نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
3202 | 27 | 43 | وصدها ما كانت تعبد من دون الله إنها كانت من قوم كافرين |
| | | و معبودهائی که به جای خدا میپرستید، او را (از پرستش خدا) بازداشته بود. او هم از زمرهی قوم کافر (خود) بود. [[«صَدَّهَا»: او را بازداشته بود. «مَا»: مصدریّه یا موصول است و فاعل فعل (صَدَّ) میباشد.]] |
|
3203 | 27 | 44 | قيل لها ادخلي الصرح فلما رأته حسبته لجة وكشفت عن ساقيها قال إنه صرح ممرد من قوارير قالت رب إني ظلمت نفسي وأسلمت مع سليمان لله رب العالمين |
| | | (بعد از مشاهدهی تخت خود) بدو گفته شد: داخل کاخ (عظیم سلیمان) شو. هنگامی که (صحنهی شیشهای) آن را دید، گمان برد که آب عمیقی است (چرا که ماهیها در آن شنا میکردند). ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب عبور کند و جامههای درازش تر نشود، سلیمان بدو) گفت: (حیاط) قصر از بلور صاف ساخته شده است! (بلقیس از دم و دستگاه سلیمان شگفت زده شد و سلطنت و قدرت مادی و معنوی خود را در برابر فرمانروائی و توانائی و دارائی سلیمان ناچیز دید. دل خود را متوجّه خالق جهان کرد و) گفت: پروردگارا! من به خود ستم کردهام (و گول کفر و غرور شاهی را خوردهام، و هم اینک پشیمانم) و با سلیمان خویشتن را تسلیم پروردگار جهانیان میدارم (و به پیغمبری او اقرار مینمایم و تو را به یگانگی میستایم). [[«الصَّرْحَ»: کاخ. قصر (نگا: قصص / 38، غافر / 36). «لُجَّةً»: آب فراوانی که دارای موج باشد. «مُمَرَّدٌ»: صیقلی زده و صاف. «قَوَارِیرَ»: جمع قارُورَة، قطعات صاف شیشه. بلور. «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ ...»: مراد پذیرش پیغمبری سلیمان و متابعت از قانون یزدان است.]] |
|
3204 | 27 | 45 | ولقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم صالحا أن اعبدوا الله فإذا هم فريقان يختصمون |
| | | ما به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را روانه کردیم (تا ایشان را به یکتاپرستی دعوت کند و بدیشان بگوید) که خدا را بپرستید. امّا آنان به دو گروه تقسیم شدند و به کشمکش پرداختند. (دستهای مؤمن و دستهای کافر گشتند). [[«أَخَاهُمْ ...»: مراد برادر نسبی و قومی است؛ نه دینی و مکتبی (نگا: اعراف / 65 و 73 و 85). «فَریقَانِ»: دو دسته. دو گروه. مراد کافران و مؤمنان است (نگا: اعراف / 75 و 76). «یَخْتَصِمُونَ» نزاع و کشمکش میکنند. ذکر فعل به صورت جمع با توجّه به افراد و اشخاص دو گروه است.]] |
|
3205 | 27 | 46 | قال يا قوم لم تستعجلون بالسيئة قبل الحسنة لولا تستغفرون الله لعلكم ترحمون |
| | | (بدیشان) گفت: ای قوم من! چرا پیش از تلاش و کوشش برای جلب خوبیها و نیکیها (با عبادت و اطاعت از الله) عجله برای بلاها و بدیها دارید (و عذاب و مجازات خدا را با شتاب خواستار میگردید؟). چرا نباید از خدا طلب آمرزش کنید تا مورد مرحمت قرار گیرید؟ [[«السَّیِّئَةِ»: بدی. مراد عذاب خدا است. چرا که قوم صالح میگفتند: ای صالح! اگر راست میگوئی که تو پیغمبری و عذاب خدا در کمین بزهکاران است، آنچه را که ما را از آن بیم میدهی بر سر ما بیاور (نگا: اعراف / 77). «الْحَسَنَةِ»: نیکی، مراد رحمت و نعمت حاصل از ایمان به خدا است. «لَوْلا»: این واژه به معنی (هَلاّ) و برای ترغیب و تشویق انجام کار بعد از خود به کار میرود.]] |
|
3206 | 27 | 47 | قالوا اطيرنا بك وبمن معك قال طائركم عند الله بل أنتم قوم تفتنون |
