نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2764 | 23 | 91 | ما اتخذ الله من ولد وما كان معه من إله إذا لذهب كل إله بما خلق ولعلا بعضهم على بعض سبحان الله عما يصفون |
| | | خداوند نه فرزندی برای خود برگرفته است و نه خدائی با او (انباز) بوده است، چرا که اگر خدائی با او میبود، هر خدائی به آفریدگان خود میپرداخت (و در نتیجه هر بخشی از جهان با نظام خاصّی اداره میگردید، و این با وحدت نظامی که بر سراسر هستی حاکم است، سازگار نمیبود) و هر یک از خدایان (برای توسعهی قلمرو حکومت خود) بر دیگری برتری و چیرگی میجست (و نظام عالم از هم گسیخته میشد و جهان هستی به تباهی میکشید). خدا والاتر و بالاتر از آن چیزها (و یاوهسرائیهائی) است که ایشان (خدای را بدانها وصف و دربارهی او) میگویند. [[«لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ»: هر خدائی به اداره امور آفریدگان خاصّ خود میپرداخت و به دیگران محبّت و مرحمتی نمیکرد، و از آمیزش مخلوقات خویش با سایر آفریدهها جلوگیری مینمود، و نمیگذاشت خدایان دیگر برآفریدگانش چیره شوند و در کارهایشان دخالت ورزند. «لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ»: برخی بر برخی دیگر میخواست چیره شود. یکی بر دیگری برتری میجست، تا بر رقعه ملک خود بیفزاید و سایرین را مغلوب خویشتن نماید.]] |
|
2765 | 23 | 92 | عالم الغيب والشهادة فتعالى عما يشركون |
| | | خدا از پنهان و آشکار (همهی آفریدگان) آگاه است (و سرتاسر هستی در قبضهی قدرت او است و نیازی برای ادارهی جهان به فرزند و شریک و کمک این و آن ندارد، و) لذا او پاک و دور از آن چیزهائی است که ایشان شریک (خداوند جهان) میگردانند. [[«تَعَالَی»: بالاتر و برتر است. بسی دورتر و والاتر است (نگا: انعام / 100، اعراف / 190).]] |
|
2766 | 23 | 93 | قل رب إما تريني ما يوعدون |
| | | بگو: پروردگارا! اگر چیزی (را از عذاب) که بدان وعده داده میشوند، (در دنیا بر سر آنان بیاوری، در حالی که من در میانشان باشم و) به من بنمائی. [[«إِمَّا»: مرکب است از (إِنْ) شرطیّه و (ما) زائده که برای تأکید ذکر میشود. «تُرِیَنِّی»: به من بنمائی. به من نشان دهی. مراد این است که اگر عذاب و بلا را دامنگیرشان کردی، در حالی که من در قید حیات و در میانشان باشم.]] |
|
2767 | 23 | 94 | رب فلا تجعلني في القوم الظالمين |
| | | پروردگارا! مرا از زمرهی کافران مگردان (و همراه ایشان معذّب منما). [[«لا تَجْعَلْنِی ...»: مراد این است که اگر کافران طاغی و ستمگران یاغی را به عذاب گرفتار فرمودی، مرا همراه ایشان گرفتار عذاب مفرما. یعنی گاهی فتنه و بلا بیگناه و گناهکار، یا تر و خشک را شامل میشود، پروردگارا در چنین مواقعی مرا از عذاب به دور دار (نگا: انفال / 25).]] |
|
2768 | 23 | 95 | وإنا على أن نريك ما نعدهم لقادرون |
| | | ما قطعاً میتوانیم آنچه را که بدیشان وعده میدهیم به تو بنمایانیم، (و تو را محفوظ و بر آنان پیروز گردانیم. لذا به یاری ما و پیروزی خود مطمئن باش). [[«مَا»: مراد عذاب است.]] |
|
2769 | 23 | 96 | ادفع بالتي هي أحسن السيئة نحن أعلم بما يصفون |
