نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2172 | 18 | 32 | واضرب لهم مثلا رجلين جعلنا لأحدهما جنتين من أعناب وحففناهما بنخل وجعلنا بينهما زرعا |
| | | (ای پیغمبر!) برای آنان مثالی بیان کن، مَثَل دو مرد (کافر ثروتمندی و فقیر مؤمنی) را که (در روزگاران گذشته اتّفاق افتاده است، و) ما به یکی از آن دو (یعنی کافر ثروتمند) دو باغ انگور داده بودیم. گرداگرد باغها را با نخلستانها احاطه کرده بودیم، و در میان باغها (زمینهای) زراعتی قرار داده بودیم. [[«رَجُلَیْنِ»: دو مرد. مراد یک فرد کافر ثروتمند، و یک فرد مؤمن فقیر است. در ضربالمثل هم ضرورت ندارد نام افراد مشخّص شود. (رَجُلَیْنِ) بدل (مَثَلاً) است. «حَفَفْنَا»: دور زده بودیم. احاطه کرده بودیم.]] |
|
2173 | 18 | 33 | كلتا الجنتين آتت أكلها ولم تظلم منه شيئا وفجرنا خلالهما نهرا |
| | | هر دو باغ (از نظر فرآوردههای کشاورزی کامل بودند و درختان) به ثمر نشسته بودند (و کشتزارهای داخل آن خوشه بسته بودند) و هر دو باغ در میوه و ثمره چیزی فروگذار نکرده بودند، و ما در میان آنها رودبار بزرگی (از زمین) برجوشانده بودیم (که در زیر درختان جریان داشت). [[«کِلْتَا»: هر دو. «أُکُلَ»: میوه. ثمره. فرآورده. «لَمْ تَظْلِمْ»: نکاسته بود. فروگذار نکرده بود.]] |
|
2174 | 18 | 34 | وكان له ثمر فقال لصاحبه وهو يحاوره أنا أكثر منك مالا وأعز نفرا |
| | | (صاحب این دو باغ علاوه از آنها) دارائی دیگری (از طلا و نقره و اموال و اولاد) داشت (و دنیا به کام او بود و غرور ثروت او را گرفت) پس در گفتگوئی به دوست (مؤمن) خود (مغرورانه و پرخاشگرانه) گفت: من ثروت بیشتری از تو دارم و از لحاظ نفرات (خانواده و خویش و رفیق) مقتدرتر از تو و فزونترم. [[«ثَمَرٌ»: حاصل. درآمد. دارائی. «کَانَ لَهُ ثَمَرٌ»: دارائی و درآمد دیگری جز این دو باغ داشت. یا این که: بدین ترتیب، صاحب این دو باغ، هرگونه میوه و درآمدی در اختیار داشت.]] |
|
2175 | 18 | 35 | ودخل جنته وهو ظالم لنفسه قال ما أظن أن تبيد هذه أبدا |
| | | در حالی که (به سبب عدم ایمان به خدا) بر خویشتن ستمگر بود، (همراه دوست خود، سرمستِ غرور) به باغش گام نهاد (و نگاهی به درختان پرمیوه و خوشههای پُردانه و زمزمهی رودبار انداخت، مستکبرانه) گفت: من باور نمیکنم هرگز این (باغ سرسبز) نابود شود و به فنا رود. [[«مَآ أَظُنُّ»: گمان نمیبرم. باور ندارم. «تَبِیدَ»: نابود شود. از میان رود. از مصدر بَیْد و به یاد، به معنی فنا و هلاک. «هذِهِ»: این باغ. چه بسا مراد تسمیه کلّ به اسم جزء بوده و مقصود این جهان، و مرجع (مِنْها) در آیه بعد هم (جَنَّة) یا (حَیَاة) باشد.]] |
|
2176 | 18 | 36 | وما أظن الساعة قائمة ولئن رددت إلى ربي لأجدن خيرا منها منقلبا |
| | | و باور ندارم که قیامت برپا شود. اگر هم (به فرض قیامتی در کار باشد و) من به سوی پروردگارم برگردانده شوم (این همه شخصیّت و مقام، و اموال و اولاد، نشانهی شایستگی من است و در آنجا هم) مسلّماً سرانجام بهتری و جایگاه خوبتری از این (باغ و زندگی) خواهم یافت. [[«السَّاعَةَ»: قیامت. «قَآئِمَةً»: پابرجا. برقرار. مفعول دوم است. «مُنقَلَباً»: عاقبت. جای بازگشت.]] |
|
2177 | 18 | 37 | قال له صاحبه وهو يحاوره أكفرت بالذي خلقك من تراب ثم من نطفة ثم سواك رجلا |
