نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
2038 | 17 | 9 | إن هذا القرآن يهدي للتي هي أقوم ويبشر المؤمنين الذين يعملون الصالحات أن لهم أجرا كبيرا |
| | | این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود میکند که مستقیمترین راهها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است، و به مؤمنانی که (برابر دستورات آن) کارهای شایسته و پسندیده میکنند، مژده میدهد که برای آنان (در سرای دیگر) پاداش بزرگی (به نام بهشت) است. [[«لِلَّتِی»: به راهی که. (أَلَّتِی) صفت موصوف محذوفی مانند: (الطَّریقَة، الْحالَة، الْمِلَّة) است. «أَقْوَمُ»: مستقیمترین و استوارترین (نگا: بقره / 282، نساء / 46، مزّمّل / 6).]] |
|
2039 | 17 | 10 | وأن الذين لا يؤمنون بالآخرة أعتدنا لهم عذابا أليما |
| | | و (به مؤمنان مژده میدهد به) این که برای کسانی که به قیامت ایمان نمیآورند، عذاب دردناکی آماده کردهایم. [[«أَعْتَدْنَا»: آماده کردهایم. تهیّه دیدهایم. از ریشه (عتد) است (نگا: نساء / 18 و 37، یوسف / 31).]] |
|
2040 | 17 | 11 | ويدع الإنسان بالشر دعاءه بالخير وكان الإنسان عجولا |
| | | انسان (چه بسا در وقت خشم یا بلایا، دست دعا به سوی خدا برمیدارد و علیه خود و خویشاوندان و دوستان) دعای شرّ میکند، همان گونه که (به هنگام شادی یا عادی) دعای خیر میکند. اصلاً انسان همیشه شتابگر بوده است (و خوبی و بدی را آزمندانه و عجولانه از خدا خواسته است، و سود و زیان خود را چنان که باید ندانسته است). [[«یَدْعُو»: دعا میکند. میطلبد. در رسمالخطّ قرآنی واو آن ذکر نشده است. «دُعَآءَهُ»: مثل دعایش. همچون طلبیدنش. مفعول مطلق است. «یَدْعُو الإِنسَانُ بِالشَّرِّ ...». شرّ و بلا یا خیر و صفا را فریاد زدن و خواستن، به دو صورت امکانپذیر است، یکی با گفتار (نگا: انفال / 32، اعراف / 70، انبیاء / 38) دیگری با کردار خوب و رفتار پسندیده منتهی بدانها (نگا: یونس / 11). «عَجُولاً»: بسیار عجلهکننده. شتابگر. معنی آیه چنین نیز میتواند باشد: انسان همان گونه که نیکیها را طلب میکند، بر اثر شتابزدگی و عدم مطالعه کافی به طلب بدیها برمیخیزد، چرا که انسان ذاتاً عجول است.]] |
|
2041 | 17 | 12 | وجعلنا الليل والنهار آيتين فمحونا آية الليل وجعلنا آية النهار مبصرة لتبتغوا فضلا من ربكم ولتعلموا عدد السنين والحساب وكل شيء فصلناه تفصيلا |
| | | ما شب و روز را دو نشان (دالّ بر بودن یزدان و قدرت فراوان گردانندهی جهان) قرار دادهایم. نشان شب را محو (تاریکی) گرداندهایم (تا در آن بیاسائید) و نشان روز را تابان کردهایم تا (در آن به تلاش و کوشش بپردازید و) از فضل پروردگارتان بهرهمند گردید (و در پرتو پیاپی آمدن شبها و روزها) شمارهی سالها و حساب (امور زندگی خود) را بدانید. و ما هر چیزی را دقیقاً (برای هدف و کاری، معیّن و) مشخّص ساختهایم (و جهان را از روی نقشه و حساب و کتاب آفریده و به کار انداختهایم). [[«آیَتَیْنِ»: دو نشانِ وجود خدا. دو دلیلِ قدرت و عظمت الله. «فَمَحَوْنآ آیَةَ الَّیْلِ»: مراد از محو شب، تاریک گرداندن و در دل ظلمت نهان ساختن