نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2060 | 17 | 31 | ولا تقتلوا أولادكم خشية إملاق نحن نرزقهم وإياكم إن قتلهم كان خطئا كبيرا |
| | | و (از آنجا که روزی در دست خدا است) فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی نکشید. ما آنان و شما را روزی میدهیم (و ضامن رزق همگانیم). بیگمان کشتن ایشان گناه بزرگی است. [[«اِمْلاق»: فقر و تنگدستی (نگا: انعام / 151). «خِطْئاً»: گناه.]] |
|
2061 | 17 | 32 | ولا تقربوا الزنا إنه كان فاحشة وساء سبيلا |
| | | و (با انجام عوامل و انگیزههای زنا) به زنا نزدیک نشوید که زنا گناه بسیار زشت و بدترین راه و شیوه است. [[«لا تَقْرَبُوا الزِّنَا»: زنا نکنید. به عوامل قرب زنا و مقدّمات آن از قبیل: چشمچرانی، بیحجابی، خلوت با اجنبی، رفتن به کانونهای فساد، نگاه به کتابها و فیلمهای آلوده ... نزدیک نشوید. «فَاحِشَةً»: گناه زشت و کاملاً آشکار (نگا: آلعمران / 135، نساء / 19 و 22 و 25، اعراف / 28).]] |
|
2062 | 17 | 33 | ولا تقتلوا النفس التي حرم الله إلا بالحق ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل إنه كان منصورا |
| | | و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را - جز به حق - حرام کرده است. هر کس که مظلومانه کشته شود، به صاحب خون او (که نزدیکترین خویشاوند بدو است، این) قدرت را دادهایم (که با مراجعهی به قاضی، قصاص خود را درخواست و قاتل را به مجازات برساند) ولی نباید او هم در کشتن اسراف کند (و به جای یک نفر، دو نفر و بیشتر را بکشد، یا این که به عوض قاتل، دیگری را هلاک سازد). بیگمان صاحب خون یاری شونده (از سوی خدا) است (چرا که حق قصاص را بدو داده است). [[«النَّفْسَ»: انسان. شخص. «بِالْحَقِّ»: به حق. به سبب حق. «سُلْطَاناً»: تسلّط بر قاتل در مسأله قصاص. دلیل و برهان اخذ قصاص. «إِنَّهُ»: ولی دم. صاحب خون.]] |
|
2063 | 17 | 34 | ولا تقربوا مال اليتيم إلا بالتي هي أحسن حتى يبلغ أشده وأوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولا |
| | | و در مال یتیم تصرّف نکنید مگر به شیوهای که (در حفظ و بهرهوری آن مفیدتر و) بهتر باشد. (بدین کار ادامه دهید) تا این که یتیم به سنّ بلوغ میرسد (و میتواند در دارائی خود تصرّف کند و به نحو احسن آن را مورد بهرهبرداری قرار دهد). و به عهد و پیمان (خود که با خدا یا مردم بستهاید) وفا کنید، چرا که از (شما روز رستاخیز دربارهی) عهد و پیمان پرسیده میشود. [[«لا تَقْرَبُوا»: مراد تصرّف و دست یازیدن است. «إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»: مگر از راهی که بهترین راهها، و طریقهای که سودمندترین طرائق باشد که با نگاهداری و افزایش آن انجامپذیر است. «أَشُدَّهُ»: مراد رشد عقلانی و حسن تصرّف در امور است (نگا: نساء / 6).]] |
|
2064 | 17 | 35 | وأوفوا الكيل إذا كلتم وزنوا بالقسطاس المستقيم ذلك خير وأحسن تأويلا |
| | | و هنگامی که چیزی را به پیمانه میزنید، آن را به تمام و کمال پیمانه کنید، و با ترازوی درست (اشیاء را) بکشید (و در وزن و پیمانه به مشتری کم ندهید) که این کار سرانجام بهتر و نیکوتری (در دنیا و آخرت برای شما) دارد. [[«الْقِسْطَاسِ»: ترازو. عدالت. «بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ»: با ترازوی درست. با دادگری تامّ (نگا: شعراء / 182).]] |
|
2065 | 17 | 36 | ولا تقف ما ليس لك به علم إن السمع والبصر والفؤاد كل أولئك كان عنه مسئولا |
