نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1744 | 13 | 37 | وكذلك أنزلناه حكما عربيا ولئن اتبعت أهواءهم بعدما جاءك من العلم ما لك من الله من ولي ولا واق |
| | | همان گونه (که کتابهای آسمانی را برای پیغمبران پیشین فرستادیم) قرآن را هم به عنوان داور (در میان مردم و داور کتابهای گذشته، به زبان) عربی (بر تو) فرستادیم. (پس برابر آن با همگان اعم از اهل کتاب و سایر مشرکان رفتار کن و برابر آرزوها و خواستهای مردم راه مرو) و اگر از آرزوها و خواستهایشان، بعد از آن که دانش (وحی) به تو رسیده است، پیروی کنی، کسی نمیتواند در برابر خدا تو را یاری دهد و تو را (از دست عذاب او) محفوظ دارد. [[«حُکْماً»: داوری. مصدر است و میتواند به معنی اسم فاعل، یعنی حاکم و داور باشد. مراد این است که قرآن فاصل حق از باطل و بیانگر احکام راستین الهی است. «عَرَبِیّاً»: به زبان عربی که زبان قوم پیغمبر است (نگا: ابراهیم / 4). «اَلْعِلْمِ»: دانش و آگاهی. مراد وحی و دستور آسمانی است. «مَا لَکَ مِنَ اللهِ ...»: مخاطب پیغمبر و مراد امّت او است.]] |
|
1745 | 13 | 38 | ولقد أرسلنا رسلا من قبلك وجعلنا لهم أزواجا وذرية وما كان لرسول أن يأتي بآية إلا بإذن الله لكل أجل كتاب |
| | | (برخیها داشتن زنان و فرزندان را بر تو عیب میگیرند) و ما پیش از تو پیغمبرانی را روانه کردهایم و زنان و فرزندانی بدیشان دادهایم. (پیغمبران جملگی انسان بودهاند و بنا به سرشت انسانی خوردهاند و خفتهاند و با مردم رفت و آمد داشته و معامله کرده و ازدواج نمودهاند) و هیچ پیغمبری را نرسیده است که معجزهای جز با اجازهی خدا بیاورد (و به مردم ارائه دهد). هر زمانی دارای نوعی معجزه است (که شایستهی آن و حکمت و مصلحت در آن است). [[«آیَةٍ»: معجزه. مراد معجزاتی است که مشرکان و یهودیان پیشنهاد میکردند و انجام آنها را درخواست مینمودند (نگا: إِسراء / 90 - 93، فرقان / 7 و 8) أ «أَجَلٍ»: مدّت. زمان. «کِتَابٌ»: کار حتمی و امر معیّن. مصدر است و به معنی اسم مفعول، یعنی (مکتوب) به معنی محتوم است. در اینجا مراد حکم معیّن و معجزه مشخّص و کار مقدّر است. «لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ»: هر زمانی معجزه مربوط به خود دارد. هر زمانی دارای حکم معیّن و کار مقدّری است که جز آن در آن انجام نمیگیرد (نگا: انعام / 67).]] |
|
1746 | 13 | 39 | يمحو الله ما يشاء ويثبت وعنده أم الكتاب |
| | | خداوند هرچه را که بخواهد (و مصلحت بداند، از نشانههای کتاب دیدنی جهانی و از آیههای کتاب خواندنی آسمانی) از میان برمیدارد، و هرچه را (از قوانین هستی و از شرائع الهی که حکمتش اقتضاء کند و مناسب با زمان باشد) برجای میدارد و (جایگزین میسازد. و همهی اینها) در علم خدا ثابت و مقرّر است. [[«یَمْحُو»: از میان برمیدارد. زائل میگرداند. در رسمالخطّ قرآنی الف زائدی در آخر دارد. «یُثْبِتُ»: بر جای میدارد. ثابت و استوار میسازد. مراد از محو و اثبات در اینجا، عبارت است از: 1 - تصرّفات خداوندی در نظام هستی، از قبیل: زندهگرداندن و میراندن، پدید آوردن و نابود کردن، کاستن و افزودن، رویاندن و پژمراندن، نیرو دادن و نیرو زدودن، و ... 2 - تصرّفات خداوندی در آیات و احکام کتابهای آسمانی، از قبیل: اقامه دینی و ازاله آئینی، منسوخکردن آیات و احکامی و لازم گرداندن مقرّرات و قوانینی، و ... «أُمُّ»: اصل. مرکز. «الْکِتَابِ»: علم خدا. لوح محفوظ. یعنی حوادث کَوْنی و انسانی، و آیات و احکام آئین آسمانی، خاضع علم ثابت خدا و مشیّت تغییرناپذیر او بوده که در لوح محفوظ ضبط و منعکس است. آیه فوق را میتوان چنین هم معنی کرد: خداوند هر قانون و شریعتی را که بخواهد از میان برمیدارد، و هر قانون و شریعتی را که بخواهد برجای میدارد؛ و یا آئین پسین را جایگزین آئین پیشین میگرداند، و قوانین و شرائع اصولی همچون توحید و نبوّت و معاد و تحریم رذائل و تحسین فضائل، ثابت و تغییرناپذیر میمانند.]] |
