نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
288 | 2 | 281 | واتقوا يوما ترجعون فيه إلى الله ثم توفى كل نفس ما كسبت وهم لا يظلمون |
| | | و از (عذاب و عقاب) روزی بپرهیزید که در آن به سوی خدا بازگردانده میشوید؛ سپس به هرکسی آنچه را فراچنگ آورده است به تمامی بازپس داده میشود، و به آنان ستم نخواهد شد. [[«تُرْجَعُونَ»: بازگشت داده میشوید. از مصدر (رَجْع وَ رُجْعی) به معنی: إعاده و برگشت دادن؛ نه از مصدر (رُجُوع) به معنی: برگشتن. «تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ»: به هر کسی اجر و پاداش اعمالش به تمام و کمال داده میشود.]] |
|
289 | 2 | 282 | يا أيها الذين آمنوا إذا تداينتم بدين إلى أجل مسمى فاكتبوه وليكتب بينكم كاتب بالعدل ولا يأب كاتب أن يكتب كما علمه الله فليكتب وليملل الذي عليه الحق وليتق الله ربه ولا يبخس منه شيئا فإن كان الذي عليه الحق سفيها أو ضعيفا أو لا يستطيع أن يمل هو فليملل وليه بالعدل واستشهدوا شهيدين من رجالكم فإن لم يكونا رجلين فرجل وامرأتان ممن ترضون من الشهداء أن تضل إحداهما فتذكر إحداهما الأخرى ولا يأب الشهداء إذا ما دعوا ولا تسأموا أن تكتبوه صغيرا أو كبيرا إلى أجله ذلكم أقسط عند الله وأقوم للشهادة وأدنى ألا ترتابوا إلا أن تكون تجارة حاضرة تديرونها بينكم فليس عليكم جناح ألا تكتبوها وأشهدوا إذا تبايعتم ولا يضار كاتب ولا شهيد وإن تفعلوا فإنه فسوق بكم واتقوا الله ويعلمكم الله والله بكل شيء عليم |
| | | ای کسانی که ایمان آوردهاید! هرگاه به همدیگر تا مدّت معیّنی (از لحاظ روز و ماه و سال) وامی دادید، آن را بنویسید، و باید نویسندهای دادگرانه آن را بنویسد، و هیچ نویسندهای از نوشتن (سند) بدان گونه که خدا بدو آموخته است، سرپیچی نکند. پس نویسنده باید بنویسد و آن کس که حق بر ذمّهی او است، باید املاء کند و از پروردگارش بترسد و چیزی از آن نکاهد، و اگر کسی که حق بر ذمّهی او است کمخرد یا (به سبب کوچکی یا بیماری یا پیری) ناتوان باشد، یا (به سبب لالی یا گنگی یا ناآشنائی با زبان) او نتواند که املاء کند، باید ولی او (که شرع یا حاکم برای وی تعیین کرده است) دادگرانه املاء کند. و دو نفر از مردان خود را به گواهی گیرید، و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از میان کسانی گواه کنید که مورد رضایت و اطمینان شما هستند. - (این دو زن به همراه یکدیگر باید شاهد قرار گیرند) تا اگر یکی انحرافی پیدا کرد، دیگری بدو یادآوری کند - و چون گواهان را به گواهی خوانند باید که از این کار خودداری نورزند. و از نوشتن وام - خواه کم باشد یا زیاد - تا سررسید آن دلگیر نشوید. این در پیشگاه (شریعت) خدا دادگرانهتر و برای گواهی (و صحّت شهادت) استوارتر، و برای آن که دچار شکّ و تردید نشوید، بهتر میباشد. مگر این که داد و ستد حاضر و نقدی باشد که در میان خود دست به دست میکنید، پس در این صورت بر شما باکی نیست اگر آن را ننویسید. و هنگامی که خرید و فروش (نقدی) میکنید (باز هم) کسانی را به گواهی گیرید، و نویسنده و گواه نباید که زیان ببینند و نباید که زیان برسانند، و اگر چنین کنید از فرمان خدا بیرون رفتهاید (و بر حکم او شوریدهاید). و از خدا بترسید (و اوامر و نواهی او را پیش چشم دارید) و خداوند (آنچه را که به نفع شما یا به زیان شما است) به شما میآموزد، و خداوند به آنچه میکنید آگاه است. [[«تَدَایَنتُمْ»: به همدیگر وام دادید. «أَجَلٍ»: مدّت. «لا یَأْبَ»: خودداری نکند. «یُمْلِلْ»: املاء کند. بیان کند. «لا یَبْخَسْ»: نکاهد. «شَهِیدَیْنِ»: دو گواه. شهید فعیل به معنی فاعل است و جمع آن شهداء است. «دُعُوا»: فرا خوانده شدند. «لا تَسْأَمُوا»: سستی نکنید. کمحوصلگی و بیمبالاتی نکنید. «أَقْسَطُ»: دادگرانهتر. «أَقْوَمُ»: پابرجاتر. استوارتر. «أَدْنی»: اقرب. نزدیکتر. «تُدِیرُونَ»: مبادله میکنید. نقداً دست به دست میکنید. «تَبَایَعْتُمْ»: با همدیگر خرید و فروش کردید. «لا یُضَآرَّ»: زیان رسانده نشود. زیان نرساند. این فعل میتواند مجهول یا معلوم باشد و (کَاتِبٌ) و (شَهِیدٌ) نائب فاعل یا فاعل بشمار آید. «فُسُوق»: سرپیچی. نافرمانی. «فُسُوقٌ بِکُمْ»: این کار بیانگر نافرمانی شما است. این کار شما را از راه حق و صلاح بیرون میبرد. «یُعَلِّمُکُمُ اللهُ»: خدا به شما احکام خود را میآموزد که متضمّن مصالح شما میباشند. مفعول فعل، محذوف است.]] |