است. یعنی آفریدن شب بدین وضع و شیوه است. مثلاً اگر گفته شود: (بَیَّضَ اللهُ الْمَآءَ، وَ سَوَّدَ الْفَحْمَ): خداوند آب را سفید و زغال را سیاه کرده است، مراد این است که آن دو را بر این خلقت سرشته و با چنین ویژگیهائی آنها را آفریده است. «مُبْصِرَةً»: تابان. روشن (نگا: نمل / 13). «فَضْلاً»: نعمت. رزق و روزی. «عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ»: (نگا: یونس / 5). «وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلاً»: ما همهچیز را در قرآن بیان و روشن کردهایم (نگا: نحل / 89). ما هر چیزی را برای هدف و کاری، معیّن و مشخّص کردهایم. واژه (کلّ) منصوب به اشتغال است.]] |
|
2042 | 17 | 13 | وكل إنسان ألزمناه طائره في عنقه ونخرج له يوم القيامة كتابا يلقاه منشورا |
| | | ما اعمال هرکسی را (همچون گردنبند) به گردنش آویختهایم (و او را گروگان کردار و عهدهدار رفتارش ساختهایم) و در روز قیامت کتابی را (که کارنامهی اعمال او است) برای وی بیرون میآوریم که گشوده به (دست) او میرسد. [[«کُلَّ»: منصوب به اشتغال است. «أَلْزَمْنَاهُ»: ملازم او ساختهایم. همراه او کردهایم. یعنی: اعمال انسان در دنیا و آخرت از او جدا نمیشود و نتیجه خوب و بد آنها را میبیند. «طَآئِرَ»: عمل. خوشبختی و بدبختی ناشی از عمل (نگا: اعراف / 131). «کِتَاباً»: مراد نامه اعمال و کارنامه احوال انسان است (نگا: جاثیه / 28 و 29). «مَنشُوراً»: گشوده و باز. مراد این است که کارنامه عمل انسان در این جهان مکتوم و پوشیده است و در آن جهان باز و گشوده. واژه (مَنشُوراً) صفت دوم (کِتَاباً) یا حال ضمیر (ه) است.]] |
|
2043 | 17 | 14 | اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا |
| | | (در آن روز بدو گفته میشود:) کتاب (اعمال) خود را بخوان (و سعادت یا شقاوت خویش را بدان). کافی است که خودت امروز حسابگر خویشتن باشی. (چه مسائل روشناست و نیازی به شاهد و حسابرس دیگری نیست). [[«حَسِیباً»: حسابگر. حسابرس.]] |
|
2044 | 17 | 15 | من اهتدى فإنما يهتدي لنفسه ومن ضل فإنما يضل عليها ولا تزر وازرة وزر أخرى وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا |
| | | هر کس (به راه حق) هدایت یابد، راهیابیَش به سود خودش است، و هرکس (از راه حق) گمراه شود، گمراهیَش به زیان خودش است. و هیچ کسی بارِ گناه دیگری را بر دوش نمیکشد (و به جرم دیگری کیفر داده نمیشود). و ما (هیچ شخص و قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر این که پیغمبری (برای آنان مبعوث و) روان سازیم. [[«لا تَزِرُ وازِرَةٌ ...»: (نگا: أنعام / 31 و 164، نحل / 25). «وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ ...»: مراد این است که عذاب بدون بیان صحیح نیست، و این است که خداوند ستمگران و منحرفان را کیفر نمیدهد، مگر این که پیغمبری را به میانشان بفرستد تا راه و چاه را بدیشان بنمایاند. امام محمّد غزّالی، مردمان بعد از بعثت پیغمبر اسلام را سه گروه کرده است: الف) کسانی که از بعثت محمّدی به طور کلّی بیخبرند، اینان رستگارند. ب) کسانی که به گونه راستین، دعوت اسلام بدیشان میرسد، ولی بر اثر سهلانگاری یا عِناد، بدان نمیگروند، اینان گرفتار عذاب کردگارند. ج) کسانی که به گونه راستین، دعوت اسلام بدیشان نمیرسد، و محمّد همچون شخص نیرنگباز و جاهطلب و خوشگذرانی بدیشان معرّفی و شناسانده میشود، اینان نیز همچون گروه نخست، رستگار و از عذاب در امانند. (نگا: تفسیرالمراغی، جلد اوّل، صفحه 134، تفسیر سوره اسراء: عبدالّله محمّد شحّاته، صفحه 98).]] |