| | | (به کار دعوت خویش ادامه بده و خصال) بد (ایشان) را با (خصال) نیک (خود) و (سخنان) نامطلوب (آنان) را با بهترین (منطق) پاسخ بگو. ما کاملاً از چیزهائی که (دربارهی تو و دعوت تو) میگویند، آگاهیم. [[«إِدْفَعْ»: بازگردان. پاسخ بده. «بِالَّتِی»: به خصلتی که. به حسنهای که.]] |
|
2770 | 23 | 97 | وقل رب أعوذ بك من همزات الشياطين |
| | | (در عین حال خود را به خدا بسپار) و بگو: پروردگارا! خویشتن را از وسوسههای اهریمنان (و تحریکات ایشان به انجام گناهان) در پناه تو میدارم. [[«هَمَزَاتٍ»: جمع هَمْزَة، تحریکات. مراد وسوسهها است.]] |
|
2771 | 23 | 98 | وأعوذ بك رب أن يحضرون |
| | | و خویشتن را در پناه تو میدارم از این که با من (در اعمال و اقوال و سایر احوال) گرد آیند (و مرا از تو غافل نمایند). [[«أَن یَحْضُرُونِ»: این که در جلسات رتق و فتق امور، و به هنگام انجام اعمال و بیان اقوال، نزد من حضور یابند و شرکت داشته باشند.]] |
|
2772 | 23 | 99 | حتى إذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون |
| | | (کافران به راه غلط خود ادامه میدهند) و زمانی که مرگ یکی از آنان فرا میرسد، میگوید: پروردگارا! مرا (به دنیا) باز گردانید. [[«حَتَّی»: حرف ابتدائیّه است. برخی آن را غائیه میدانند. «إِرْجِعُونِی»: مرا به دنیا برگردانید. علّت استعمال فعل جمع به جای فعل مفرد، یعنی (إِرْجِعُونِی) به جای (إِرْجِعْنِی)، محض تعظیم مخاطب است. حسّان بن ثابت میگوید: اَلا فَارْحَمُونِی یا إِلهَ محمّد فَأِنْ لَمْ أَکُنْ أَهْلاً فَأَنْتَ لَهُ أَهْلُ. برخی هم میگویند: (رَبّ) یاری طلبیدن از خدا، و (إِرْجِعُونی) خطاب به فرشتگان است. یا این که از شدّت خوف بارها (إِرْجِعْنِی) را تکرار کرده و پروردگار با جمع ضمیر، به تکرار این قول اشاره فرموده است. البتّه به درخواست ایشان وقعی نهاده نمیشود (نگا: انعام / 27 و 28، زمر / 58 و 59، منافقون / 10 و 11).]] |
|
2773 | 23 | 100 | لعلي أعمل صالحا فيما تركت كلا إنها كلمة هو قائلها ومن ورائهم برزخ إلى يوم يبعثون |
| | | تا این که کار شایستهای بکنم و فرصتهائی را که از دست دادهام جبران نمایم. نه! (هرگز راه بازگشتی وجود ندارد). این سخنی است که او بر زبان میراند (و اگر به فرض به زندگی دنیا برگردد، باز به همان برنامه و روش خود ادامه میدهد). در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته میشوند (و دوباره زنده میگردند و برای سعادت سرمدی یا شقاوت ابدی به صحرای محشر گسیل میشوند). [[«لَعَلِّی»: تا این که من. شاید که من. «فِیمَا تَرَکْتُ»: در برابر فرصتهائی که از دست دادهام. در برابر اموال و اشیائی که آنها را ترک گفتهام و از آنها جدا گشتهام. به عوض ایمان و اعمال نیکوئی که نداشتهام. «کَلِمَةٌ»: کلام و سخن (نگا: کهف / 5). «مِن وَرَآئِهِمْ»: در پیش روی ایشان. در جلو آنان (نگا: ابراهیم / 16). «بَرْزَخٌ»: حائل و مانعی که ایشان را از رجوع به دنیا باز میدارد. عالم برزخ. مراد از برزخ، مرگ و یا این که جهان میان مرگ و رستاخیز است که بدان عالم قبر و عالم ارواح نیز گفته میشود.]] |
|