نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2460 | 20 | 112 | ومن يعمل من الصالحات وهو مؤمن فلا يخاف ظلما ولا هضما |
| | | و هر کس کارهای نیکو انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، نه از ظلم و ستمی میترسد (که بر او رود، و مثلاً بر گناهانش افزوده شود) و نه از کم و کاستی میهراسد (که گریبانگیر کارهای نیک و پاداشش شود. چرا که حساب خدا دقیق است). [[«وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»: در حالی که انجام دهنده کارهای نیک مؤمن باشد. چرا که کارهای نیک کافر هدر میرود و ضائع میشود (نگا: بقره / 217، زُمَر / 65، احزاب / 19). «ظُلْماً»: مراد عقاب بدون سبب، یا افزایش بر لغزشها و سیّئات است. «هَضْماً»: خوردن و کاستن. کم کردن حق کسی و وفا نکردن به ادای آن واجب. مراد کاستن از حَسَنات است.]] |
|
2461 | 20 | 113 | وكذلك أنزلناه قرآنا عربيا وصرفنا فيه من الوعيد لعلهم يتقون أو يحدث لهم ذكرا |
| | | همچنین قرآن را به زبان عربی فرو فرستادیم و در آن بیم دادن و ترساندن را (به شیوههای گوناگون) بازگو کردیم، تا این که (مردمان از کفر و معاصی) بپرهیزند، یا باعث یادآوری و بیداری (و مایهی پند و عبرت) ایشان شود. [[«کَذلِکَ»: همچنین. عطف بر (کَذلِکَ) در آیه 99 است. «أَنْزَلْناهُ»: بدون مرجع قبلی، برای اشاره به عظمت قرآن و استقرار و حضور آن در اَذهان است. «قُرْآناً عَرَبِیّاً»: حال اوّل و حال دوم بشمارند؛ یا این که (قُرْآناً) حال و (عَرَبِیّاً) صفت آن است (نگا: یوسف / 2). «صَرَّفْنا»: به شیوههای گوناگون و بیانات مختلف بازگو کردیم (نگا: انعام / 46، إسراء / 41). «ذِکْراً»: پند و عبرت. بیداری و آگاهی.]] |
|
2462 | 20 | 114 | فتعالى الله الملك الحق ولا تعجل بالقرآن من قبل أن يقضى إليك وحيه وقل رب زدني علما |
| | | والا مقام خدا است که شاه حقیقی او است (و جملگی فرماندهان و فرمانبران بدو نیازمندند، و دائرهی امر و نهیش سراسر گسترهی هستی است. ای پیغمبر! نازل کنندهی قرآن چنین خدای بلندمرتبه و توانائی است. پس به هنگام نزول قرآن) پیش از این که وحی (آیات) قرآن به پایان برسد، در آن عجله مکن (و تندتند آیهها را به دنبال جبرئیل تکرار منما و بر زبان مران. چرا که هرچند قرآن مافوق طاقت و توان انسان است، امّا خدا حافظ و نگهدار آن است و آن را در مغزت ثبت و ضبط مینماید). بگو: پروردگارا! (در پرتو قرآن) بر دانشم بیفزا (و از قرآن و ابعاد مختلف آن آگاهترم فرما). [[«تَعَالَی»: والا مقام است. از علوّ و عظمت مطلق برخوردار است. «لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ»: مراد نهی از عجلهای است که حضرت محمّد به هنگام دریافت وحی جهت فراگیری و حفظ قرآن داشت، و بدین خاطر با شتاب به دنبال فرشته وحی جبرئیل امین، آیات قرآنی را تکرار می فرمود (نگا: قیامه / 15 - 17، اعلی / 6). «یُقْضَی»: به پایان رسانده شود.]] |
|
2463 | 20 | 115 | ولقد عهدنا إلى آدم من قبل فنسي ولم نجد له عزما |
