نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1716 | 13 | 9 | عالم الغيب والشهادة الكبير المتعال |
| | | خدا آگاه از جهان پنهان (از دید و دانش مردمان) و آگاه از جهان دیدنی (و آشکار در برابر چشم و علم ایشان) است، و بزرگوار و والا است. [[«الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ»: (نگا: انعام / 73، توبه / 94 و 105). «الْمُتَعَالِ»: والا و برتر از جهان و منزّه از مشابهت و مماثلت این و آن. چیره و مسلّط بر همه چیز. اصل آن (الْمُتَعالی) است و حذف یاء محض تخفیف است (نگا: غافر / 15 و 32).]] |
|
1717 | 13 | 10 | سواء منكم من أسر القول ومن جهر به ومن هو مستخف بالليل وسارب بالنهار |
| | | کسی که از شما سخن را پنهان میدارد، و کسی که سخن را آشکار میسازد، و آن که در روز (به دنبال کار خود) روان میگردد، (برای خدا بیتفاوت و) یکسان میباشند (و خداوند از اوضاع و احوال و رفتار و کردارتان، هرگونه که بوده و هرجا و هر زمان که باشد آگاه است). [[«سَوَآءٌ»: یکسان و برابر است. مصدر و به معنی (مُسْتَوی) است و خبر مقدّم (مَنْ) میباشد. «أَسَرَّ»: پنهان کرد. آهسته گفت. «جَهَرَ بِهِ»: آشکارش کرد. آن را بلند گفت. «مُسْتَخْفٍ»: بسیار خویشتن را پنهان کننده. «سَارِبٌ»: رونده. در اینجا مراد کسی است که خود را ظاهر میسازد و به دنبال کار خویش روان میگردد.]] |
|
1718 | 13 | 11 | له معقبات من بين يديه ومن خلفه يحفظونه من أمر الله إن الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم وإذا أراد الله بقوم سوءا فلا مرد له وما لهم من دونه من وال |
| | | انسان دارای فرشتگانی است که به (نوبت عوض میشوند و) پیاپی از روبرو و از پشت سر (و از همهی جوانب دیگر، او را میپایند و) به فرمان خدا از او مراقبت مینمایند. خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمیدهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانائی، از ذلّت به عزّت، از نوکری به سروری، و ... و بالعکس نمیکشاند) مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند، و (این سنّت جاری در اسباب و مسبّبات ظاهری است، ولی) هنگامی که خدا بخواهد بلائی به قومی برساند هیچ کس و هیچچیزی نمیتواند آن را (از ایشان) برگرداند، و هیچ کس غیر خدا نمیتواند یاور و مددکار آنان شود. [[«مُعَقِّبَاتٌ»: جمع مُعَقِّبَة، گروه ملائکه و جماعت فرشتگان. حرف (ة) برای مبالغه است. فرشتگانی که آدمی را میپایند و کردار و گفتار او را ضبط مینمایند و از مصائب و بلایا و اشیاء و اشخاصی که خدا بخواهد وی را حفظ میکنند. از آنجا که فرشتگان مانند افراد نگهبان عوض میشوند و به دنبال یکدیگر میآیند و اعمال انسان را تعقیب مینمایند و او را نیز میپایند، آنان را (مُعَقِّبات) گفتهاند (نگا: یونس / 21، زخرف / 80، ق / 17 و 18، انفطار / 10 و 11 و 12). «مِنْ أَمْرِ اللهِ»: به خاطر فرمان خدا. به فرمان خدا. حرف (مِنْ) به معنی (ب) است (نگا: غافر / 15). «سُوءًا»: بلا و بدی. هلاک و عذاب. «مَرَدَّ»: برگرداندن. برگرداننده. مصدر میمی است و میتواند به معنی (رَدّ) و یا به معنی اسم فاعل (رادّ) باشد. «فَلا مَرَدَّ لَهُ»: برگرداندن آن ممکن نیست. کسی و چیزی نمیتواند آن را برگرداند و دفع کند. «مِن دُونِهِ»: بغیر از خدا. «والٍ»: یاور. سرپرست و عهدهدار امور.]] |
|
1719 | 13 | 12 | هو الذي يريكم البرق خوفا وطمعا وينشئ السحاب الثقال |
