نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1855 | 15 | 53 | قالوا لا توجل إنا نبشرك بغلام عليم |
| | | گفتند: مترس! ما تو را به پسر بسیار دانائی مژده میدهیم. [[«لا تَوْجَلْ»: هراسناک مباش. «غُلامٍ»: پسر. در اینجا مراد اسحاق است.]] |
|
1856 | 15 | 54 | قال أبشرتموني على أن مسني الكبر فبم تبشرون |
| | | (ابراهیم) گفت: آیا چنین مژدهای را به من میدهید در حالی که پیری گریبانگیر من شده است؟ پس چگونه (و برابر کدام قاعده در چنین سنّ و سالی به تولّد فرزند مرا) مژده میدهید؟! [[«عَلَی»: به معنی (مَعَ)، یعنی: با این که. «الْکِبَرُ»: کهولت و پیری. «عَلَی أَن مَّسَّنِیَ الْکِبَرُ»: جملیه حالیّه است برای ضمیر (ی) در (بَشَّرْتُمُونِی). «بِمَ»: به کدام قاعده و قانون؟ چگونه و به چه شکل؟]] |
|
1857 | 15 | 55 | قالوا بشرناك بالحق فلا تكن من القانطين |
| | | گفتند: ما تو را به چیز راست و درستی مژده دادهایم و از زمرهی مأیوسان (از رحمت خدا) مباش. [[«بِالْحَقِّ»: به چیز راست و درستی. به کار محقّق و مطمئنّی. به طریقه و شیوهای که حق است و آن خرق عادت توسّط قادر مطلق است. «الْقَانِطِینَ»: افراد مأیوس و ناامید.]] |
|
1858 | 15 | 56 | قال ومن يقنط من رحمة ربه إلا الضالون |
| | | گفت: چه کسی است که از رحمت پروردگارش مأیوس شود، مگر گمراهان (بیخبر از قدرت و عظمت خدا؟!). [[«مَن یَقْنَطُ»: چه کسی ناامید میگردد؟! استفهام انکاری است، یعنی کسی ناامید نمیگردد.]] |
|
1859 | 15 | 57 | قال فما خطبكم أيها المرسلون |
| | | (ابراهیم پس از الفت با فرشتگان و یقین از مژده، بدیشان) گفت: ای فرستادگان! بگوئید چه کار مهمّی (غیر از این بشارت) دارید؟ [[«خَطْبُ»: کار مهمّی که قابل گفتگو است (نگا: یوسف / 51).]] |
|
1860 | 15 | 58 | قالوا إنا أرسلنا إلى قوم مجرمين |
| | | گفتند: ما به سوی قوم گناهکاری فرستاده شدهایم (و همگان را نابود میکنیم). [[«قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ»: قوم بزهکاری. مراد قوم لوط است و نکرهآمدن و توصیف به گناهکاری برای خوار داشتن و نکوهش ایشان است.]] |
|
1861 | 15 | 59 | إلا آل لوط إنا لمنجوهم أجمعين |
| | | مگر خانوادهی لوط را که همهی اعضاء خانواده را نجات میدهیم. [[«إِلآّ آلَ لُوطٍ»: مستثنی میتواند متّصل باشد و معنی چنین میشود: ما به سوی قوم گناهکاری فرستاده شدهایم، مگر خانواده لوط که در میان آنان گناهکار نیست. یا منقطع باشد که معنی آن در بالا گذشت.]] |
|
1862 | 15 | 60 | إلا امرأته قدرنا إنها لمن الغابرين |
| | | مگر همسر او را که جزو بقیّه (ی مردم محکوم به فنا) قلمداد کردهایم. [[«قَدَّرْنَا»: همسان دیگران بشمار آوردهایم و قلمدادش نمودهایم. این سخن بر زبان فرشتگان رفته است ولی مراد فرموده خدا است. روشن است وقتی که درباریان و مأموران شاه بگویند: دستور دادهایم. چنین و چنان اندیشیدهایم. مراد این است که شاه دستور داده است و چنین و چنان خواسته است، و غیره. «الْغَابِرِینَ»: گذشتگان. باقی مردم. سایرین.]] |
|
1863 | 15 | 61 | فلما جاء آل لوط المرسلون |
| | | هنگامی که فرستادگان به پیش خانوادهی لوط رفتند. [[«آلَ»: خانواده. خاندان.]] |
|
1864 | 15 | 62 | قال إنكم قوم منكرون |
| | | (لوط بدیشان) گفت: شما مردمان ناشناختهاید (و ما شما را نمیشناسیم و نمیدانیم چه میخواهید و از شما بیمناکیم). [[«مُنکَرُونَ»: افراد ناشناخته. کسانی که بد داشته شوند و از ایشان بیزار و گریزان باشند.]] |
|