|
2045 | 17 | 16 | وإذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا |
| | | هرگاه بخواهیم شهر و دیاری را نابود گردانیم، افراد دارا و خوشگذران و شهوتران آنجا را سردار و چیره میگردانیم، و آنان در آن شهر و دیار به فسق و فجور میپردازند (و به مخالفت با دستورات الهی برمیخیزند)، پس فرمان (وقوع عذاب) بر آنجا واجب و قطعی میگردد و آن گاه آن مکان را سخت درهم میکوبیم (و ساکنانش را هلاک میگردانیم). [[«أَمَرْنَا»: امیر و سردار میگردانیم. سلطه و قدرت میدهیم. به طاعت و عبادت دستور میدهیم. زیاد و فراوان میکنیم. «مُتْرَفِیهَا»: مُتْرَفین، اشخاص متنعّم خوشگذران و ثروتمندانِ غرق در شهوات (نگا: هود / 116). پیروی و دنبالهروی از آنان حکومت و کشور را به تباهی میکشاند و همگان را بر خاک مذلّت مینشاند. «حَقَّ»: ثابت و واجب شد (نگا: أعراف / 30، یونس / 33 و 96، نحل / 36). «الْقَوْلُ»: سخن تهدیدآمیز خدا (نگا: یونس / 33، هود / 40). «تَدْمِیراً»: هلاک گرداندن و درهم کوبیدن (نگا: أعراف / 137).]] |
|
2046 | 17 | 17 | وكم أهلكنا من القرون من بعد نوح وكفى بربك بذنوب عباده خبيرا بصيرا |
| | | و چه بسیارند مردمانی که در قرون و اعصار بعد از نوح میزیستهاند و ما آنان را (طبق همین سنّت، به سبب تمرّد و سرکشیشان) نابود گرداندهایم. (مثل: خود قوم نوح، قوم عاد، قوم ثمود، قوم لوط، قوم فرعون.) همین کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدانها بینا است (و لذا هیچ گونه کاری از دید او مخفی، و بیسزا و جزا نمیماند). [[«الْقُرُونِ»: جمع قَرْن، مردمان یک عصر و زمان (نگا: أنعام / 6، یونس / 13، هود / 116).]] |
|
2047 | 17 | 18 | من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها ما نشاء لمن نريد ثم جعلنا له جهنم يصلاها مذموما مدحورا |
| | | هر کس که دنیای زودگذر (این جهان) را بخواهد (و تنها برای زندگی آن کار کند)، آن اندازه که خود میخواهیم و به هرکس که صلاح میدانیم، هرچه زودتر در دنیا بدو عطاء خواهیم کرد. به دنبال آن، دوزخ را بهرهی او میکنیم که به آتش آن میسوزد، در حالی که (به سبب کارهائی که در دنیا کرده است) مورد سرزنش است و (از رحمت خدا) رانده و مانده است. [[«الْعَاجِلَة»: جهان زودگذر. مراد لذائذ و نعمتهای دنیای فعلی است (نگا: هود / 15، شوری / 20، نجم / 29). «یَصْلاهَا»: بدان درآید و حرارت آن را بچشد. «مذموماً»: سرزنش شده. مراد این است که مبغوض خدا و فرشتگان و مردم است. «مَدْحُوراً»: رانده شده. مراد مطرود از الطاف و به دور از مراحم خدا است. واژههای (مَذْمُوماً مَّدْحُوراً) حال اوّل و دوم است (نگا: أعراف / 18).]] |
|