| | | (قدرت خدا در گسترهی هستی پدیدار، و آثار آن در همهجا آشکار است). او است که آذرخش آسمان را به شما مینماید که هم باعث بیم و هم مایهی امید شما میگردد، و نیز ابرهای سنگین بار را (با تبخیر آبهای تلخ و شیرین اقیانوسها و دریاها و رودبارها) پدید میآورد. [[«الْبَرْقَ»: آذرخش آسمان که بر اثر برخورد دو توده ابر، بارهای الکتریکی متفاوت مثبت و منفی به وجود میآید، همان گونه که از برخورد سر دو سیم برق، جرقّه تولید میشود و به اصطلاح تخلیه الکتریکی صورت میگیرد. «خَوْفاً وَ طَمَعاً»: بیم و امید. بیم از آتشسوزیها و بارانهای نابهنگام و جریان سیلابها و جزغاله شدن به سبب صاعقه و دیگر خطرات، و امید به فوائد و برکات فراوانی که باعث آن میگردد. از قبیل: آبیاری زمینها. سمپاشی با آب اکسیژنه حاصل از آن، و تغذیه گیاهان توسّط کود ناشی از برخورد برق با هوای آسمان و غیره. این دو واژه میتواند مفعول سوم (یُری)، یا حال از (کُمْ) و به معنی: خَآئِفینَ وَ طَامِعِین، و یا حال (الْبَرَِْ) باشند. «یُنشِئُ»: پدید میآورد. «السَّحَابَ»: جمع (سَحابَة) است، ابرها. «ثِقَالَ»: جمع (ثَقیلَة)، سنگینبار از آبهای فراوانی که در خود دارند (نگا: اعراف / 57).]] |
|
1720 | 13 | 13 | ويسبح الرعد بحمده والملائكة من خيفته ويرسل الصواعق فيصيب بها من يشاء وهم يجادلون في الله وهو شديد المحال |
| | | و رعد (مانند همهچیز فرمانبردار یزدان است و با صدائی که از آن میشنوید، با زبان حال)، و فرشتگان از هیبت و عظمت یزدان، (به زبان قال)، حمد و ثنای خدا را میگویند، و خدا صاعقهها را روان میسازد و هرکس را که بخواهد بدانها گرفتار میکند. در حالی که (کافران این همه نشانههای دالّ بر وجود خدا را در گوشه و کنار جهان مشاهده میکنند، خوب نمیاندیشند و) آنان دربارهی خدا (و توانائی او در امر زندهگرداندن و جزا دادن) به مجادله میپردازند، و خدا دارای قدرتی بیانتهاء و کیفری سخت و دردناک است. [[«الرَّعْدُ»: رعد. صدائی که از برخورد دو توده ابر، با بار الکتریکی متفاوت به وجود میآید. «یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»: (نگا: إسراء / 44، نور / 41، حشر / 24). «الصَّوَاعِقَ»: جمع صاعِقَة، آذرخش. آتشی که بر اثر رعد و برق شدید پدید میآید. «الِْمحَالِ»: اگر مصدر باب مفاعله بشمار آید، به معنی مُکایَدَه، یعنی چارهجوئی و چارهسازی است، و اگر اسم باشد، به معنی قوّت و قدرت است. اصل آن (محلّ) به معنی حیله و نیرنگ است. برخی هم آن را از (حَوْل) و همریشه با (حیلَة) میدانند، و قوّت و نقمت معنی میکنند. (نگا: اعراف / 183، طارق / 15 و 16).]] |
|
1721 | 13 | 14 | له دعوة الحق والذين يدعون من دونه لا يستجيبون لهم بشيء إلا كباسط كفيه إلى الماء ليبلغ فاه وما هو ببالغه وما دعاء الكافرين إلا في ضلال |
| | | خدا است که شایستهی نیایش و دعا است. کسانی که جز او دیگران را به یاری میخوانند، به هیچ وجه دعاهایشان را اجابت نمینمایند و کمترین نیازشان را برآورده نمیکنند. آنان (که غیر خدا را به فریاد میخوانند، و به جای آفریدگار، از آفریدگان برآوردن نیازهایشان را درخواست مینمایند) به کسی میمانند که (برکنار آبی دور از دسترس نشسته باشد و) کف دستهایش را باز و به سوی آب دراز کرده باشد (و آن آب را به سوی خود بخوانَد) تا آب به دهان او برسد، و هرگز آب به دهانش نرسد. دعای کافران (و پرستش ایشان) جز سرگشتگی و بیهودهکاری نیست. [[«دَعْوَةُ الْحَقِّ»: نیایش راستین. پرستش حقیقی. اضافه موصوف به صفت است. «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ»: شایسته نیایش و بایسته پرستش خدا است. سزاوار تقاضای نیاز، و درخور طلب اجابتِ دعا خدا است. «أَلَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ»: کسانی که جز خدا را به فریاد میخوانند و جز او را پرستش میکنند. «لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ»: اصلاً دعاهایشان را نمیشنوند و به فریادشان نمیرسند. نیازی از نیازهایشان را برآورده نمیسازند و کاری برایشان نمیکنند. «إِلاّ»: مگر. یعنی اجابت دعا و برآوردن نیاز توسّط پرستش شوندگان و به یاری خواندگان، چیزی جز همانند پاسخ و اجابت آب در برابر درخواست چنان فردی نیست. «مَا هُوَ بِبَالِغِهِ»: او به آب دسترسی پیدا نمیکند. آب به او یا به دهانش نمیرسد. «دُعَآءُ»: دعا. پرستش. «ضَلالٍ»: گمراهی و سرگشتگی. بیهودهکاری و پوچگرائی.]] |
