نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
3474 | 31 | 5 | أولئك على هدى من ربهم وأولئك هم المفلحون |
| | | آنان هدایت پروردگارشان را فرا چنگ آوردهاند و ایشان قطعاً رستگارند. [[«أُولئِکَ عَلی هُدیً ...»: (نگا: بقره / 5).]] |
|
3475 | 31 | 6 | ومن الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم ويتخذها هزوا أولئك لهم عذاب مهين |
| | | در میان مردم کسانی هستند که خریدار سخنان پوچ و یاوهاند تا با چنین سخنانی (بندگان خدا را) جاهلانه از راه خدا منحرف و سرگشته سازند و آن را مسخره کنند. آنان عذاب خوار و رسوا کنندهای دارند. [[«لَهْوَ الْحَدیثِ»: سخنانی که انسان را غافل از چیزهای سودمند دنیوی و اخروی کند. مانند: خرافات، افسانههای بیفایده، حرفهای مضحک، و آوازهای جلف.]] |
|
3476 | 31 | 7 | وإذا تتلى عليه آياتنا ولى مستكبرا كأن لم يسمعها كأن في أذنيه وقرا فبشره بعذاب أليم |
| | | هنگامی که آیات ما بر ایشان خوانده میشود، مستکبرانه روی برمیگردانند و میروند. انگار آنها را نشنیدهاند. گوئی در گوشهایشان سنگینی است. ایشان را به عذاب دردناکی مژده بده. [[«مُسْتَکْبِراً»: متکبّرانه. خود بزرگبینانه. «وَقْراً»: سنگینی.]] |
|
3477 | 31 | 8 | إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات لهم جنات النعيم |
| | | کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته و بایسته بکنند، باغهای پرنعمت بهشت از آن ایشان است. [[«جَنَّاتُ النَّعِیمِ»: (مائده / 65، حجّ / 56).]] |
|
3478 | 31 | 9 | خالدين فيها وعد الله حقا وهو العزيز الحكيم |
| | | جاودانه در آن خواهند ماند. این وعدهی مسلّم الهی است، وعدهای تخلّفناپذیر. (خداوند نه وعدهی دروغین میدهد، و نه از وفای به وعدههای خود عاجز است، چرا که) او عزیز و قدرتمند، و حکیم و آگاه است. [[«وَعْدَاللهِ حَقّاً»: (وَعْدَ) و (حَقّاً) مفعول مطلق بوده و تقدیر چنین است: وَعَدَاللهُ ذلِکَ وَعْداً، وَ أَحَقَّ ذلِکَ حَقّاً.]] |
|
3479 | 31 | 10 | خلق السماوات بغير عمد ترونها وألقى في الأرض رواسي أن تميد بكم وبث فيها من كل دابة وأنزلنا من السماء ماء فأنبتنا فيها من كل زوج كريم |
| | | خداوند آسمانها را بدون ستونی که قابل رؤیت (برای شما) باشد آفریده است، و در زمین کوههای استواری را پراکنده است، تا زمین شما را نلرزاند و سراسیمه نگرداند، و در زمین انواع جنبندگان را پخش و پراکنده کرده است. و از آسمان آب فرو فرستادهایم و با آن اقسام گوناگونی از گیاهان پرارزش را رویاندهایم. [[«بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»: (نگا: رعد / 2). «رَوَاسِیَ»: (نگا: رعد / 3، نحل / 15). «أَن تَمِیدَ بِکُمْ»: (نگا: نحل / 15، انبیاء / 31). «بَثَّ»: زیاد و فراوان و پخش و پراکنده کرد (نگا: نساء / 1). «زَوْجٍ»: صنف. نوع (نگا: انعام / 143). «کَرِیمٍ»: زیبا و سودمند (نگا: انفال / 4).]] |
|
3480 | 31 | 11 | هذا خلق الله فأروني ماذا خلق الذين من دونه بل الظالمون في ضلال مبين |