| | | گفتند: ما تو را و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتهایم (و شوم و بدشگونتان میدانیم. به سبب نحوست وجود شما است که قحطی و خشکسالی گریبانگیرمان شده است. در پاسخ بدیشان) گفت: بدشانسی و بدبختی شما (به خاطر اعمال خودتان) از سوی خدا (بر سرتان میآید و چنین مجازاتی را سبب شده) است. بلکه (باید بدانید این هوشدارها و بیدارباشها آزمایشهای الهی هستند، و پیوسته با خوبیها و بدیها) شما مردمان مورد آزمایش قرار میگیرید. [[«إِطَّیَّرْنَا»: به فال بد میگیریم. نحس و شوم میدانیم. اصل آن (تَطَیَّرْنَا) و از باب تفعّل است (نگا: اعراف / 131، یس / 18). «طَآئِرُکُمْ»: بدبختی و بدطالعی شما (نگا: اعراف / 131، اسراء / 13). «تُفْتَنُونَ»: مورد آزمایش قرار میگیرید (نگا: عنکبوت / 2). عذاب داده میشوید (نگا: ذاریات / 13، بروج / 10). گول زده میشوید و از دین برگردانده میشوید و گمراه میگردید (نگا: نساء / 101، اعراف / 27).]] |
|
3207 | 27 | 48 | وكان في المدينة تسعة رهط يفسدون في الأرض ولا يصلحون |
| | | در آن شهر (که حِجر نام داشت) نُهْ گروهک بودند که در سرزمین (آنجا با آراء و تبلیغ و خراب کاری خود) تباهی میکردند و به اصلاح (حال خویش و جامعه) نمیپرداختند. [[«الْمَدینَةِ»: شهر. مراد حِجر است که بین حجاز و شام واقع است و «مدائن صالح» نامیده میشود (نگا: حجر / 80). «رَهْطٍ»: گروهک (نگا: هود / 91 و 92). مراد نُهْ نفر از رؤساء قبائل و اشراف شهر است همراه با دار و دسته ایشان.]] |
|
3208 | 27 | 49 | قالوا تقاسموا بالله لنبيتنه وأهله ثم لنقولن لوليه ما شهدنا مهلك أهله وإنا لصادقون |
| | | (این گروهکها که آئین صالح عرصه بر آنان تنگ کرده بود، به یکدیگر) گفتند: برای همدیگر به خدا سوگند بخورید که بر صالح و خانوادهاش شبیخون میزنیم و آنان را به قتل میرسانیم، سپس به ولی دم او میگوئیم که ما در کشتن (وی و) خانوادهاش شرکت نداشتهایم و (در آنچه میگوئیم) راستگوئیم. [[«تَقاسَمُوا»: برای یکدیگر سوگند بخورید و قسم یاد کنید. فعل امر است. این واژه میتواند فعل ماضی بوده و بدل از واو (قَالُوا) یا حال فاعل باشد (نگا: تفسیر آلوسی). «لَنُبَیِّتَنَّهُ»: قطعاً شبیخون میزنیم. از مصدر (تَبْیِیت) به معنی شبیخون زدن و حمله غافلگیرانه شبانه. «وَلِیِّهِ»: صاحب خون و ولی دم صالح، از قبیل خویشان و نزدیکان. «مَهْلِکَ»: هلاک. مصدر میمی است. یا این که اسم مکان یا اسم زمان است. یعنی ما چه رسد که ایشان را نکشتهایم، اصلاً بدانجا گام ننهاده و در آن زمان در محلّ قتل نبودهایم. «مَهْلِکَ أَهْلِهِ»: مراد این است که کسی که اتباع صالح را نکشد، حتماً خود او را نیز نمیکشد. «مَا شَهِدْنَا»: حاضر نشدهایم. شرکت نداشتهایم.]] |
|
3209 | 27 | 50 | ومكروا مكرا ومكرنا مكرا وهم لا يشعرون |
| | | ایشان نقشهی مهمّیکشیدند (برای نابودی صالح و پیروان او) و ما هم نقشهی مهمّیکشیدیم، (برای نجات او و پیروانش). در حالی که ایشان خبر نداشتند. [[«مَکَرُوا»: نقشه کشیدند. توطئه کردند. به چارهجوئی پرداختند (نگا: آلعمران / 54، انفال / 30).]] |
|
3210 | 27 | 51 | فانظر كيف كان عاقبة مكرهم أنا دمرناهم وقومهم أجمعين |
| | | بنگر که عاقبت، توطئهی ایشان چه شد (و کار آنان به کجا کشید؟ عاقبت، این شد) که ما آنان و قوم ایشان همگی را نابود کردیم. [[«أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ ...»: مؤوّل به مصدر و بدل از (عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ) است. یا خبر مبتدای محذوف میباشد.]] |
|
3211 | 27 | 52 | فتلك بيوتهم خاوية بما ظلموا إن في ذلك لآية لقوم يعلمون |
| | | این، خانههای ایشان است که بر اثر ظلم و ستم فرو تپیده است و خالی از سکنه شده است. مسلّماً در این امر عبرت بزرگی است برای کسانی که آگاه و فهمیده باشند. [[«خَاوِیَةً»: فروتپیده و ویران. خالی از سکنه (نگا: بقره / 259، کهف / 42، حجّ / 45). حال است. «آیَةً»: عبرت. اندرز.]] |
|