نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
3765 | 36 | 60 | ألم أعهد إليكم يا بني آدم أن لا تعبدوا الشيطان إنه لكم عدو مبين |
| | | ای آدمیزادگان! مگر من به شما سفارش ننمودم و امر نکردم که اهریمن را پرستش نکنید، چرا که او دشمن آشکار شما است؟ [[«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ؟»: آیا با شما پیمان نبستم؟ آیا به شما توصیه نکردم؟ مراد فرمان دادن است (نگا: طه / 115). چنین عهد و پیمان و توصیه و دستوری، از طرق مختلف با انسان بسته شده و بدو فرمان داده شده است. یکم: توسّط پیغمبران (نگا: بقره / 168، اعراف / 27، یونس / 2، زخرف / 62). دوم: توسّط عقل. چرا که دلائل و براهین عقلی با زبان گویائی به انسانها میفهمانند که نباید جز خدا را پرستید و اطاعت کرد. سوم: از راه فطرت. چرا که انسان ذاتاً یکتاپرست بوده و فطرت سالم، طاعت و عبادت را منحصر به ذات پاک پروردگار میداند. «لا تَعبُدُوا»: مراد از عبادت در اینجا، اطاعت است. چرا که یکی از صورتهای عبادت اطاعت میباشد (نگا: توبه / 31، مؤمنون / 47).]] |
|
3766 | 36 | 61 | وأن اعبدوني هذا صراط مستقيم |
| | | و (آیا به شما دستور ندادم) این که مرا بپرستید و بس که راه راست همین است. [[«وَ أَنِ اعْبُدُونِی ...»: عطف بر (لا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ) است و واژه (أَنْ) تفسیریّه است.]] |
|
3767 | 36 | 62 | ولقد أضل منكم جبلا كثيرا أفلم تكونوا تعقلون |
| | | اهریمن گروههای فراوانی از شما انسانها را گمراه کرده است. آیا (تاریخ جبّاران گمراه پیشین را خواندید، و آثار سرنوشت گول خوردگان ابلیس را دیدید و) نیندیشیدید؟ [[«جِبِلاًّ»: گروه. ملّت. (نگا: شعراء / 184).]] |
|
3768 | 36 | 63 | هذه جهنم التي كنتم توعدون |
| | | این (که در پیش رو دارید و بدان مینگرید) همان دوزخی است که به شما وعده داده میشد. [[«هذِهِ جَهَنَّمُ ...»: وقتی بدانان چنین خطابی میگردد که دادگاهی به پایان آمده و در کنار دوزخ گرد آورده شدهاند.]] |
|
3769 | 36 | 64 | اصلوها اليوم بما كنتم تكفرون |
| | | به سبب کفری که میورزیدید، امروز به دوزخ وارد شوید و بدان بسوزید. [[«إِصْلَوْهَا»: با دوزخ بسوزید و سوزش آن را بچشید. بدان وارد شوید (نگا: المختصر فی تفسیر القرآن، تفسیر نمونه، تفسیر صفوة البیان).]] |
|
3770 | 36 | 65 | اليوم نختم على أفواههم وتكلمنا أيديهم وتشهد أرجلهم بما كانوا يكسبون |
| | | امروزه بر دهانهایشان مهر مینهیم، و دستهایشان با ما سخن میگویند، و پاهایشان بر (کارهائی که انجام میدادهاند و) چیزهائی که فرا چنگ میآوردهاند، گواهی میدهند. [[«نَخْتِمُ ...»: (نگا: بقره / 7، انعام / 46). «أَفْوَاهِهِمْ»: (نگا: آلعمران / 118 و 167). «تَشْهَدُ»: گواهی اعضاء در قیامت مسلّم است (نگا: فصّلت / 20 و 21، نور / 24).]] |
|
3771 | 36 | 66 | ولو نشاء لطمسنا على أعينهم فاستبقوا الصراط فأنى يبصرون |