| | | اینها (که مینگرید و میبینید) آفریدههای خدایند، شما به من نشان دهید آنانی که جز خدایند چه چیز را آفریدهاند؟ (تا شایستگی پرستش و شراکت در الوهیّت را داشته باشند). بلکه ستمگران (کفرپیشه) در گمراهی آشکاری هستند. [[«هذا»: این مخلوقات و موجودات جهان هستی، اعم از انسان و نبات و حیوان و زمین و سایر کرات. «مِن دُونِهِ»: بجز خدا. سوای خدا.]] |
|
3481 | 31 | 12 | ولقد آتينا لقمان الحكمة أن اشكر لله ومن يشكر فإنما يشكر لنفسه ومن كفر فإن الله غني حميد |
| | | ما به لقمان فرزانگی بخشیدیم (و بدو دستور دادیم) که خدا را سپاسگزاری کن و (بدان که) هر کس سپاسگزاری کند، به سود خویش سپاسگزاری میکند، و هر کس ناسپاسی کند (به خود زیان میرساند نه به خدا) چرا که خدا بینیاز و ستوده است. [[«لُقْمَانَ»: نام شخصی صالح و فهمیده و فاضل و آگاهی است که تاریخ زندگانی او روشن نیست. برخی او را پبغمبر پروردگار، و گروهی وی را فرزانهای پرهیزگار میدانند. «الْحِکْمَةَ»: نبوّت. فرزانگی. حکمت اصابه در قول و عمل، و اتقان در امور است. به عبارت دیگر، حکمت مجموعه فضائلی است که دارنده آن در پرتو آن هر کاری را در جای خود انجام میدهد و هر سخنی را در موقع مناسب اداء میکند. «أَنْ»: حرف تفسیریّه است. چرا که شکرگزاری عین حکمت، و حکمت عین شکرگزاری است. «کَفَرَ»: کافر شد. کفران نعمت کرد. «حَمِیدٌ»: ستوده توسّط فرشتگان و همه ذرّات موجودات (نگا: ابراهیم / 8).]] |
|
3482 | 31 | 13 | وإذ قال لقمان لابنه وهو يعظه يا بني لا تشرك بالله إن الشرك لظلم عظيم |
| | | (یادآور شو) زمانی را که لقمان به پسرش گفت - در حالی که او را پند میداد - پسر عزیزم! (چیزی و کسی را) انباز خدا مکن، واقعاً شرک ستم بزرگی است. [[«بُنَیَّ»: مصغّر ابن است و به (ی) متکلّم اضافه شده است.]] |
|
3483 | 31 | 14 | ووصينا الإنسان بوالديه حملته أمه وهنا على وهن وفصاله في عامين أن اشكر لي ولوالديك إلي المصير |
| | | ما به انسان دربارهی پدر و مادرش سفارش کردهایم (که در حق ایشان نیک باشد و نیکی کند، به ویژه مادر، چرا که) مادرش بدو حامله شده است و هر دم به ضعف و سستی تازهای دچار آمده است. پایان دوران شیرخوارگی او دو سال است (و در این دو سال نیز، کودک شیر، یعنی شیرهی جان مادر را مینوشد. مادر در این مدّت 33 ماههی حمل و شیرخوارگی، مهمّترین خدمات و بزرگترین فداکاری را مبذول میدارد. لذا به انسان توصیهی ما این است) که هم سپاسگزار من و هم سپاسگزار پدر و مادرت باش، و (بدان که سرانجام) بازگشت به سوی من است (و نیکان را جزا و بدان را سزا میدهم). [[«حَمَلَتْهُ»: بدو حامله شده است و باردار گشته است. «وَهْناً»: ضعف و سستی. حال (أُمّ) است، یعنی ذاتَ وَهْنٍ. یا مفعول مطلق فعل محذوف است و جمله حال است، و تقدیر چنین است: تَهِنُ وَهْناً. «وَهْناً عَلی وَهْنٍ»: ضعفها و سستیهای پیاپی و پشت سرهم. «فِصَالُ»: از شیر بریدن. پایان دوران شیرخوارگی (نگا: احقاف / 15). «عَامَیْنِ»: دو سال (نگا: بقره / 233).]] |
|