نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2355 | 20 | 7 | وإن تجهر بالقول فإنه يعلم السر وأخفى |
| | | (ای پیغمبر!) اگر آشکارا سخن بگوئی (یا پنهان، برای خدا فرق نمیکند) و نهانی (سخن گفتن تو با دیگران را) و نهانتر (از آن را که سخن گفتن تو با خودت و خواطر دل است) میداند. [[«إِن تَجْهَرْ ...»: اگر آشکارا سخن بگوئی. مخاطب پیغمبر و به تبع او پیروانش میباشد. یا مخاطب خود «انسان» و عام است. «السِّرَّ»: مراد نجوای با دیگران است. «أَخْفَی»: مراد چیزهائی است که به دل میگذرد، اعم از اندیشه و وسوسه و نیّت (نگا: ملک / 13، ِ / 16).]] |
|
2356 | 20 | 8 | الله لا إله إلا هو له الأسماء الحسنى |
| | | او خدا است و جز خدا معبودی نیست. او دارای نامهای نیکو است. [[«أَللهُ»: خبر مبتدای محذوف است. «الأسْمآءُ الْحُسْنَی»: نامهای نیکو. وجه تسمیه اسماء حُسنی، بدان جهت است که بر تنزیه و کمال عظمت و قدرت دلالت دارند (نگا: اعراف / 180، اسراء / 110).]] |
|
2357 | 20 | 9 | وهل أتاك حديث موسى |
| | | آیا خبر (سرگذشت شگفت) موسی (با فرعون) به تو رسیده است؟ [[«هَلْ أَتَاکَ»: آیا به تو رسیده است؟ عربها برای تثبیت خبر در دل مخاطب، آن را با استفهام میآغازند و وی را بدین وسیله تشویق و ترغیب به شنیدن مینمایند. «حَدِیثُ»: سخن. مراد خبر و قصّه است.]] |
|
2358 | 20 | 10 | إذ رأى نارا فقال لأهله امكثوا إني آنست نارا لعلي آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدى |
| | | وقتی (در دل شب تاریک سردی، به هنگام مراجعت از مَدْیَن به مصر، از دور) آتشی را دید و به خانوادهی خود گفت: اندکی توقّف کنید که آتشی دیدهام. امیدوارم از آن آتش، شعلهای برایتان بیاورم، یا این که در دور و بر آتش راهنمائی را بیابم (و راه را از او بپرسم). [[«أُمْکُثُوا»: توقّف کنید. اندکی بایستید. «آنَسْتُ»: دیدهام. از مصدر (إیناس) که به معنی احساس کردن چیزی است که موجب خوشحالی و آرامش باشد، برعکس «توجّس» که به معنی احساس کردن چیزی است که موجب خوف و هراس است. «قَبَسٍ»: شعله برگرفته از آتش بر نوک چند چوب. «هُدیً»: راهنما. راهنمائی (نگا: بقره / 2).]] |
|
2359 | 20 | 11 | فلما أتاها نودي يا موسى |
| | | هنگامی که به کنار آتش رسید، (از سوئی) ندا داده شد: ای موسی! [[«نُودِیَ»: صدا زده شد. مجهول (نادی) است.]] |
|
2360 | 20 | 12 | إني أنا ربك فاخلع نعليك إنك بالواد المقدس طوى |
| | | بدون شکّ من پروردگار تو میباشم. کفشهایت را از پا بیرون بیاور، چرا که در سرزمین پاک و مبارک «طُوی» هستی. [[«إِخْلَعْ نَعْلَیْکَ»: کفشهایت را از پا بیرون بیاور. در آن زمان بیرون آوردن کفش نشانه تواضع و ادب بوده است (نگا: المصحف المیسّر). «طُویً»: طُوی، نام سرزمین کنار کوه طور است.]] |
|
2361 | 20 | 13 | وأنا اخترتك فاستمع لما يوحى |
| | | من تو را (برای مقام رسالت) برگزیدهام، پس گوش فراده بدانچه وحی میشود (تا آن را خوب بیاموزی و به قوم خود برسانی). [[«إِخْتَرْتُکَ»: تو را برگزیدهام.]] |
|
2362 | 20 | 14 | إنني أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدني وأقم الصلاة لذكري |
| | | من «الله» هستم، و معبودی جز من نیست، پس تنها مرا عبادت کن، (عبادتی خالص از هرگونه شرکی)، و نماز را بخوان تا (همیشه) به یاد من باشی. [[«لِذِکْرِی»: برای این که همیشه به یاد من باشی. تا در نماز به ذکر من بپردازی. به هنگام یاد من. با توجّه به معنی اخیر، حرف (لِ) به معنی (عِندَ) است (نگا: إسراء / 78).]] |
|
2363 | 20 | 15 | إن الساعة آتية أكاد أخفيها لتجزى كل نفس بما تسعى |
| | | رستاخیز به طور قطع خواهد آمد. من میخواهم (موعد) آن را (از بندگان) پنهان دارم تا (مردمان در حالت آماده باش دائم بوده، و در ضمن به سبب مخفی بودن قیامت آزادی عمل داشته باشند، و سرانجام) هرکسی در برابر تلاش و کوشش خود جزا و سزا داده شود. [[«أَکَادُ»: نزدیک است که من. میخواهم (نگا: قاموس اللغه). «أُخْفِیهَا»: آن را پنهان میدارم. برخی گفتهاند، همزه آن برای سلب است و إخفاء به معنی إظهار است، در این صورت مفهوم آیه چنین میشود: رستاخیز به طور قطع فرا میرسد و درصدد آشکار ساختن آن و خاتمه بخشیدن بدین جهانم، تا هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت. «بِمَا»: برابر عمل خود. واژه (ما) مصدریّه است.]] |
|
2364 | 20 | 16 | فلا يصدنك عنها من لا يؤمن بها واتبع هواه فتردى |
| | | (ای موسی!) نباید تو را از (ایمان به قیامت و آمادگی برای) آن باز دارد کسی که بدان باور نداشته و از هوا و هوس خویش پیروی مینماید، که هلاک خواهی شد. [[«فَلا یَصُدَّنَّکَ»: باید که تو را باز ندارد. تو را غافل و دور از آن نکند. «عَنْها»: از آن. مرجع ضمیر (ها) واژه (السَّاعَةَ) است. «تَرْدی»: هلاک شوی. این فعل میتواند مضارع منصوب و جواب نهی باشد. یا مضارع مرفوع، و جمله فعل و فاعل خبر مبتدای محذوف بوده و تقدیر چنین باشد: فَأََنتَ تَرْدی به سبب ذلِکَ.]] |
|