نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1935 | 16 | 34 | فأصابهم سيئات ما عملوا وحاق بهم ما كانوا به يستهزئون |
| | | پس (سرانجام، سزای) بدیهائی که میکردند بدیشان رسید، و چیزی را که بدان تمسخر مینمودند آنان را (از هر سو) در برگرفت (که عذاب دوزخ است). [[«سَیِّئَاتُ»: بدیها. مضاف محذوف و در اصل چنین است: جَزآءُ سیّئات. یا این که ذکر سبب و مراد مسبّب است. «حاق»: فرا گرفت. از ماده (حیق) به معنی احاطه کردن (نگا: انعام / 10، هود / 8).]] |
|
1936 | 16 | 35 | وقال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شيء نحن ولا آباؤنا ولا حرمنا من دونه من شيء كذلك فعل الذين من قبلهم فهل على الرسل إلا البلاغ المبين |
| | | مشرکان (از راه استهزاء و مغالطه) میگویند: اگر خدا میخواست نه ما و نه پدران ما، چیزی جز خدا را نمیتوانستیم بپرستیم، و چیزی را بدون اجازهی او نمیتوانستیم حرام بکنیم. (پس ماندگاری ما بر پرستش لات و عزّی و دیگر بُتان، و تحریم بَحیرَة و سائِبَة و وَصیلَة و غیره، نشانهی رضایت خدا به کارمان میباشد، لذا فرمان تو را نمیبریم و فرستادهی خدایت نمیدانیم، آری!) کسانی که پیش از ایشان هم بودند این چنین میکردند (و با این گونه بهانههای واهی و دلیلهای سست، به بتپرستی و تحریم چیزهائی از پیش خود، ادامه میدادند). مگر بر پیغمبران وظیفهای جز تبلیغ آشکار (، و روشن و بیپرده رساندن اوامر کردگار) است؟ (نه! جز این نیست. پس تو نیز فرمان برسان و حساب ایشان را به خدای واگذار). [[«لَوْ شآءَ اللهُ ...»: (نگا: انعام / 148، زخرف / 20). «مِن شَیْءٍ»: حرف (مِنْ) زائد است. «الْمُبِینُ»: روشن. روشنگر.]] |
|
1937 | 16 | 36 | ولقد بعثنا في كل أمة رسولا أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدى الله ومنهم من حقت عليه الضلالة فسيروا في الأرض فانظروا كيف كان عاقبة المكذبين |
| | | ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستادهایم (و محتوای دعوت همهی پیغمبران این بوده است) که خدا را بپرستید و از طاغوت (شیطان، بتان، ستمگران، و غیره) دوری کنید. (پیغمبران دعوت به توحید کردند و مردمان را به راه حق فرا خواندند). خداوند گروهی از مردمان را (که بر اثر کردار نیک، شایستهی مرحمت خدا شدند، به راه راست) هدایت داد، و گروهی از ایشان (بر اثر کردار ناشایست) گمراهی بر آنان واجب گردید (و سرگشتگی به دامانشان چسبید) پس (اگر در این باره در شکّ و تردیدید، بروید) در زمین گردش کنید و (آثار گذشتگان را بر صفحهی روزگار) بنگرید و ببینید که سرانجام کار کسانی (که آیات خدا را) تکذیب کردهاند به کجا کشیده است (و بر سر اقوامی چون عاد و ثمود و لوط چه آمده است). [[«الطّاغُوتَ»: شیطان و بتان و هرچیزی که باعث طغیان شود (نگا: بقره / 256). «حَقَّتْ»: ثابت و واجب شده است. «حَقَّتْ عَلَیْهُمُ الضَّلالَة»: یعنی خداوند به مردمان خرد داده است، فطرت ایشان را برای یکتاپرستی بسیج کرده است، پیغمبران را فرستاده است، و آیات تشریعی و تکوینی را به انسانها نموده است، آن گاه این مردمانند که بر اثر یک تصمیمگیری آزادانه دو دسته میشوند و به راه یزدان یا به راه شیطان میروند.]] |
|
1938 | 16 | 37 | إن تحرص على هداهم فإن الله لا يهدي من يضل وما لهم من ناصرين |
| | | (ای پیغمبر!) هر چند هم بر رهنمود آنان (که مغلوب شهوات و لذّات و مادیات شدهاند) آزمند باشی (گوششان به دعوت حق بدهکار نیست و) خداوند کسانی را (که بر اثر پلشتیها و زشتیها) گمراه بکند (با زور به راه حق) هدایت نمیدهد، و (روز قیامت) یاورانی را نخواهند داشت (که ایشان را یاری کنند و از عذاب خدا برهانند). [[«تَحْرِصْ»: آزمند باشی. تلاش و کوشش کنی.]] |
|
1939 | 16 | 38 | وأقسموا بالله جهد أيمانهم لا يبعث الله من يموت بلى وعدا عليه حقا ولكن أكثر الناس لا يعلمون |