|
290 | 2 | 283 | وإن كنتم على سفر ولم تجدوا كاتبا فرهان مقبوضة فإن أمن بعضكم بعضا فليؤد الذي اؤتمن أمانته وليتق الله ربه ولا تكتموا الشهادة ومن يكتمها فإنه آثم قلبه والله بما تعملون عليم |
| | | و اگر در سفر بودید و نویسندهای نیافتید، پس چیزهائی گروگان بگیرید. و اگر برخی از شما به برخی دیگر اطمینان کرد، باید کسی که امین شمرده شده است، امانت او را بازپس دهد (و بستانکار در گروگان که امانتی محسوب است خیانت روا ندارد، و بدهکار وام را که ودیعهای بشمار است، به موقع بپردازد) و از خدائی که پروردگار او است بترسد، و گواهی را پنهان نکنید و هرکس آن را پنهان دارد قلبش بزهکار است، و خدا بدانچه انجام میدهید آگاه است. [[«رِهَانٌ»: جمع رَهْن به معنی مرهون، گروگانها. رِهَانٌ: مبتدا است و خبر آن محذوف است و تقدیر چنین است: فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ تَکْفِی. یا خبر است و مبتدای آن محذوف است و تقدیر چنین است: فَعَلَیْکُمْ رِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ. «آثِمٌ»: گناهکار. «آثِمٌ قَلْبُهُ»: دل او بزهکار است. نسبت دادن گناه به دل، برای مبالغه و وضوح جرم است، همان گونه که برای تأکید کاری میگوئیم: گوشم آن را شنیده است. چشمم آن را دیده است. واژه (قلب) میتواند فاعل یا بدل بعض از کل (آثِمٌ) باشد، و ضمیر (ه) ضمیر شأن، و یا مرجع آن (مَنْ) است.]] |
|
291 | 2 | 284 | لله ما في السماوات وما في الأرض وإن تبدوا ما في أنفسكم أو تخفوه يحاسبكم به الله فيغفر لمن يشاء ويعذب من يشاء والله على كل شيء قدير |
| | | آنچه در آسمانها است و آنچه در زمین است، از آن خدا است، و (لذا) اگر آنچه را که در دل دارید آشکار سازید یا پنهان دارید، خداوند شما را طبق آن محاسبه میکند، سپس هر که را بخواهد (و شایستگی داشته باشد) میبخشد و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد) عذاب میکند، و خدا بر هر چیزی توانا است. [[«إِن تُبْدُوا»: اگر آشکار سازید. «أَوْ تُخْفُوهُ»: یا این که آن را پنهان دارید. «یُحَاسِبْکُم بِهِ اللهُ»: خداوند برابر آن شما را بازخواست میکند. یعنی: نیّت بد خود را چه آشکار سازید و چه پنهان دارید؛ یا اعمال زشت خویش را چه آشکارا و چه نهانی انجام دهید، خدا در برابر آن شما را مورد بازخواست قرار میدهد.]] |
|
292 | 2 | 285 | آمن الرسول بما أنزل إليه من ربه والمؤمنون كل آمن بالله وملائكته وكتبه ورسله لا نفرق بين أحد من رسله وقالوا سمعنا وأطعنا غفرانك ربنا وإليك المصير |
| | | فرستاده (ی خدا، محمّد) معتقد است بدانچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است (و شکّی در رسالت آسمانی خود ندارد) و مؤمنان (نیز) بدان باور دارند. همگی به خدا و فرشتگان او و کتابهای وی و پیغمبرانش ایمان داشته (و میگویند:) میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نمیگذاریم (و سرچشمهی رسالت ایشان را یکی میدانیم). و میگویند: (اوامر و نواهی ربّانی را توسّط محمّد) شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! آمرزش تو را خواهانیم، و بازگشت به سوی تو است. [[«مَآ أُنزِلَ»: مراد قرآن است. «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مُِن رُّسُلِهِ»: مراد آن است که ما مثل یهودیان و مسیحیان نیستیم و همه پیغمبران را از آدم تا خاتم فرستاده خدا میدانیم. «غُفْرَانَکَ»: از تو بخشش گناهانمان را خواستاریم و رحمت و لطف تو را چشم میداریم. واژه غفران، مفعول مطلق فعل محذوف (إِغْفِرْ) یا مفعولٌبه فعل محذوف (نَسْأَلُکَ) است. «رَبَّ»: منادا است به حذف حرف ندا. «مَصِیر»: رجوع. برگشت. مصدر میمی از (صَیْرُورَة) است.]] |
