نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
3275 | 28 | 23 | ولما ورد ماء مدين وجد عليه أمة من الناس يسقون ووجد من دونهم امرأتين تذودان قال ما خطبكما قالتا لا نسقي حتى يصدر الرعاء وأبونا شيخ كبير |
| | | و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، مردمان زیادی را دید که بر آن گرد آمدهاند و چهارپایان خود را سیراب میکنند، و آن طرفتر دو زنی را دید که گوسفندان خویش را میپایند (و نمیگذارند به چاه نزدیک شوند و با دیگر گوسفندان بیامیزند). گفت: شما دو نفر چه کار میکنید؟ (چرا گوسفندان خود را دورادور نگاه داشتهاید و آبشان نمیدهید؟). گفتند: پدر ما پیرمرد کهنسالی است و ما گوسفندانمان را آب نمیدهیم تا چوپانان (همگی، گوسفندان خود را) بر میگردانند (و چاه آب خلوت میشود). [[«أُمَّةً»: جماعت زیاد. مردمان فراوان. «مِن دُونِهِمْ»: پائینتر از آنان. مکانی نزدیک به جائی که مردمان در آنجا اجتماع کرده بودند. «تَذُودَانِ»: حفاظت و نگهداری میکردند. مراد دور نگهداشتن گوسفندان از قاطی شدن با گوسفندان مردم و رفتن آنها به میان جمعیّت است. «مَا خَطْبُکُمَا»: کارتان چیست؟ مراد این است که چرا گوسفندان خود را با دیگران آب نمیدهید؟ (نگا: طه / 95، حجر / 57، یوسف / 51). «یُصْدِرَ»: برمیگردانند. خارج میکنند. «الرِّعَآءُ»: جمع راعی، چوپانان. «شَیْخٌ»: پیرمرد. «کَبِیرٌ»: کهنسال. سالخورده. یادآوری: مفعولهای افعال «یَسْقُونَ، تَذُودانِ، نَسْقی، یُصْدِرَ» محذوف است.]] |
|
3276 | 28 | 24 | فسقى لهما ثم تولى إلى الظل فقال رب إني لما أنزلت إلي من خير فقير |
| | | (موسی دلش به حال آنان سوخت، و) گوسفندان ایشان را سیراب کرد. سپس (از فرط خستگی) به زیر سایه (ی درختی) رفت و عرضه داشت: پروردگارا! من نیازمند هر آن خیری هستم که برایم حواله و روانه فرمائی. [[«تَوَلّی»: پشت کرد و رفت. «خَیْرٍ»: رزق و روزی. خوبی و نیکی. «إِنِّی ... فَقِیرٌ»: هر رزقی که برای من فرستی نیازمند آنم، و هر گونه نیکوئیی که در حق من کنی محتاج بدانم.]] |
|
3277 | 28 | 25 | فجاءته إحداهما تمشي على استحياء قالت إن أبي يدعوك ليجزيك أجر ما سقيت لنا فلما جاءه وقص عليه القصص قال لا تخف نجوت من القوم الظالمين |
| | | یکی از آن دو (دختر) که با نهایت حیاء گام برمیداشت (و پیدا بود که از سخن گفتن با یک جوان بیگانه شرم دارد) به پیش او آمد و گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا پاداش این که (لطف فرموده و آب از چاه بیرون کشیدهای و بدان گوسفندان) ما را آب دادهای، به تو بدهد. هنگامی که موسی به پیش پدر او آمد و سرگذشت خود را برای وی بیان کرد، گفت: نترس که از مردمان ستمگر رهائی یافتهای (و اینجا از قلمرو آنان بیرون است و دسترسی به تو ندارند). [[«عَلَی اسْتِحْیَآءٍ»: با حیاء و شرم. «الْقَصَصَ»: داستان. سرگذشت (نگا: یوسف / 3).]] |
|
3278 | 28 | 26 | قالت إحداهما يا أبت استأجره إن خير من استأجرت القوي الأمين |
| | | یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر من! او را استخدام کن. چرا که بهترین کسی را که باید استخدام کنی شخصی است که نیرومند و درستکار باشد. [[«یَآ أَبَتِ» ای پدر من! (نگا: یوسف / 4 و 100، مریم / 42 - 45). «إِسْتَأْجِرْهُ»: او را اجیر کن. او را به کار گمار. «إِسْتَأْجَرْتَ»: اجیر کردهای. به کار گماردهای. ذکر فعل به صورت ماضی و اراده معنی به صورت مضارع، اشاره دارد به این که، او آزموده و شناخته شده میباشد. «الْقَوِیُّ»: خبر (إِنَّ) است.]] |
|
3279 | 28 | 27 | قال إني أريد أن أنكحك إحدى ابنتي هاتين على أن تأجرني ثماني حجج فإن أتممت عشرا فمن عندك وما أريد أن أشق عليك ستجدني إن شاء الله من الصالحين |
| | | (شعیب - پدر آن دو دختر - به موسی) گفت: من میخواهم یکی از این دو دخترم را به ازدواج تو درآورم، به این شرط که هشت سال برای من کار کنی. سپس اگر هشت سال را به ده سال تمام برسانی، محبّتی کردهای، (و این دو سال اضافه بر تو واجب نیست. به هر حال) من نمیخواهم بر تو سختگیری کنم (و تو را به درازترین مدّت وا دارم). اگر خدا بخواهد مرا از زمرهی نیکان خواهی یافت (و خواهی دید که من به عهد خود وفا میکنم). [[«تَأْجُرَنِی»: برای من کار کنی. خویشتن را کارگر من گردانی. «حِجَجٍ»: جمع حِجَّة، سالها. «مِنْ عِندِکَ»: از بزرگواری خودت است. کاری است که به اختیار خود میکنی.]] |