| | | دوست (مؤمن) او، در حالی که با وی گفتگو داشت، بدو گفت: آیا منکر کسی شدهای که (دستگاه شگرف و سازمان پیچیدهی جسم) تو را از خاک ناچیزی و سپس از نطفهی بیارزشی آفریده است، و بعد از آن تو را مرد کاملی کرده است؟! [[«خَلَقَکَ مِن تُرابٍ ...»: خداوند تو را از خاک درست کرد. یعنی موادّ غذائی که در زمین است، جذب ریشههای روئیدنیها میگردد، و روئیدنیها به نوبه خود خوراک حیوانات میشوند، و انسان از روئیدنیها و گوشت و شیر حیوانات استفاده میکند، و نطفهاش از اینها شکل میگیرد (نگا: حجّ / 5، روم / 20). یا این که مراد این است که خداوند اصل تو را - که آدم است - از خاک آفریده است (نگا: آلعمران / 59، فاطر / 11). «سَوَّاکَ»: اندام تو را متعادل و هماهنگ کرد. کامل کرد تو را. «رَجُلاً»: حال است و تأویل به مشتقّ میگردد. یا این که مفعول دوم (سَوّی) است. یعنی: جَعَلَکَ رَجُلاً.]] |
|
2178 | 18 | 38 | لكنا هو الله ربي ولا أشرك بربي أحدا |
| | | ولی من (میگویم:) او (که مرا و همهی جهان را آفریده است) خدا است و پروردگار من است، و من کسی را انباز پروردگارم نمیسازم. [[«لکِنَّا»: امّا من. اصل آن: لکِنْ أَنَا است، و همزه را به طور سماع حذف و نون را در نون دغم مینمایند. «لکِنَّا هُوَ اللهُ رَبِّی»: (لکِن) مخفّف و مهمّل، (أَنَا) مبتدا، (هُوَ) مبتدای دوم، (اللهُ) خبر مبتدای دوم، (رَبِّی) صفت آن، مبتدای دوم و خبرش، خبر مبتدای اوّل، و عائد ضمیر (ی) است.]] |
|
2179 | 18 | 39 | ولولا إذ دخلت جنتك قلت ما شاء الله لا قوة إلا بالله إن ترن أنا أقل منك مالا وولدا |
| | | کاش! وقتی که وارد باغ میشدی (و این همه نعمت و مرحمت، و آثار قدرت و عظمت را میدیدی) میگفتی: ماشاءَاللهُ! (این نعمت از فضل و لطف خدا است، و آنچه خدا بخواهد شدنی است!) هیچ قوّت و قدرتی جز از ناحیهی خدا نیست (و اگر مدد و توفیق او نباشد، توانائی عبادت و پرستش را نخواهیم داشت. ای رفیق ناسپاس) اگر میبینی که از نظر اموال و اولاد از تو کمترم، (امّا ...). [[«مَا شَآءَ اللهُ»: این جمله محذوفی دارد و تقدیر چنین است: هذا مَا شَآءَ اللهُ، یعنی: این چیزی است که خدا خواسته است. یا این که: مَا شَآءَ اللهُ کائِنٌ، یعنی: هرچه خدا بخواهد، همان میشود.]] |
|
2180 | 18 | 40 | فعسى ربي أن يؤتين خيرا من جنتك ويرسل عليها حسبانا من السماء فتصبح صعيدا زلقا |
| | | چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو را (در دنیا یا آخرت) به من بدهد، و خدا از آسمان بلای مقدّری برای باغ تو فرو بفرستد و این باغ به سرزمین لخت و همواری تبدیل شود. [[«حُسْبَاناً»: مصدر است و به معنی اسم مفعول، یعنی محسوب است و مراد از آن هر نوع بلا و عذاب مقدّر است. هلاک و نابودی. یا این که جمع (حُسْبَانَة) به معنی صاعِقَة است. «صَعیداً»: سرزمین. خاک روی زمین. «زَلَقاً»: مصدر است و در معنی اسم فاعل به کار رفته است، به معنی: صاف و صوف. لخت. لغزنده. گِل و لای.]] |
|
2181 | 18 | 41 | أو يصبح ماؤها غورا فلن تستطيع له طلبا |
| | | یا این که آب این باغ (در اعماق زمین) فرو رود، به گونهای که هرگز نتوانی آن را پیجوئی کنی (چه رسد به این که آن را بیابی و به سطح زمین برگردانی). [[«غَوْراً»: فرو رفتن. در اینجا برای مبالغه، مصدر به معنی اسم فاعل یعنی (غائِر) به کار رفته است که به معنی فرو رونده است.]] |
|