| | | از چیزی دنبالهروی مکن که از آن ناآگاهی. بیگمان (انسان در برابر کارهائی که) چشم و گوش و دل همه (و سایر اعضاء دیگر انجام میدهند) مورد پرس و جوی از آن قرار میگیرد. [[«لاتَقْفُ»: دنبالهروی مکن. از ماده (قفو) به معنی دنبالهروی. یعنی: انسان باید گفتار و کردارش از روی علم و یقین باشد؛ نه از روی ظنّ و گمان و حدس و تخمین. «أُولئِکَ»: آنها. این واژه گاهی برای غیر ذویالعقول نیز به کار میرود. یا این که اندامهای بدن به عنوان ذویالعقول مورد خطاب قرار گرفتهاند. «کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»: انسان از کردار اندامها پرسیده میشود. یا این که: همه اندامها مخاطب و مورد پرسش قرار میگیرند (نگا: فصّلت / 20 و 21).]] |
|
2066 | 17 | 37 | ولا تمش في الأرض مرحا إنك لن تخرق الأرض ولن تبلغ الجبال طولا |
| | | و در روی زمین متکبّرانه و مغرورانه راه مرو. چرا که تو (با پای کوبیدن قلدرانهات بر زمین) نمیتوانی زمین را بشکافی، و (با گردن کشیدن جبّارانهات بر آسمان، نمیتوانی) به بلندای کوهها برسی. (آخر ذرّهی ناچیزی انسان نام، در برابر کرهی زمین، و کرهی زمین در برابر مجموعهی هستی، چه چیز بشمار آست؟!). [[«مَرَحاً»: خوشحالی فراوان. شادمانی زیاد، و توأم با خودپسندی و خود بزرگبینی. مصدر است و حال بشمار است؛ یا این که مفعول مطلق فعل محذوف، و یا این که معفولله است. «لَن تَخْرِقَ»: پاره نخواهی کرد. نخواهی شکافت. «طُولاً»: تمییز یا این که حالِ فاعل است. یعنی از لحاظ بلندی یا گردنکشان و متطاولانه.]] |
|
2067 | 17 | 38 | كل ذلك كان سيئه عند ربك مكروها |
| | | همهی آن (مأمورات و منهیّات مذکور در آیات پیشین) بدهایش (که منهیّات است) نزد پروردگارت زشت بشمار است (و از آن ناخوشنود است). [[«کُلُّ ذلِکَ»: همه آنها. یعنی جملگی 24 سفارشی که با (لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ) در آیه 22 شروع میگردد و شامل مأمورات و منهیّات میباشد. «سَیِّئُهُ»: بد و زشت آن. مراد بخش منهیّات و محظورات است.]] |
|
2068 | 17 | 39 | ذلك مما أوحى إليك ربك من الحكمة ولا تجعل مع الله إلها آخر فتلقى في جهنم ملوما مدحورا |
| | | اینها از امور حکمتآمیزی است که پروردگارت به تو وحی کرده است، و هرگز با خداوند (یگانه و آفریدگار جهان هستی) معبود دیگری را انباز مکن، که (اگر چنین کنی) به دوزخ افکنده شوی (و از سوی خدا و مردم) سرزنش شده و مطرود (از رحمت الهی گردی). [[«ذلِکَ»: آن احکام پیشین راجع به اوامر و نواهی. «مِنَ الْحِکْمَةِ»: احکام مذکور برخی از امور حکمتآمیز است. احکام مذکور عین حکمت و ساخته و پرداخته از آن است. اشیاء متقدّم از جمله چیزهائی میباشند که عقل به صحّت و استواری آنها گواهی میدهد و نفس بدانها میگراید. «مَدْحُوراً»: مطرود از رحمت خدا (نگا: اعراف / 18، إسراء / 18).]] |
|
2069 | 17 | 40 | أفأصفاكم ربكم بالبنين واتخذ من الملائكة إناثا إنكم لتقولون قولا عظيما |
| | | (ای کسانی که میگوئید: فرشتگان دختران خدایند!) آیا پروردگارتان (شما را بر خود ترجیح داده و) پسران را ویژهی شما کرده است (که به گمان شما نسل اعلی بشمارند) و از فرشتگان دخترانی را خاصّ خود کرده است (که به عقیدهی پوچ شما بیارج و از نسل ادنی محسوبند؟). واقعاً شما سخن بسیار (بزرگ کفرآمیزی و بهتان) عظیمی بیان میدارید. [[«أَفَأَصْفَاکُمْ»: آیا شما را اختصاص داده است به؟ آیا خاصّ شما کرده است؟ «إِنَاثاً»: جمع أُنْثی، مراد دختران است (نگا: نحل / 57، صافّات / 149 و 153، طور / 39). «قَوْلاً عَظِیماً»: سخنی بسیار زشت و بس بزرگ از نظر انحراف و قباحت و شناعتی که دارد.]] |
|