|
1747 | 13 | 40 | وإن ما نرينك بعض الذي نعدهم أو نتوفينك فإنما عليك البلاغ وعلينا الحساب |
| | | (ای پیغمبر!) اگر (تو را زنده بداریم و) برخی از چیزهائی را به تو بنمائیم که به آنان وعده میدهیم، و یا این که تو را بمیرانیم (و شکست و مصیبت کافران و پیروزی و نعمت مؤمنان را نشانت ندهیم مسألهای نیست. چرا که) بر تو تنها ابلاغ (رسالت) است، و بر ما حساب و کتاب. [[«الْبَلاغُ»: تبلیغ. ابلاغ رسالت (نگا: آلعمران / 20، مائده / 92 و 99). «الْحِسَابُ»: محاسبه. بازپرسی. «وَ إِن مَّا نُرِیَنَّکَ ...»: (نگا: زخرف / 41 و 42).]] |
|
1748 | 13 | 41 | أولم يروا أنا نأتي الأرض ننقصها من أطرافها والله يحكم لا معقب لحكمه وهو سريع الحساب |
| | | مگر (این کافران مغرور و لجوج) نمیدانند که ما به زمین میآئیم (و) از اطراف آن میکاهیم؟ (از سرزمین اینان میکاهیم و بر سرزمین آنان میافزائیم، و اقوام و تمدّنها و حکومتهائی را نابود میکنیم و اقوام و تمدّنها و حکومتهای دیگری را جایگزین آنها میسازیم. آیا این قانون همیشگی و ساری و جاری در همهی سرزمینها و جامعههای بشری، برای بیدار شدن مردمان کافی نیست؟). خداوند فرمان میراند و فرمانش هیچ گونه رادع و مانعی ندارد. (اصلاً چه کسی یا چه چیزی یارای جلوگیری از اجرای فرمان او را دارد؟!) و (از آنجا که خدا آگاه از هر چیزی و گواهان آماده و دلائل مهیّا است) او سریعالحساب است (و در روز قیامت نیازی به طول زمان جهت رسیدگی به حساب مردمان نیست). [[«أوَلمْ یَرَوْا»: آیا نمیدانند. مراد از دیدن، دانستن است. «الأرْضَ»: مراد سرزمین ظالمان و کافران است (نگا: انعام / 6). یا این که مضاف محذوف است و مراد اهل آن است. مراد خود کره زمین نیز میتواند باشد. «أَطْرَافِ»: دَور و بَر. نواحی. «نَنقُصُ مِنْ أطْرَافِهَا»: از اطراف آن میکاهیم. این کاهش ممکن است اشاره به فتوحات اسلامی یا این که تخریب ممالک ستمگران و هلاک کردن ملحدان و مشرکان باشد. و شاید اشاره به این کشف علمیباشد که میگوید: سرعت گردش زمین به دور محور خود، و نیروی گریز از مرکز، سبب شدهاند که در دو قطب از برآمدگی کره زمین کاسته شود. یا اشاره به این نکته دانش جدید باشد که میگوید: هرگاه سرعت انطلاق بخشی از گازهائی که همچون غلافی کره زمین را احاطه کردهاند، از قوّه جاذبهای که زمین نسبت بدانها دارد افزونتر باشد، مقداری از آن گازها از جو زمین خارج و راهی پهنه هستی میگردند. این انطلاق که نوعی کاهش از اطراف کره زمین بشمار است، هر روزه به طور مستمرّ انجام میپذیرد (نگا: تفسیر المنتخب). «مُعَقِّبَ»: تعقیب کننده و بازپرس. به تعقیب اندازنده و بازدارنده. «لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ»: کسی نمیتواند فرمان او را بازپرسی و پیگردی کند، یا از اجرا فرمانش جلوگیری به عمل آورد.]] |
|
1749 | 13 | 42 | وقد مكر الذين من قبلهم فلله المكر جميعا يعلم ما تكسب كل نفس وسيعلم الكفار لمن عقبى الدار |