| | | (کافران علاوه بر شِرْکشان) مؤکّدانه به خدا سوگند یاد میکنند که خداوند هرگز کسی را که میمیرد زنده نمیگرداند. خیر! (چنین نیست که میگویند، بلکه خداوند همهی مردگان را دوباره زنده میکند، و این) وعدهی قطعی خدا است، و لیکن بیشتر مردمان نمیدانند (که زندهگرداندن برای قدرت خدا چیزی نیست و همان گونه که قبلاً به انسانها جان بخشیده است، پس از مرگ نیز دوباره جان به پیکرشان میدمد). [[«أَقْسَمُوا»: سوگند خوردهاند. «جَهْدَ أَیْمانِهِمْ»: در حالی که با تمام قدرت و بسیار مؤکّدانه سوگند یاد میکنند. جَهْد مصدر و به معنی (جاهِدینَ) است و حال بشمار است (نگا: مائده / 53، انعام / 109). «وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً»: خداوند آن را مؤکّدانه وعده داده است و قاطعانه بر خود واجب گردانده است. (وَعْداً) و (حَقّاً) مفعول مطلق فعل محذوف میباشند و تقدیر چنین است: وَعَدَ اللهُ ذلِکَ وَعْداً وَ حَقَّهُ حَقّاً. یا این که (حَقّاً) صفت (وَعْداً) است و معنی چنین میشود: خداوند وعده راستین آن را مؤکّدانه داده است (نگا: توبه / 111).]] |
|
1940 | 16 | 39 | ليبين لهم الذي يختلفون فيه وليعلم الذين كفروا أنهم كانوا كاذبين |
| | | (خداوند همگان را زنده میگرداند) تا این که برای ایشان روشن گرداند چیزی را که دربارهی آن اختلاف میورزند (که به طور خاصّ رستاخیز و به طور عام همه اموری است که پیغمبران با خود آوردهاند) و این که کافران بدانند که ایشان (در آنچه راجع به شرک و رستاخیز میگویند) دروغگویند. [[«أَلَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ»: آنچه دربارهاش اختلاف دارند. مراد حقائقی است که پیغمبران به ارمغان آوردهاند و همه چیزهائی است که از آن سخن گفتهاند.]] |
|
1941 | 16 | 40 | إنما قولنا لشيء إذا أردناه أن نقول له كن فيكون |
| | | (زندهگرداندن مردمان در روز قیامت برای ما مشکل نیست همان گونه که کافران گمان میبرند). ما هرگاه چیزی را بخواهیم (پدید آوریم) کافی است که (خطاب) بدان بگوئیم: باش! پس فوراً میشود. [[«کُن فَیَکُونُ»: (نگا: بقره / 117، آلعمران / 47).]] |
|
1942 | 16 | 41 | والذين هاجروا في الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم في الدنيا حسنة ولأجر الآخرة أكبر لو كانوا يعلمون |
| | | کسانی که برای خدا (به مدینه) هجرت کردند، پس از آن که (در مکّه) مورد ظلم و ستم قرار گرفتند، در این دنیا جایگاه و پایگاه خوبی بدانان میدهیم، و پاداش اخروی (ایشان از پاداش دنیوی آنان) بزرگتر است اگر بدانند. [[«فِی اللهِ»: به خاطر خدا و برای رضایت او. «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ»: ایشان را حتماً اسکان میدهیم. بیگمان برای ایشان تهیّه میبینیم. «حَسَنَةً»: نیک و زیبا. صفت موصوف محذوفی است و مراد شهر مدینه است و تقدیر چنین میشود: داراً حَسَنَةً. مَبَاءَةً حَسَنَةً. مَعیشَةً حَسَنَةً.و ... نصب آن به خاطر ظرف بوده است، و یا این که مفعول دوم (لَنُبَوِّئَنَّهُمْ) است اگر به معنی (لَنُعْطِیَنَّهُمْ) گرفته شود. «لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»: اگر مخالفان مؤمنان میدانستند. یا اگر مؤمنان میدانستند؛ که در این صورت مراد دیدن به جای شنیدن است، والاّ مهاجران میدانستند که پاداش آن جهان از پاداش این جهان بهتر و والاتر است و به همین خاطر ترک خانه و کاشانه کردهاند و در راه نجات دین و ایمان کوشیدهاند.]] |
|
1943 | 16 | 42 | الذين صبروا وعلى ربهم يتوكلون |
| | | (مهاجران، آن) کسانیند که (در برابر اذیّت و آزار مشرکان) شکیبائی ورزیدند و (در زندگی) توکّل و تکیهی آنان بر پروردگارشان است. [[«صَبَرُوا ... یَتَوَکَّلُونَ»: استعمال فعل نخست به صورت ماضی و فعل بعدی به شکل مضارع، برای استمرار، یا استحضار آن سیمای زیبا و هیئت رعنائی است که داشتهاند.]] |
|
1944 | 16 | 43 | وما أرسلنا من قبلك إلا رجالا نوحي إليهم فاسألوا أهل الذكر إن كنتم لا تعلمون |
| | | (مشرکان میگویند: میبایست خداوند فرشتهای را برای ابلاغ رسالت میفرستاد؛ نه تو را که فردی تهیدست و انسانی چون ما هستی. باید بدانند که) ما پیش از تو نیز جز مردانی را که بدیشان وحی فرستادهایم، (به میان مردم) روانه نکردهایم. پس (برای روشنگری) از آگاهان (از کتابهای آسمانی همچون تورات و انجیل) بپرسید، اگر (این را) نمیدانید (که پیغمبران همه انسان بودهاند نه فرشته). [[«رِجَالاً»: مردانی. این بخش میرساند که پیغمبران همه مرد بودهاند؛ نه زن. «نُوحِی إِلَیْهِمْ»: ما به پیغمبران وحی میکردیم. «الذِّکْرِ»: اطّلاع و آگهی. یاد و یادآوری. در اینجا مراد کتاب آسمانی است. «أَهْلَ الذِّکْرِ»: علماء. اهل کتاب.]] |
|