نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2193 | 18 | 53 | ورأى المجرمون النار فظنوا أنهم مواقعوها ولم يجدوا عنها مصرفا |
| | | و بزهكاران آتش دوزخ را ببينند و بىگمان بدانند كه در آن خواهند افتاد و از آنجا راه برگشتى نيابند. |
|
2194 | 18 | 54 | ولقد صرفنا في هذا القرآن للناس من كل مثل وكان الإنسان أكثر شيء جدلا |
| | | و هر آينه در اين قرآن براى مردم از هر گونه مثالى آورديم، و آدمى بيش از همه چيز در ستيز و چون و چراست. |
|
2195 | 18 | 55 | وما منع الناس أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدى ويستغفروا ربهم إلا أن تأتيهم سنة الأولين أو يأتيهم العذاب قبلا |
| | | و مردم را، آنگاه كه رهنمونى- پيامبر و قرآن- بديشان آمد، باز نداشت از اينكه ايمان بياورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند مگر [طلب و انتظار] اينكه روش و نهاد [ما در باره] پيشينيان بديشان آيد يا عذاب روياروى به آنان رسد. |
|
2196 | 18 | 56 | وما نرسل المرسلين إلا مبشرين ومنذرين ويجادل الذين كفروا بالباطل ليدحضوا به الحق واتخذوا آياتي وما أنذروا هزوا |
| | | و ما پيامبران را جز مژدهدهندگان و بيمكنندگان نمىفرستيم و آنان كه كافر شدند به [سخنان] باطل و بيهوده ستيزه مىكنند تا [سخن] حق را بدان پايمال سازند، و آيات مرا و هشدارها را به ريشخند گرفتند. |
|
2197 | 18 | 57 | ومن أظلم ممن ذكر بآيات ربه فأعرض عنها ونسي ما قدمت يداه إنا جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه وفي آذانهم وقرا وإن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذا أبدا |
| | | و ستمكارتر از آن كس كيست كه به آيات پروردگارش پند داده شود پس، از آنها روى بگرداند و آنچه را دو دستش پيش فرستاده- كردارهاى زشتش- فراموش كند. ما بر دلهاشان پوششها نهادهايم تا آن |
|
2198 | 18 | 58 | وربك الغفور ذو الرحمة لو يؤاخذهم بما كسبوا لعجل لهم العذاب بل لهم موعد لن يجدوا من دونه موئلا |
| | | و پروردگار تو آمرزگار و خداوند مِهر و بخشايش است اگر آنان را به سزاى آنچه كردهاند بازخواست مىكرد هر آينه در عذابشان شتاب مىنمود، اما آنان را هنگامى و وعدهگاهى است كه از آن گريزگاه و پناهگاهى نيابند. |
|
2199 | 18 | 59 | وتلك القرى أهلكناهم لما ظلموا وجعلنا لمهلكهم موعدا |
| | | و [مردم] آن آباديها و شهرها را چون ستم كردند هلاك كرديم و براى هلاكتشان وعدهگاهى نهاديم. |
|
2200 | 18 | 60 | وإذ قال موسى لفتاه لا أبرح حتى أبلغ مجمع البحرين أو أمضي حقبا |
| | | و [ياد كن] آنگاه كه موسى شاگرد خود- يوشع پسر نون- را گفت: من پيوسته خواهم رفت تا به جاى به هم آمدن دو دريا برسم، يا سالهايى دراز راه پويم. |
|
2201 | 18 | 61 | فلما بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما فاتخذ سبيله في البحر سربا |
| | | پس چون به جاى به هم آمدن آن دو دريا رسيدند ماهى خود را فراموش كردند و آن |
|
2202 | 18 | 62 | فلما جاوزا قال لفتاه آتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا هذا نصبا |
| | | و چون از آنجا گذشتند، به شاگرد خود گفت: چاشتمان را بيار، كه در اين سفرمان رنجى سخت ديدهايم. |
|