| | | در آغاز کار، ما به آدم فرمان دادیم (که از میوهی درخت ممنوع نخورد). امّا او ترک فرمان کرد و (از آن خورد، و در اوائل کار) از او تصمیم درستی و ارادهی استواری مشاهده نکردیم. [[«عَهِدْنَا إلَی آدَمَ»: به آدم فرمان دادیم. مراد از عهد در اینجا سفارش و فرمان است. چنین توصیه و امری هم راجع بود به نخوردن از میوه درخت ممنوع (نگا: بقره / 35). «مِن قَبْلُ»: در اوائل کار. پیشاپیش. قبل از زمان حال در روزگاران گذشته. «نَسِیَ»: ترک کرد. مراد از نسیان در اینجا فراموش کردن مطلق نیست. زیرا بر فراموشی مطلق عتاب و ملامتی وجود ندارد. از سوی دیگر، شیطان که نخوردن از میوه درخت را برابر فرموده آیه 20 سوره اعراف به یاد آدم آورده بود. لذا مراد ترک فرمان یا دستکم فراموشکاریی است که به سبب کم توجّهی حاصل میگردد (نگا: طه / 126). «عَزْماً»: تصمیم و اراده استواری که انسان را در برابر وسوسههای اهریمن نگاه دارد.]] |
|
2464 | 20 | 116 | وإذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا إلا إبليس أبى |
| | | (ای پیغمبر! بیان دار) آن گاه را که به فرشتگان دستور دادیم: برای آدم سجده (ی تعظیم و تکریم) ببرید، پس (همگی اطاعت کردند و) سجده بردند مگر ابلیس که سر باز زد. [[«أسْجُدُوا»: (نگا: بقره / 34).]] |
|
2465 | 20 | 117 | فقلنا يا آدم إن هذا عدو لك ولزوجك فلا يخرجنكما من الجنة فتشقى |
| | | آن وقت گفتیم: ای آدم! این دشمن تو و همسر تو است، پس (بپائید به دام وسوسهی خود شما را گرفتار نسازد و) از بهشت بیرونتان نکند که به رنج و زحمت خواهی افتاد. [[«تَشْقَی»: تو به درد و رنج خواهی افتاد. از شقاوتِ به معنی زحمت و مشقّت است (نگا: طه / 2). روی سخن متوجّه آدم و حوّاء است، ولی علّت مفرد آمدن فعل بدان خاطر است که عهد و پیمان در آغاز متوجّه آدم بوده و نقطه پایان هم متوجّه او شده است. از سوی دیگر، درد و رنج مرد که رئیس اهل و عیال خود است، متضمّن درد و رنج اهل و عیال نیز میباشد.]] |
|
2466 | 20 | 118 | إن لك ألا تجوع فيها ولا تعرى |
| | | (بر ما است که خواستههای زندگی تو را در بهشت فراهم سازیم و) تو در آن نه گرسنه میشوی و نه برهنه میگردی. [[«إِنَّ لَکَ»: برای تو هست. مراد تضمین روزی از سوی خداوند است.]] |
|
2467 | 20 | 119 | وأنك لا تظمأ فيها ولا تضحى |
| | | و در آن تو نه تشنه میمانی و نه آفتابزده میشوی. [[«لا تَضْحَیا»: حرارت آفتاب سوزان به تو نمیخورد و گرمازده نمیگردی. مراد این است که کار کردن و رنجکشیدن در میان نیست.]] |
|
2468 | 20 | 120 | فوسوس إليه الشيطان قال يا آدم هل أدلك على شجرة الخلد وملك لا يبلى |
| | | سپس شیطان (به نیرنگ و حیله نشست و) آدم را وسوسه کرد (و بدو) گفت: آیا تو را به درخت جاودانگی و ملک فناناپذیر رهنمود کنم؟ (اگر از این درخت ممنوع بخورید، دیگر نمیمیرید و سرمدی میشوید). [[«الْخُلْدِ»: جاودانگی. سرمدی. (نگا: اعراف / 20). «لا یَبْلی»: کهنه و فرسوده نمیشود. فناپذیر و زائل نمیگردد.]] |
|
2469 | 20 | 121 | فأكلا منها فبدت لهما سوآتهما وطفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة وعصى آدم ربه فغوى |
| | | سرانجام هر دو نفر از آن خوردند (و جامههای بهشتی از بدنشان فرو ریخت) و شرمگاهشان برایشان نمایان شد (که تا آن زمان از ایشان پنهان بود) و شروع کردند به این که برگهای درختان بهشت را بر خود بپیچند و بچسبانند. بدین نحو آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد (و این واقعه پیش از نبوّت او بود). [[«فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا»: (نگا: اعراف / 20 و 22 و 27). «غَوی»: گمراه شد. زندگیش تباه شد.]] |
|