| | | اگر ما بخواهیم ایشان را (در دنیا مجازات کنیم، میتوانیم. از جمله) کورشان مینمائیم، به گونهای که اگر آنان بخواهند در راه بر یکدیگر پیشی گیرند، به هیچ وجه نتوانند راه را ببینند. [[«لَطَمَسْنَا»: محو میکردیم. از بین میبردیم (نگا: نساء / 47، یونس / 88، مرسلات / 8). در اینجا مراد کور کردن و از میان بردن بینائی دیدگان است. «فَاسْتَبِقُوا»: (نگا: بقره / 148، یوسف / 17 و 25). «فَأَنّی»: چگونه؟ «فَأَنّی یُبْصِرُونَ؟»: چگونه میتوانند ببینند؟ یعنی به هیچ وجه نمیتوانند مسیر خود را ببینند. «الصِّرَاطَ»: مفعول به، یا منصوب به نزع خافض است.]] |
|
3772 | 36 | 67 | ولو نشاء لمسخناهم على مكانتهم فما استطاعوا مضيا ولا يرجعون |
| | | و اگر ما بخواهیم، ایشان را با وجود مکانت و منزلتشان، در جای خود مسخ مینمائیم و (آنان را به شکل انسان افلیج یا زمینگیر در میآوریم.) به گونهای که نه بتوانند به جلو حرکت کنند و نه به عقب برگردند. [[«لَمَسَخْنَاهُمْ»: ایشان را مسخ میکردیم. مراد از مسخ، دگرگون کردن و حال به حال نمودن است، یعنی به صورتهای بسیار زشت و پست و ناتوان و ناجور درآوردن. در اینجا بیشتر مراد تغییر و تبدیل انسان زیبا و توانا، به انسان نازیبا و درمانده و زار و نزار است. امّا مراد از مسخ میتواند تبدیل به حیوانات و مجسّمههای بیروح نیز باشد. «عَلی مَکَانَتِهِمْ»: بر جای خود. در محلّ توقّف خود. با وجود قوّت و قدرت و عظمت و منزلتی که ایشان دارند. (نگا: اضواء البیان، المنتخب). «مُضِیّاً»: رفتن. مصدر ثلاثی مجرّد (مَضی، یَمْضی) است (نگا: معجم الفاظ القرآن الکریم). با ضم و کسر میم آمده است، همچون (عُتِیّ و عِتِیّ) (نگا: روحالمعانی).]] |
|
3773 | 36 | 68 | ومن نعمره ننكسه في الخلق أفلا يعقلون |
| | | به هر کس که طول عمر بدهیم، او را از لحاظ خلقت و آفرینش وارونه و واژگونه میکنیم. آیا متوجّه نیستند (که سیر صعودی، سیر نزولی به دنبال دارد، و این جهان سرای فنا است نه سرای بقا؟). [[«نُنَکِّسْهُ»: او را واژگونه و وارونه میکنیم. مراد عقبگرد قوای جسمانی و روحانی انسان است، تا بدانجا که بازگشت کامل انسان به حالات طفولیّت انجام میپذیرد، و حرکات و روحیّات کودکان در پیران پدیدار میگردد. به عبارت دیگر: پیران، کودکان میشوند (نگا: حجّ / 5، روم / 54). «الْخَلْقِ»: خلقت. آفرینش. مراد وضع جسمی و روحی است.]] |
|
3774 | 36 | 69 | وما علمناه الشعر وما ينبغي له إن هو إلا ذكر وقرآن مبين |
| | | ما به پیغمبر (اسلام سرودن) چکامه نیاموختهایم و چامهسرائی او را نسزد. این (کتاب هم که بر او نازل کردهایم) جز یادآوری (عاقلان به قانون و فرمان یزدان جهان) و کتاب خواندنی روشنگر (حقائق برای مؤمنان) نیست. [[«الشِّعْرَ»: چکامه. چامه. «مَا یَنبَغِی»: نسزد. در خور نیست. لازم نیست. «إِنْ»: نیست. «هُوَ»: کتاب منزل قرآن. «ذِکْرٌ»: پند و اندرز. یاد و یادآوری. «قُرْآنٌ»: قرآن. کتاب خواندنی. «مُبِینٌ»: روشن و واضح. روشنگر و بیانگر.]] |
|