| | | کسانی پیش از آنان (دربارهی پیغمبران) توطئهها کردهاند و نقشهها کشیدهاند (و توطئههایشان خنثی و نقشههایشان نقش بر آب شده است) و طرحها و نقشهها همگی از آن خدا است (و مسلّماً توطئهها و نقشههائی که هماینک نیز کافران برای مبارزهی با تو میکنند و میکشند، خنثی و بینتیجه میگردد). خدا از کار و بار هر کسی آگاه است (و لذا از حیلهی حیلهگران چون ایشان هم بیخبر نمیباشد) و کافران خواهند دانست که پایان نیکوی این جهان (و سعادت مینوی آن جهان) از آن کیست. [[«مَکَرَ»: حیلهگری و چارهجوئی کرد. توطئه کرد و نقشه کشید. «الْمَکْرُ»: مراد مشاکله است (نگا: آلعمران / 54، انفال / 30، اعراف / 123).]] |
|
1750 | 13 | 43 | ويقول الذين كفروا لست مرسلا قل كفى بالله شهيدا بيني وبينكم ومن عنده علم الكتاب |
| | | کافران میگویند: تو فرستاده (ی خدا) نمیباشی. بگو: کافی است میان من و شما خدا و کسی که از کتاب (قرآن) آگاه باشد گواه شوند. (همین بس که خدا میداند که من فرستادهی او هستم، و کسانی هم که از محتوای قرآن مجید آگاه باشند، از اعجاز قرآن میفهمند که کتابی را که با خود آوردهام ساخته و پرداختهی مغز بشری نیست و از سوی آفرینندهی مغزها به دستشان رسیده است). [[«مُرْسَلاً»: فرستاده. پیغمبر. «شَهِیداً»: گواه. «مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»: مراد آگاهان از قرآن، یا علماء یهودی و مسیحی است که از روی تورات و انجیل، آسمانی بودن قرآن و صدق پیغمبر اسلام را درک میکنند.]] |
|
1751 | 14 | 1 | بسم الله الرحمن الرحيم الر كتاب أنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلى النور بإذن ربهم إلى صراط العزيز الحميد |
| | | الف. لام. را. (این قرآن) کتابی است که آن را برای تو فرستادهایم تا این که مردمان را (در پرتو تعلیمات آن) با توفیق و تفضّل پروردگارشان، از تاریکیها (و گمراهیهای کفر و نادانی) به سوی نور (و روشنائی ایمان و دانائی) بیرون بیاوری، (یعنی که) به راه خدای چیرهی ستوده (درآوری). [[«الر»: (نگا: بقره / 1). «إِذْنِ»: توفیق و تفضّل. فرمان و دستور. اجازه. «إِلَی صِرَاطِ ...»: بَدَل از (إِلَی النُّورِ) است. یعنی که راه خدا، مکان نور و روشنائی است، و در پرتو نور و روشنائی، حقائق یافته میشود و هدایت میسّر میگردد.]] |
|
1752 | 14 | 2 | الله الذي له ما في السماوات وما في الأرض وويل للكافرين من عذاب شديد |
| | | خدائی که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن او است. وای بر کافران! که عذاب سختی (و مجازات شدیدی) دارند، (چرا که در چنگ خدای غالب بر هر چیز و مالک همه چیز گرفتارند). [[«أَللهِ»: عطف بیان (الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ) یا موصوف مؤخّر آن است. «وَیْلٌ»: وای. هلاک و نابودی.]] |
|
1753 | 14 | 3 | الذين يستحبون الحياة الدنيا على الآخرة ويصدون عن سبيل الله ويبغونها عوجا أولئك في ضلال بعيد |
| | | کسانی که زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح میدهند، و مردمان را از راه خدا باز میدارند، و راه خدا را نادرست نشان داده و کج و معوجّ مینمایانند، آنان در گمراهی سخت و ژرفی گرفتارند. [[«یَسْتَحِبُّونَ»: آن را سخت دوست میدارند و تفضیل و ترجیحش میدهند. استحباب به معنی تلاش در محبّت و دوست داشت چیزی است و هرگاه با (عَلی) متعدّی شود، معنی مقدّم داشتن را میبخشد (نگا: توبه / 23، نحل / 107، فصّلت / 17). «یَبْغُونَهَا عِوَجاً»: (نگا: آلعمران / 99). «ضَلالٍ بَعِیدٍ»: (نگا: نساء / 60).]] |
|