نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2770 | 23 | 97 | وقل رب أعوذ بك من همزات الشياطين |
| | | (در عین حال خود را به خدا بسپار) و بگو: پروردگارا! خویشتن را از وسوسههای اهریمنان (و تحریکات ایشان به انجام گناهان) در پناه تو میدارم. [[«هَمَزَاتٍ»: جمع هَمْزَة، تحریکات. مراد وسوسهها است.]] |
|
2771 | 23 | 98 | وأعوذ بك رب أن يحضرون |
| | | و خویشتن را در پناه تو میدارم از این که با من (در اعمال و اقوال و سایر احوال) گرد آیند (و مرا از تو غافل نمایند). [[«أَن یَحْضُرُونِ»: این که در جلسات رتق و فتق امور، و به هنگام انجام اعمال و بیان اقوال، نزد من حضور یابند و شرکت داشته باشند.]] |
|
2772 | 23 | 99 | حتى إذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون |
| | | (کافران به راه غلط خود ادامه میدهند) و زمانی که مرگ یکی از آنان فرا میرسد، میگوید: پروردگارا! مرا (به دنیا) باز گردانید. [[«حَتَّی»: حرف ابتدائیّه است. برخی آن را غائیه میدانند. «إِرْجِعُونِی»: مرا به دنیا برگردانید. علّت استعمال فعل جمع به جای فعل مفرد، یعنی (إِرْجِعُونِی) به جای (إِرْجِعْنِی)، محض تعظیم مخاطب است. حسّان بن ثابت میگوید: اَلا فَارْحَمُونِی یا إِلهَ محمّد فَأِنْ لَمْ أَکُنْ أَهْلاً فَأَنْتَ لَهُ أَهْلُ. برخی هم میگویند: (رَبّ) یاری طلبیدن از خدا، و (إِرْجِعُونی) خطاب به فرشتگان است. یا این که از شدّت خوف بارها (إِرْجِعْنِی) را تکرار کرده و پروردگار با جمع ضمیر، به تکرار این قول اشاره فرموده است. البتّه به درخواست ایشان وقعی نهاده نمیشود (نگا: انعام / 27 و 28، زمر / 58 و 59، منافقون / 10 و 11).]] |
|
2773 | 23 | 100 | لعلي أعمل صالحا فيما تركت كلا إنها كلمة هو قائلها ومن ورائهم برزخ إلى يوم يبعثون |
| | | تا این که کار شایستهای بکنم و فرصتهائی را که از دست دادهام جبران نمایم. نه! (هرگز راه بازگشتی وجود ندارد). این سخنی است که او بر زبان میراند (و اگر به فرض به زندگی دنیا برگردد، باز به همان برنامه و روش خود ادامه میدهد). در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته میشوند (و دوباره زنده میگردند و برای سعادت سرمدی یا شقاوت ابدی به صحرای محشر گسیل میشوند). [[«لَعَلِّی»: تا این که من. شاید که من. «فِیمَا تَرَکْتُ»: در برابر فرصتهائی که از دست دادهام. در برابر اموال و اشیائی که آنها را ترک گفتهام و از آنها جدا گشتهام. به عوض ایمان و اعمال نیکوئی که نداشتهام. «کَلِمَةٌ»: کلام و سخن (نگا: کهف / 5). «مِن وَرَآئِهِمْ»: در پیش روی ایشان. در جلو آنان (نگا: ابراهیم / 16). «بَرْزَخٌ»: حائل و مانعی که ایشان را از رجوع به دنیا باز میدارد. عالم برزخ. مراد از برزخ، مرگ و یا این که جهان میان مرگ و رستاخیز است که بدان عالم قبر و عالم ارواح نیز گفته میشود.]] |
|
2774 | 23 | 101 | فإذا نفخ في الصور فلا أنساب بينهم يومئذ ولا يتساءلون |
