نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2914 | 25 | 59 | الذي خلق السماوات والأرض وما بينهما في ستة أيام ثم استوى على العرش الرحمن فاسأل به خبيرا |
| | | آن کسیکه آسمانها و زمین را و همهی چیزهای میان آن دو را در شش دوره آفریده است، و آن گاه بر تخت (فرماندهی و ادارهی امور جهان) نشسته است (و کار و بار کائنات را با دست قدرت خود چرخانده است و پیوسته مراقب احوال و اوضاع عالم بوده است). او دارای رحمت فراوان و فراگیر است (و رحمت عام وی همهی موجودات را دربر گرفته است و مطیع و عاصی و مؤمن و کافر بر این خوان یغما نشستهاند اگر میخواهی از ادوار آفرینش هستی باخبر گردی) پس از شخص بسیار آگاه و فرزانه بپرس. [[«سِتَّةِ أَیَّامٍ ... ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ»: (نگا: اعراف / 54). «الرَّحْمنُ»: دارای رحمت فراگیر. خدائی که دارای رحمت عظیم و لطف عمیم است. خبر مبتدای محذوف است و در حقیقت وصف دیگری برای (الْحَیِّ) است، و بنا به قاعده قطع تابعیّت، مرفوع شده است. «فَسْئَلْ بِهِ خَبِیراً»: درباره آن آفرینش و نیاز جهان به آفریدگار رحمان از دانشمند فرزانهای بپرس تا از آن تو را مطّلع سازد. چه بسا اشاره به این باشد که در پرتو پیشرفت علوم خدا شناخته میگردد و پرده از چگونگی پیدایش جهان و ادوار آن برداشته میشود. چنان که امروزه پیدایش یکجا و ناگهانی مجموعه جهان از عدم را پنج بیلیون سال پیش تخمین میزنند (نگا: اللهُ یَتجَلّی فی عَصْرِ الْعِلْمِ، صفحه 27، مقاله دکتر ادوارد لوترکیسیل، و صفحه 85، مقاله دکتر رونالد روبرتکار). برخی ضمیر (ه) را به (الله) برمیگردانند. یعنی از من که خدایم بپرس، چرا که من آگاه و آشنایم. آگاهانه از آن آفرینش و نیاز جهان به آفریدگار جهان پرسوجو و بحث و فحص کن و تحقیق در این باره برایت مهمّ باشد. «خَبِیراً»: مفعول یا حال است.]] |
|
2915 | 25 | 60 | وإذا قيل لهم اسجدوا للرحمن قالوا وما الرحمن أنسجد لما تأمرنا وزادهم نفورا |
| | | هنگامی که به کافران گفته میشود: برای خداوند رحمان (که سراسر وجود شما غرق رحمت او است، کرنش ببرید و) سجده کنید. (از روی کبر و غرور و از سر استهزاء و تمسخر) میگویند: رحمان چه چیز است؟ (ما که او را نمیشناسیم تا برایش سجده برده و پرستش کنیم). آیا ما برای چیزی سجده کنیم (و پرستش نمائیم) که تو به ما دستور میدهی؟ (مگر ما به سخن تو گوش میدهیم و فرمان تو را میپذیریم؟! امر به سجده در آن بیماردلان اثر معکوس میگذارد) و بر نفرت و گریز ایشان (از پذیرش ایمان) میافزاید. [[«مَاالرَّحْمَنُ؟»: رحمان چیست؟ مراد این است که تمسخر و تفرعن میکردند و همچون فرعون رفتار مینمودند که تجاهلکنان به موسی میگفت: وَ مَا رَبُّ الْعَالَمِینَ؟! (نگا: شعراء / 23). «زَادَ»: فاعل آن امر به سجده یا ذکر واژه رحمان است. «نُفُوراً»: بیزاری و گریز (نگا: إسراء / 41 و 46).]] |
|
2916 | 25 | 61 | تبارك الذي جعل في السماء بروجا وجعل فيها سراجا وقمرا منيرا |
| | | پاینده و بزرگوار خدای رحمانی است که در آسمان برجهائی را به وجود آوردهاست و در آن، چراغ (فروزان خورشید) و ماه تابان را ایجاد نموده است. [[«تَبَارَکَ»: (نگا: فرقان / 1). «بُرُوجاً»: برجهای دوازدهگانه فلکی. منزلگاههای آسمانی خورشید و ماه (نگا: فرقان / 61، حجر / 16). «سِرَاجاً»: چراغ. مراد خورشید است که منبع نور است (نگا: یونس / 5، نوح / 16). «قَمَراً مُنِیراً»: ماه تابان. ماه روشنیبخش (نگا: یونس / 5، نوح / 16).]] |
|
2917 | 25 | 62 | وهو الذي جعل الليل والنهار خلفة لمن أراد أن يذكر أو أراد شكورا |