|
1722 | 13 | 15 | ولله يسجد من في السماوات والأرض طوعا وكرها وظلالهم بالغدو والآصال |
| | | آنچه در آسمانها و زمین است - خواه ناخواه - خدای را سجده میبرد (و در برابر عظمت او سر تسلیم و تکریم فرود میآورد)، همچنین سایههای آنها (که همچون خود آنها از نظم و نظام دقیق و فرمانبرداری شگفت برخوردارند) بامدادان و شامگاهان در مقابلش به سجده میافتند (و پیوسته در برابر ارادهی باری کرنش میبرند). [[«یَسْجُدُ»: سجده میکند. کرنش میبرد. در اینجا مراد اطاعت و فرمانبرداری از اراده و خواست حضرت باری است (نگا: آلعمران / 83). «مَنْ»: کسانی که. واژه (مَنْ) برای ذویالعقول، یعنی انسانها و فرشتگان و پریان به کار میرود، ولیکن در اینجا از راه تغلیب شامل غیر ذویالعقول نیز میباشد و به معنی (آنچه) است (نگا: نحل / 49). «طَوْعاً أَوْ کَرْهاً»: خواه ناخواه. یعنی همهکس و همهچیز در برابر فرمان خدا خاضع و فرمانبردار میباشند، ولی خضوع و فرمانبرداری دستهای تکوینی است، و خضوع و فرمانبرداری دستهای تکوینی و تشریعی است. مؤمنان از روی میل و رغبت در پیشگاه پروردگار به سجده میافتند، امّا غیر مؤمنان هرچند حاضر به چنین سجدهای نیستند، تمام ذرّات وجودشان از نظر قوانین آفرینش خواه ناخواه تسلیم فرمان خدا است. این دو واژه مصدر و حال میباشند (نگا: آلعمران / 83). «ظِلالُهُمْ»: سایههای آنان. مراد این است که سایههای اشیاء نیز از نظم و نظام شگفتی برخوردار است و علاوه از فوائد ظاهری، میتوان از سایهها برای اندازهگیری خود اشیاء سود جست و نیز همچون ساعت، زمان را بدانها سنجید. «الْغُدُوِّ»: جمع غَداة، بامدادان. «الآصَال»: جمع أَصیل، شامگاهان (نگا: اعراف / 205). «بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ»: مراد همیشه و پیوسته است.]] |
|
1723 | 13 | 16 | قل من رب السماوات والأرض قل الله قل أفاتخذتم من دونه أولياء لا يملكون لأنفسهم نفعا ولا ضرا قل هل يستوي الأعمى والبصير أم هل تستوي الظلمات والنور أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتشابه الخلق عليهم قل الله خالق كل شيء وهو الواحد القهار |
| | | (ای محمّد! به مشرکان) بگو: چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است؟ (و آنها را میگرداند و میپاید؟ جواب درست را برای آنان بیان کن و) بگو: الله. بگو: آیا جز خدا اولیاء (و معبودهائی) برای خود برگزیدهاید (و بدانها تمسّک جستهاید) که برای خودشان (چه رسد به شما) سودی و زیانی ندارند؟ بگو: آیا کور (که شمائید) و بینا (که مؤمنانند) برابرند؟ یا این که تاریکیها (که پرستشهای کورکورانهی شما است) و نور (که هدایت خدا و ارمغان مؤمنان است) یکسان است؟ یا این که (شدّت گمراهی آنان را بدانجا کشانده است که) برای خدا انبازهائی قائل میشوند که (به گمان ایشان) آنها همچون خدا دست به آفرینش یازیدهاند (و آفریدههائی همچون آفریدههای خدا دارند) و این است که کار آفرینش (و تشخیص آفریدههای ایشان از آفریدههای خدا) بر آنان مشتبه و مختلط گشته است؟ (که چنین نیست). بگو: خدا آفرینندهی همه چیز است و او یکتا و توانا (بر انجام آفرینش و چرخش هستی) است. [[«أوْلِیَآءَ»: جمع وَلیّ، سرپرستان. مراد معبودهای دروغین است. «أَمْ»: بلکه آیا؟ استفهام انکاری است. «أَمْ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکَآءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ»: این عبارت میتواند جنبه تهکّم و ریشخند را داشته باشد. یعنی: بلکه آنان برای خدا انبازهائی قرار دادهاند که چه بسا همچون خدا دست به آفرینش یازیدهاند و این است که جدائی آنها از خدا برایشان دشوار شده است؟! یا این که استفهام انکاری باشد که ترجمه آن در معنی آیه مذکور است. «خَلَقُوا کَخَلْقِهِ»: آیا همچون خدا دست به کار آفرینش زدهاند و مخلوقاتی را آفریدهاند؟ آیا مخلوقاتی همچون مخلوقات خدا را پدیدار کردهاند؟ «فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ»: به سبب آن، آفریدهها برای آنان یکسان و مشتبه گشته است. لذا آفرینش خدا و آفرینش چنین معبودهائی، ایشان را دچار مشکل و اشتباه ساخته است. «الْقَهَّارُ»: بسیار چیره و توانا. بسیار غالب و قاهر.]] |
|
1724 | 13 | 17 | أنزل من السماء ماء فسالت أودية بقدرها فاحتمل السيل زبدا رابيا ومما يوقدون عليه في النار ابتغاء حلية أو متاع زبد مثله كذلك يضرب الله الحق والباطل فأما الزبد فيذهب جفاء وأما ما ينفع الناس فيمكث في الأرض كذلك يضرب الله الأمثال |
| | | خداوند از (ابرهای) آسمان، آب فرو میباراند و درّهها و رودخانهها هر یک به اندازهی گنجایش خویش (برای رویش گیاهان و بهرهوری درختان، از آب آن) در خود میگنجانند، و روی این سیلابها، کفهای زیاد و بیسودی قرار میگیرد، همچنین است آنچه از طلا و نقره و غیره جهت تهیّهی زینتآلات روی آتش ذوب مینمایند، کفهائی همانند کفهای آب بر میآورد، - پروردگار برای حق و باطل چنین مثالی میزند - امّا کفها، (بیسود و بیهوده بوده و هرچه زودتر) دور انداخته میشود، ولی آنچه برای مردم نافع است در زمین ماندگار میگردد. خداوند این چنین مثالی میزند. (عقائد باطل، همسان کف و خس و خاشاک روی آب و بالای فلزات است که هرچه زودتر از میان میرود، ولی ادیان حقیقی آسمانی، چون آب و طلا و نقره سودمند و ماندگار میباشد). [[«سالَتْ»: جاری شد. «أَوْدِیَةٌ»: جمع وادی، درّهها. مراد رودخانه و جویبارهای میان کوهها است. «بِقَدَرِهَا»: به اندازه گنجایش خود. «زَبَداً»: کف. «رَابِیاً»: برآمده. در بالا قرار گرفته. «إِبْتِغَآءَ»: به خاطر. از برای. مفعولٌله است. «حِلْیَةٍ»: زیور. «جُفَآءً»: دور انداختنی. مصدر ماده (جَفْأ) به معنی اسم مفعول، یعنی مَجْفُوء است که به معنی مطرود و پرت شده میباشد.]] |
|
1725 | 13 | 18 | للذين استجابوا لربهم الحسنى والذين لم يستجيبوا له لو أن لهم ما في الأرض جميعا ومثله معه لافتدوا به أولئك لهم سوء الحساب ومأواهم جهنم وبئس المهاد |
| | | (انسانها در مسیر زندگی دو گروهند: دستهای به راه یزدان میروند، و دستهای به راه شیطان). کسانی که (دعوت) پروردگار خود را پاسخ میگویند، سرانجامِ نیک دارند، و کسانی که (دعوت) پروردگار خود را پاسخ نمیگویند، (عاقبتِ بسیار بد و دردناکی دارند و) اگر همهی چیزهائی که در زمین است و همانند آنها از آن ایشان باشد و همگی را برای رهائی خود (از عذاب دوزخ) پرداخت کنند (از آنان پذیرفته نمیگردد و از عذاب آن رهائی میسّر نمیشود). آنان حساب بدحال کنندهای دارند و جایگاهشان دوزخ است، و چه بد جایگاهی است! [[«الْحُسْنَی»: عاقبت نیک. سرانجام پسندیده. پاداش خوب. مبتدای مؤخّر است، و صفت به جای موصوف نشسته است و تقدیر چنین است: الْعَاقِبَةُ الْحُسْنَی. الْمَثُوبَةُ الْحُسْنَی. «أَلَّذِینَ»: مبتدا و جمله (لَوْ أَنَّ لَهُمْ ... تا ... سُوءُ الْحِسَابِ) خبر آن است.]] |
|