| | | هنگامی که (برای بار دوم) در صور دمیده شود، هیچ گونه خویشاوندی و نسبتی در میان آنان نمیماند (چرا که هرکسی در اندیشهی نجات خویشتن است) و در آن روز از همدیگر نمیپرسند (زیرا در جهان دیگر انتساب به فلان شخص یا طایفه و قبیله کارگشا نیست و در آن دم همه از یکدیگر رمان و گریزانند). [[«الصُّور»: بوق. مراد صور دوم است که نشانه رستاخیز مردگان است (نگا: انعام / 73). «فَلآ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ»: هیچ گونه روابط فامیلی و خویشاوندی بر جای نمیماند. بدین معنی که در قیامت انسان است و اعمالش و هیچ کس از دیگری دفاع نمیکند و نسبتها و خویشاوندیها از کار میافتد (نگا: عبس / 34 - 37). «لایَتَسَآءَلُونَ»: از همدیگر نمیپرسند. این عدم پرسش از یکدیگر در آغاز هنگامه رستاخیز است (نگا: قصص / 66، معارج / 10) والاّ بعد از آن پرسش و مجادله در میگیرد (نگا: صافّات / 27، طور / 25، مدّثّر / 40).]] |
|
2775 | 23 | 102 | فمن ثقلت موازينه فأولئك هم المفلحون |
| | | کسانی که سنجیدههای (اعمال و اقوال دنیوی) ایشان، سنگین و ارزشمند شود (و در ترازوی خدا وزن و ارجی داشته باشد)، اینان قطعاً رستگارند. [[«ثَقُلَتْ»: سنگین شود. مراد رجحان کفّه حسنات بر سیّئات، و ارزشمندی اعمال و اقوال انسان است در پیشگاه خدا. «مَوَازِین»: جمع مَوزون، برکشیدهها و سنجیدهها. مراد کردار و گفتار و پندار دنیوی انسان است. یا جمع میزان، به معنی ترازوی اعمال است (نگا: اعراف / 8، انبیاء / 47).]] |
|
2776 | 23 | 103 | ومن خفت موازينه فأولئك الذين خسروا أنفسهم في جهنم خالدون |
| | | و کسانی که سنجیدههای (اعمال و اقوال دنیوی) ایشان، سبک و بیارزش باشد، اینان (عمر خود را باخته و) خویشتن را زیانمند نمودهاند و در دوزخ جاودانه خواهند ماند. [[«خَفَّتْ مَوَازِینُهُ ...»: (نگا: اعراف / 9).]] |
|
2777 | 23 | 104 | تلفح وجوههم النار وهم فيها كالحون |
| | | شعلههای آتش دوزخ صورتهای ایشان را فرا میگیرد، و آنان در میان آن، چهره در هم کشیده (و پریشان و نالان) بسر میبرند. [[«تَلْفَحُ»: شعله میزند. مراد سوزاندن و بریان کردن است. «کالِحُونَ»: ترشرویان و چهره در هم کشیدگانی که لبهایشان از درد و رنج جمع و باز بماند.]] |
|
2778 | 23 | 105 | ألم تكن آياتي تتلى عليكم فكنتم بها تكذبون |
| | | (خداوند خطاب بدیشان میگوید:) مگر آیات من بر شما خوانده نمیشد و شما آنها را دروغ مینامیدید؟! [[«أَلَمْ تَکُنْ ...»: مراد این است که آیات من برای شما خوانده میشد و شما بدانها ایمان نمیآوردید و بلکه یاوه و دروغ مینامیدید.]] |
|
2779 | 23 | 106 | قالوا ربنا غلبت علينا شقوتنا وكنا قوما ضالين |
| | | در پاسخ میگویند: پروردگارا! بدبختی ما (که ناشی از انجام معاصی بود) بر ما چیره گشته بود، و ما مردمان گمراهی بودیم. [[«شِقْوَتُنَا»: بدبختی ما (نگا: هود / 105).]] |
|