| | | خدای رحمان کسی است که شب و روز را (به طور متناوب) جایگزین یکدیگر میسازد، برای (عبرت) انسانی که بخواهد به یاد خدا باشد (و فطرت خداشناسی را در خود بیدار نگاه دارد) یا بخواهد (نعمتهای بیشمار آفریدگارش را) سپاسگزاری کند (و با زنده نگاه داشتن روح شکرگزاری، بر الطاف و انعام خدا در حق خود بیفزاید). [[«خِلْفَةً»: چیزی که به دنبال چیز دیگری میآید. «أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ»: بخواهد به یاد خدا باشد. بخواهد به حکمت خدا و قدرت مطلقه او از روی مشاهده نظام بدیع خورشید و ماه و ابراج آسمانی و ستارگان کیهانی پی ببرد.]] |
|
2918 | 25 | 63 | وعباد الرحمن الذين يمشون على الأرض هونا وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما |
| | | و بندگان (خوب خدای) رحمان کسانیند که آرام (و بدون غرور و تکبّر) روی زمین راه میروند (و تواضع در حرکات و سکنات ایشان و حتّی در راه رفتن آنان آشکار است)، و هنگامی که نادانان ایشان را مخاطب (دشنامها و بد و بیراههای خود) قرار میدهند، از آنان روی میگردانند و به ترک ایشان میگویند. [[«هَوْناً»: آهسته و آرام. مراد با وقار و فروتنانه راه رفتن، و ترک خودخواهی کردن است. مصدر است و در معنی اسم فاعل برای تأکید به کار رفته است. «الْجَاهِلُونَ»: سفهاء. نادانان. «سَلاماً»: درود. مراد سلام متارکه و دوری گزیدن و رویگردانی است؛ نه سلام احوالپرسی و خوش و بش کردن (نگا: قصص / 55).]] |
|
2919 | 25 | 64 | والذين يبيتون لربهم سجدا وقياما |
| | | و کسانیند که (بخش قابل ملاحظهای از شب، و گاهی تمام) شب را با سجده و قیام به روز میآورند (و با عبادت و نماز سپری میکنند). [[«یَبِیتُونَ»: شب را بسر میبرند. مراد تهجّد و شب زندهداری است. «سُجَّداً وَ قِیَاماً»: جمع ساجِد و قائِم، حال است.]] |
|
2920 | 25 | 65 | والذين يقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم إن عذابها كان غراما |
| | | و کسانیند که پیوسته میگویند: پروردگارا! عذاب دوزخ را از ما به دور دار. چرا که عذاب آن (گریبانگیر هر کس که شد از او) جدا نمیگردد (و تا ابد ملازم وی میشود). [[«اصْرِفْ عَنَّا»: از ما منصرف گردان. از ما بازدار (نگا: یوسف / 24 و 33). «غَرَاماً»: ملازم. غیر دست بردار. هلاک و نابودی همیشگی و بیانقطاع.]] |
|
2921 | 25 | 66 | إنها ساءت مستقرا ومقاما |
| | | بیگمان دوزخ بدترین قرارگاه و جایگاه است. [[«مُسْتَقَرّاً»: مکان ماندن موقّت. «مُقَاماً»: محلّ اقامت دائم. «مُسْتَقَرّاً وَ مُقَاماً»: عطف این دو واژه بر یکدیگر، بیانگر افزایش کمیّت و کیفیّت عذاب و رو به فزونی نهادن آن در طول مدّت است (نگا: فاطر / 36).]] |
|
2922 | 25 | 67 | والذين إذا أنفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا وكان بين ذلك قواما |
| | | و کسانیند که به هنگام خرج کردن (مال برای خود و خانواده) نه زیادهروی میکنند و نه سختگیری، و بلکه در میان این دو (یعنی اسراف و بخل، حدّ) میانهروی و اعتدال را رعایت میکنند. [[«أَنفَقُوا»: خرج کردند. برای خود و خانواده خرید کردند. «لَمْ یَقْتُرُوا»: سختگیری نمیکنند و بخل نشان نمیدهند. «قَوَاماً»: حد وسط. میانهروی. یعنی نه آن چنان سختگیری و تنگچشمی میکنند که زن و فرزندانشان گرسنه بمانند، و نه آن چنان در مخارج و نفقه زیادهروی و باد دستی میکنند که تبذیر و اسراف بشمار آید.]] |
|
2923 | 25 | 68 | والذين لا يدعون مع الله إلها آخر ولا يقتلون النفس التي حرم الله إلا بالحق ولا يزنون ومن يفعل ذلك يلق أثاما |
| | | و کسانیند که با الله، معبود دیگری را به فریاد نمیخوانند و پرستش نمینمایند، و انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده است، به قتل نمیرسانند مگر به حق، و زنا نمیکنند. چرا که هر کس (یکی از) این (کارهای ناشایست شرک و قتل و زنا) را انجام دهد، کیفر آن را میبیند. [[«لا یَدْعُونَ»: فرا نمیخوانند. نمیپرستند. «بِالْحَقِّ»: مراد این است که شخص کاری کرده باشد که در برابر آن مستحقّ قصاص باشد (نگا: انعام / 151). «أَثَاماً»: جزاء گناه. کیفر. عقاب و عذاب.]] |
|