای حقیقی و قوانین سعادتبخش خدا). [[«ص»: از حروف مقطّعه است (نگا: بقره / 1). «ذِی الذِّکْرِ»: پرآوازه. بزرگوار. یادآورنده. بیانگر. قرآن دارای صیت همهجا گیر و عظمت فراگیر بوده، و انسان را به یاد خدا و معاد میاندازد، و او را به ارزشهای وجودی خدا آشنا میگرداند، و با بیان آسمانی، ظلمات غفلت و پردههای فراموشکاری انسانی را کنار میزند. «وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ»: جمله قسمیّه است و جواب آن محذوف است و تقدیر چنین است: وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ، إِنَّکَ صَادِقٌ وَ إِنَّ هذَا الْکلامَ مُعْجِزٌ.]] |
|
3972 | 38 | 2 | بل الذين كفروا في عزة وشقاق |
| | | (اگر میبینید کافران در برابر این آیات روشنگر و قرآن بیدارگر تسلیم نمیشوند، نه به خاطر این است که پردهای بر این کلام حق افتاده است) بلکه کافران گرفتار تکبّر و غروری هستند (که آنان را از قبول حق بازداشته) و عداوت و عصیانی (که ایشان را از پذیرش دعوت تو باز میدارد). [[«عِزَّةٍ»: تکبّر. خود بزرگ بینی (نگا: بقره / 206). مراد عزّت کاذب است. «شِقَاقٍ»: مخالفت با حق و حقیقت. رویاروئی (نگا: حجّ / 53).]] |
|
3973 | 38 | 3 | كم أهلكنا من قبلهم من قرن فنادوا ولات حين مناص |
| | | پیش از ایشان اقوام زیادی بودهاند که ما آنان را (به خاطر کفر و شرک و ستم و گناه) هلاک کردهایم و (به هنگام نزول عذاب) فریاد برآوردهاند و شیون سر دادهاند، ولی (چه سود دیر شده است و) زمان نجات و خلاص باقی نمانده است. [[«قَرْنٍ»: (نگا: انعام / 6، مریم / 74 و 98). «مَنَاصٍ»: فرار. نجات. سلامت. «لاتَ»: لاء نفی جنس است همراه با (تَ) زائد. «لاتَ حِینَ مَنَاصٍ»: اینک وقت گریز نیست. اکنون زمان نجات نمیباشد.]] |
|
3974 | 38 | 4 | وعجبوا أن جاءهم منذر منهم وقال الكافرون هذا ساحر كذاب |
| | | در شگفتند از این که بیم دهندهای از خودشان به سویشان آمده است، و کافران میگویند: این، جادوگر بسیار دروغگوئی است. [[«أَن جَآءَهُمْ ...»: جمله، منصوب به نزع خافض است. یعنی: مِنْ أَن جَآءَهُمْ. «هذا»: مراد محمّد است.]] |
|
3975 | 38 | 5 | أجعل الآلهة إلها واحدا إن هذا لشيء عجاب |
| | | آیا او به جای این همه خدایان، به خدای واحدی معتقد است؟ واقعاً این (حرفی که میزند) چیز شگفتی است. [[«عُجَابٍ»: واقعاً عجیب است. بسیار شگفت است. عَجِیب و عُجَاب و عُجَّاب برای مبالغه و به یک معنی است (نگا: هود / 72، ق / 2).]] |
|
3976 | 38 | 6 | وانطلق الملأ منهم أن امشوا واصبروا على آلهتكم إن هذا لشيء يراد |
| | | سرکردگان ایشان راه افتادند (و به یکدیگر گفتند) که بروید و (محکم به بتان خویش بچسبید و) بر (عبادت) خدایان خود ثابت و استوار باشید. این همان چیزی است که خواسته میشود. [[«أَنْ»: حرف مفسّره و به معنی (أَیْ) است، در معنیِ یعنی. «إِنطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا»: سران راه افتادند و به یکدیگر گفتند بروید. سران راه افتادند و چیزی که زبانشان زمزمه میکرد «بروید» بود. «إِنطَلَقَ»: روان شد. شروع کرد. «إِمْشُوا»: بروید و پراکنده شوید. بر مذهب و مکتب خویش بروید و ماندگار باشید. «إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرَادُ»: استقامت بر عبادت بتان و ماندگاری بر آئین آباء و اجداد، چیزی است که مورد درخواست ما سران قوم است. این دعوت جدید چیزی است از روی قصد، یعنی توطئهای است که طرّاحی شده است و هدف آن برکناری ما و ریاست محمّد بر عرب است.]] |
|
3977 | 38 | 7 | ما سمعنا بهذا في الملة الآخرة إن هذا إلا اختلاق |
| | | ما در آئین دیگری، این (یکتاپرستی) را نشنیدهایم. این جز دروغ ساختگی نیست. [[«الْمِلَّةِ الآخِرَةِ»: آئین دیگری. مراد آئین اهل کتاب، به ویژه مسیحیّت است که معتقد به تثلیت بوده و هستند. یا مراد آئین پدران بتپرست قریشیان است که ایشان را دیده و زمان ایشان نسبت به زمان نیاکانشان، واپسین بشمار است. «إِخْتِلاقٌ»: کذب محض. دروغ از پیش خود ساخته و پرداخته.]] |
|
3978 | 38 | 8 | أأنزل عليه الذكر من بيننا بل هم في شك من ذكري بل لما يذوقوا عذاب |
| | | آیا از میان همهی ما، قرآن بر او نازل شده است؟ اصلاً آنان دربارهی قرآن من بدگمان و متردّدند. اصلاً آنان عذاب مرا نچشیدهاند (این است که چنین گستاخانه سخن میگویند). [[«الذِّکْرُ»: قرآن. این سخن را از راه تمسخر میگفتند (نگا: حجر / 6). «لَمَّا یَذُوقُوا»: هنوز نچشیدهاند. «بَلْ»: برای انتقال از سببی به سبب دیگری از اسباب کفر آنان است.]] |
|