نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2366 | 20 | 18 | قال هي عصاي أتوكأ عليها وأهش بها على غنمي ولي فيها مآرب أخرى |
| | | پاسخ داد که این عصای من است و بر آن تکیه میکنم و با آن گوسفندانم را میرانم و برای آنها برگ میریزم، و نیازهای دیگری را با آن برآورده میکنم. [[«أَتَوَکَّؤُاْ»: تکیه میزنم، چه در ایستادن و چه در رفتن. «أَهُشُّ»: برگ درختان را میریزم. فرود میآورم و میرانم. «مَآرِبُ»: جمع مأْرِبَةَ، حوائج و منافع.]] |
|
2367 | 20 | 19 | قال ألقها يا موسى |
| | | (خدا بدو امر) فرمود: ای موسی! عصا را بینداز. [[«أَلْقِهَا»: آن را بینداز. آن را بیفکن.]] |
|
2368 | 20 | 20 | فألقاها فإذا هي حية تسعى |
| | | موسی فوراً عصا را انداخت، و ناگهان مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد. [[«حَیَّةٌ»: مار بزرگ (نگا: اعراف / 107). «تَسْعی»: به سرعت حرکت میکند و راه میرود.]] |
|
2369 | 20 | 21 | قال خذها ولا تخف سنعيدها سيرتها الأولى |
| | | (خدا به موسی) فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به هیئت اوّل و حالت نخستین خود باز خواهیم گرداند. [[«سِیرَة»: شیوه و چگونگی. هیئت و حالت. همان چیزی که بود.]] |
|
2370 | 20 | 22 | واضمم يدك إلى جناحك تخرج بيضاء من غير سوء آية أخرى |
| | | دست خود را به گریبان خویش فرو بر، تا سفید و درخشان بیرون آید، بیآن که دچار عیب و بیماریی شده باشد، و این معجزهی دیگری (برای تو) است. [[«جَنَاحِ»: زیر بغل. گریبان. «بَیْضَآءَ»: سفید نورانی (نگا: اعراف / 108). حال اوّل ضمیر فعل (تَخْرُجْ) است. «سُوءٍ»: بیماری. عیب و نقص. «آیَةً»: معجزه. حال دوم است برای ضمیر فعل (تَخْرُجْ).]] |
|
2371 | 20 | 23 | لنريك من آياتنا الكبرى |
| | | (ما اینها را به تو نمودیم) تا بعضی از معجزههای بزرگ خود را (با تبدیل عصا به اژدها و درخشنده شدن دست) به تو نشان دهیم (و دلیل صدق رسالت تو باشند). [[«مِنْ آیَاتِنَا الْکُبْرَی»: بعضی از معجزههای بزرگ ما. مراد دو معجزه مهمّی است که در بالا ذکر شدهاند.]] |
|
2372 | 20 | 24 | اذهب إلى فرعون إنه طغى |
| | | برو به سوی فرعون (و وی را دعوت به ایمان به خدای یگانه کن) که او سرکشی کرده است (و در کفر و طغیان از حدّ گذشته است). [[«طَغَیا»: سرکشی آغازیده است و طغیان کرده است.]] |
|
2373 | 20 | 25 | قال رب اشرح لي صدري |
| | | (موسی خاشعانه به دعا پرداخت و) گفت: پروردگارا! سینهام را فراخ و گشاده دار (تا در پرتو شرح صدر، خشم و کین از دل برخیزد، و با آرامش تمام رسالت آسمانی را به جای آورم). [[«إِشْرَحْ»: فراخ کن و گشاده دار (نگا: انعام / 125).]] |
|
2374 | 20 | 26 | ويسر لي أمري |
| | | و کار (رسالت) مرا بر من آسان گردان (تا آن را به گونهی آراسته و پیراسته، به گوش فرعون و فرعونیان برسانم). [[«یَسِّرْ»: آسان کن. ساده گردان.]] |
|
2375 | 20 | 27 | واحلل عقدة من لساني |
| | | و گره از زبانم بگشای (تا روشن و گویا آن را بیان دارم). [[«عُقْدَةً»: گره. مراد لکنت زبان است.]] |
|