نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
3188 | 27 | 29 | قالت يا أيها الملأ إني ألقي إلي كتاب كريم |
| | | (بلقیس) گفت: ای سران قوم! نامهی محترمی به سویم انداخته شده است. [[«کِتَابٌ»: نوشته. نامه. «کَرِیمٌ»: محترم. ارزشمند.]] |
|
3189 | 27 | 30 | إنه من سليمان وإنه بسم الله الرحمن الرحيم |
| | | این نامه از سوی سلیمان آمده است، و (سرآغاز) آن چنین است: به نام خداوند بخشندهی مهربان. |
|
3190 | 27 | 31 | ألا تعلوا علي وأتوني مسلمين |
| | | برای این (نامه را فرستادهام) تا برتریجوئی در برابر من نکنید، و تسلیم شده به سوی من آئید. [[«أَلاّ تَعْلُوا»: تا این که تکبّر و تعالی نکنید. یعنی بزرگی نفروشید و عظمت به خود نگیرید. (أَنْ) حرف ناصبه، یا حرف تفسیریّه و به معنی یعنی، و (لا) حرف نهی است. «مُسْلِمِینَ»: منقادان و خاضعان. موحّدان و مؤمنان. حال است.]] |
|
3191 | 27 | 32 | قالت يا أيها الملأ أفتوني في أمري ما كنت قاطعة أمرا حتى تشهدون |
| | | (بلقیس رو به اعضای مجلس شوری کرد و) گفت: ای بزرگان و صاحب نظران! رأی خود را در این کار مهمّ برای من ابراز دارید که من هیچ کار مهمّی را بدون حضور و نظر شما انجام ندادهام. [[«أَفْتُونِی»: برای من نظر خود را بیان دارید و رأی دقیق و صحیح خویش را بگوئید. از مصدر إفتاء است. «قاطِعَةً»: تصمیم گیرنده و اقدام کننده. «تَشْهَدُونِ»: در پیش من حاضر میشوید و رأی خود را صادر میکنید.]] |
|
3192 | 27 | 33 | قالوا نحن أولو قوة وأولو بأس شديد والأمر إليك فانظري ماذا تأمرين |
| | | گفتند: ما از هر لحاظ قدرت و قوّت داریم و در جنگ تند و سرسخت میباشیم. فرمان فرمانِ تو است، بنگر که چه فرمان میدهی. [[«أُولُوا»: صاحبان. دارندگان. «بَأْسٍ»: شدّت و حدّت جنگ. «الأمْرُ إِلَیْکَ»: اختیار کار در دست تو است. فرمان فرمانِ تو است.]] |
|
3193 | 27 | 34 | قالت إن الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها وجعلوا أعزة أهلها أذلة وكذلك يفعلون |
| | | گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقهی آبادی شوند، آن را به تباهی و ویرانی میکشانند و عزیزان اهل آنجا را خوار و پست میگردانند. اصلاً پیوسته شاهان چنین میکنند. [[«قَرْیَةً»: شهر و دیار. «أَعِزَّةَ»: جمع عزیز، بزرگان و مقتدران. «أَذِلَّةً»: جمع ذلیل، خواران و کوچکان. ملکه سبا با بیان این مطالب خواست عطش جنگ سپاهیان را فرو نشاند، و عاقبتِ دائمی جنگ را جلو چشمانشان مجسّم گرداند.]] |
|
3194 | 27 | 35 | وإني مرسلة إليهم بهدية فناظرة بم يرجع المرسلون |
| | | من (برای صلح و ساز و جلوگیری از خرابیها و خونریزیها، هیئتی را) به پیش آنان میفرستم همراه با تحفهای تا ببینم فرستادگان (ما از پذیرش ارمغان یا نپذیرفتن آن، و چیزهای دیگر) چه خبری با خود میآورند (تا برابر آن عمل کنیم). [[«مُرْسِلَةٌ»: فرستنده. «هَدِیَّةٍ»: تحفه. ارمغان. پیشکش. «ناظِرَةٌ»: نگاه کننده.]] |
|
3195 | 27 | 36 | فلما جاء سليمان قال أتمدونن بمال فما آتاني الله خير مما آتاكم بل أنتم بهديتكم تفرحون |
| | | هنگامی که (رئیس و گویندهی فرستادگان) به پیش سلیمان رسید (و هدیّه را تقدیم داشت، سلیمان شاکرانه) گفت: میخواهید مرا از لحاظ دارائی و اموال کمک کنید (و با آن فریبم دهید؟!). چیزهائی را که خدا به من عطاء فرموده است بسی ارزشمند و بهتر از چیزهائی است که خدا به شما داده است. (و من نیازی بدین اموال ندارم). بلکه این شمائید که (نیازمند دارائی و اموال هستید و) به هدیّهی خود شادمان و خوشحالید. (زیرا شما تنها به بودن این دنیا معتقدید و سخت به وسائل زندگی و رفاه آن دل بستهاید. ولی ما بدین جهان و آن جهان باور داریم، و اینجا را پلی برای رسیدن به سعادت آنجا میدانیم). [[«جَآءَ»: ذکر فعل به صورت مفرد با توجّه به سردسته و گوینده فرستادگان است. «قَالَ»: حضرت سلیمان به عنوان تحدّث به نعمت خدا و برشمردن الطاف او، شاکرانه گفت. «تَفْرَحُونَ»: شادمان میشوید (نگا: آلعمران / 188). مغرور میگردید (نگا: هود / 10، قصص / 76).]] |
|
3196 | 27 | 37 | ارجع إليهم فلنأتينهم بجنود لا قبل لهم بها ولنخرجنهم منها أذلة وهم صاغرون |
| | | به سوی ایشان بازگرد (و بدیشان بگو که) ما با لشکرهائی به سراغ آنان میآئیم که قدرت مقابلهی با آنها را نداشته باشند، و ایشان را از آن (شهر و دیار سبا) به گونهی خوار و زار در عین حقارت بیرون میرانیم. [[«إِرْجِعْ»: برگرد ای رئیس گروه اعزامی بلقیس! «قِبَلَ»: توانائی. تاب مقاومت. «صَاغِرُونَ»: (نگا: توبه / 29، اعراف / 13 و 119، یوسف / 32).]] |
|
3197 | 27 | 38 | قال يا أيها الملأ أيكم يأتيني بعرشها قبل أن يأتوني مسلمين |
| | | (سلیمان خطاب به حاضران) گفت: ای بزرگان! کدام یک از شما میتواند تخت او را پیش من حاضر آورد، قبل از آن که آنان نزد من بیایند و تسلیم شوند (تا بدین وسیله با قدرت شگرفی رویاروی گردند و دعوت ما را بپذیرند). [[«یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا»: تخت بلقیس را برای من میآورد.]] |
|