|
293 | 2 | 286 | لا يكلف الله نفسا إلا وسعها لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت ربنا لا تؤاخذنا إن نسينا أو أخطأنا ربنا ولا تحمل علينا إصرا كما حملته على الذين من قبلنا ربنا ولا تحملنا ما لا طاقة لنا به واعف عنا واغفر لنا وارحمنا أنت مولانا فانصرنا على القوم الكافرين |
| | | خداوند به هیچ کس جز به اندازهی توانائیش تکلیف نمیکند (و هیچگاه بالاتر از میزان قدرت شخص از او وظائف و تکالیف نمیخواهد. انسان) هر کار (نیکی که) انجام دهد برای خود انجام داده و هر کار (بدی که) بکند به زیان خود کرده است. پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را (بدان) مگیر (و مورد مؤاخذه و پرس و جو قرار مده)، پروردگارا! بار سنگین (تکالیف دشوار) را بر (دوش) ما مگذار آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان) بر (دوش) کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا! آنچه را که یارای آن را نداریم بر ما بار مکن (و ما را به بلاها و محنتها گرفتار مساز) و از ما درگذر و (قلم عفو بر گناهانمان کش) و ما را ببخشای و به ما رحم فرمای. تو یاور و سرور مائی، پس ما را بر جمعیّت کافران پیروز گردان. [[«وُسْع»: تاب و توان. «کَسَبَتْ»: فراچنگ آورد. «إِکْتَسَبَتْ»: فراچنگ آورد. اغلب ثلاثی مجرّد ماده (کسب) برای انجام خوبیها، و ثلاثی مزید برای انجام بدیها به کار میرود. «نَسِینَا»: در انجام وظائف غفلت و کوتاهی کردیم (نگا: کهف / 24 و طه 52). «أَخْطَأْنَا»: دچار خطا و گناه شدیم (نگا: طه / 73). «إِصْر»: تکالیف سخت و طاقتفرسا (نگا: اعراف / 157). «مَوْلی»: سَرور و یاور.]] |
|
294 | 3 | 1 | بسم الله الرحمن الرحيم الم |
| | | الف. لام. میم. [[«الم»: به سرآغاز سوره بقره مراجعه شود.]] |
|
295 | 3 | 2 | الله لا إله إلا هو الحي القيوم |
| | | جز خدا، خدائی نیست و او زنده (به خود) و متصرّف (در کار و بار جهان) است. [[«الْحَیُّ»: زنده جاوید و باقی پایدار. «الْقَیُّومُ»: نگهدار جهان و گرداننده امور آن. واژه (الْحَیُّ) و (الْقَیُّومُ) صفت یا بدل، و یا خبر مبتدای محذوف میباشند.]] |
|
296 | 3 | 3 | نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه وأنزل التوراة والإنجيل |
| | | (همان کسی که) کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرده است که مشتمل بر حق است (و متضمّن اصول رسالتهای آسمانی پیشین، و) تصدیقکنندهی کتابهائی است که قبل از آن (برای پیغمبران فرستاده شدهاند و) بودهاند. و خداوند پیش از آن، تورات را (برای موسی) و انجیل را (برای عیسی) نازل کرده است. [[«بِالْحَقِّ»: مشتمل بر احکام و عقائد و اخبار صحیح ثابت. جار و مجرور در موضع نصب بوده و حال کتاب است. «مُصَدِّقاً»: تصدیقکننده. حال دوم کتاب است. تقدیر چنین خواهد بود: نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مُحَقِّقاً مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ. «مَا بَیْنَ یَدَیْهِ»: مراد کتابهای آسمانی پیشین است (نگا: سبأ / 31). «وَ أَنزَلَ الْتَوْرَاةَ وَ الإِنجِیلَ»: این جمله بیانگر بعضی از (مَا بَیْنَ یَدَیْهِ) است که از شهرت بیشتری برخوردارند.]] |
|
297 | 3 | 4 | من قبل هدى للناس وأنزل الفرقان إن الذين كفروا بآيات الله لهم عذاب شديد والله عزيز ذو انتقام |
| | | پیش از (قرآن، تورات و انجیل را نازل کرده است) جهت رهنمود مردمان، و (چون منحرف گشتند، قرآن یعنی) جدا سازنده (ی حق از باطل) را فرو فرستاده است. بیگمان کسانی که نسبت به آیات خدا کفر ورزند، عذاب سختی دارند، و خداوند توانا و انتقام گیرنده است. [[«مِن قَبْلُ»: پیشتر. جار و مجرور متعلّق به (أَنزَلَ) است. «هُدیً»: مفعولٌله، و یا حال تورات و انجیل است. «فُرْقَان»: جداسازنده هدایت از ضلالت و حق از باطل و حلال از حرام (نگا: بقره / 53 و 185، انبیاء / 48، فرقان / 1). «ذُوانتِقَامٍ»: انتقامگیرنده.]] |
|