|
3280 | 28 | 28 | قال ذلك بيني وبينك أيما الأجلين قضيت فلا عدوان علي والله على ما نقول وكيل |
| | | (موسی پذیرفت و) گفت: این قراردادی میان من و تو است. البتّه هر کدام از این دو مدّت را برآوردم (به عهد خود وفا کردهام، و از من خواسته نمیشود که بیش از آن کار کنم) و بر من ستم نمیگردد. خدا هم بر آنچه ما میگوئیم شاهد و گواه است. [[«الأجَلَیْنِ»: دو مدّت. دو سرانجام. «لا عُدْوَانَ عَلَیَّ»: نباید به من ستم شود و بر مدّت افزوده گردد. گناهی بر من نیست، چرا که زمان کار خود را به پایان بردهام. «وَکِیلٌ»: شاهد و گواه. کسی که کار بدو واگذار میشود و حافظ مردمان و مسؤول کار آنان است.]] |
|
3281 | 28 | 29 | فلما قضى موسى الأجل وسار بأهله آنس من جانب الطور نارا قال لأهله امكثوا إني آنست نارا لعلي آتيكم منها بخبر أو جذوة من النار لعلكم تصطلون |
| | | هنگامی که موسی مدّت را به پایان رسانید و همراه خانوادهاش (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، در جانب کوه طور آتشی را دید به خانوادهاش گفت: بایستید. من آتشی میبینم. شاید از آنجا خبری (از راه) یا شعلهای از آتش برای شما بیاورم تا خویشتن را بدان گرم کنید. [[«قَضی»: بسر برد. «أَهْلِ»: خانواده. همسر و سایر همراهان. «آنَسَ»: دید. مشاهده کرد (نگا: طه / 10، نمل / 7). «جَذْوَةٍ»: اخگر سوزان. شعله آتش. «تَصْطَلُونَ»: خود را با آتش گرم کنید (نگا: نمل / 7).]] |
|
3282 | 28 | 30 | فلما أتاها نودي من شاطئ الواد الأيمن في البقعة المباركة من الشجرة أن يا موسى إني أنا الله رب العالمين |
| | | هنگامی که موسی به کنار آتش آمد، از ناحیهی سرزمین راست (خود) در منطقهی مبارکی (چون کوه طور) از میان یک درخت ندا داده شد: ای موسی! من یزدانم، پروردگار جهانیان. [[«شَاطِئِ»: ساحل. کناره. «الْوِادِی»: (نگا: طه / 12). «الأیْمَنِ»: طرف راست. میمون و مبارک (نگا: تفسیر قاسمی). «مِنَ الشَّجَرَةِ»: از میان درخت. از سوی درخت.]] |
|
3283 | 28 | 31 | وأن ألق عصاك فلما رآها تهتز كأنها جان ولى مدبرا ولم يعقب يا موسى أقبل ولا تخف إنك من الآمنين |
| | | و عصای خود را بینداز. وقتی که موسی دید که همسان ماری با سرعت و شدّت حرکت میکند، پشت کرد و پای به فرار گذاشت و پشت سر خود را نگاه نکرد. (بار دیگر ندا داده شد:) ای موسی! برگرد و نترس که تو از زمرهی افرادی هستی که (از مخاوف و مکاره) در امانند. [[«جَآنٌّ»: (نگا: نمل / 10). «أَقْبِلْ»: رو کن. بیا. «الآمِنِینَ»: جمع آمِن، در امن و امان.]] |
|
3284 | 28 | 32 | اسلك يدك في جيبك تخرج بيضاء من غير سوء واضمم إليك جناحك من الرهب فذانك برهانان من ربك إلى فرعون وملئه إنهم كانوا قوما فاسقين |
| | | دست خود را به گریبانت فرو ببر، بدون این که به عیب و نقصی (همچون بیماری برص مبتلا باشد) سفید و رخشان (بسان ماه تابان) بیرون میآید، و دستهایت را برای زدودن خوف و هراس به سوی خود (بیار و آنها را) جمع کن (و بر سینهات بگذار، تا آرامش خویش را بازیابی). چرا که این دو (یعنی قلب عصا به اژدها، و ید بیضاء) دو دلیل قاطع و حجّت واضح پروردگارت برای فرعون و اطرافیان او است. بیگمان آنان گروهی هستند که گناهکار (و خارج از فرمان پروردگار) میباشند. [[«أُسْلُکْ»: داخل گردان. فرو ببر (نگا: مدّثّر / 42، حاقّه / 32، مؤمنون / 27). «أُضْمُمْ»: جمع گردان. «جَنَاحَ»: بال. در اینجا مراد دست و ساعد و بازو است که برای انسان به منزله بال پرندگان است. «الرَّهْبِ»: خوف و هراس. «أُضْمُمْ إِلَیْکَ جَنَاحَکَ مِنَ الرَّهْبِ»: دستهایت را جمع و بر سینهات بگذار تا قلبت آرامش خود را بازیابد. قاطع و جدّی باش و در ادای مسؤولیّت رسالت از هیچ مقام و هیچ قدرتی ترس و وحشت نداشته باش. «ذَانِکَ»: این دو تا. مراد تبدیل عصا به اژدها و ید بیضاء است. «بُرْهَانَانِ»: دو دلیل قاطع و واضح.]] |
|