بسم الله الرحمن الرحيم

نتائج البحث: 6236
ترتيب الآيةرقم السورةرقم الآيةالاية
16661270فلما جهزهم بجهازهم جعل السقاية في رحل أخيه ثم أذن مؤذن أيتها العير إنكم لسارقون
هنگامی که بار و بنه آنان را آماده کرد، پیمانه (ی قیمتی شاه را) در بارِ برادرش (بنیامین) نهاد. پس (از رهسپار شدن و پیمودن مسافتی) ندادهنده‌ای (از اطرافیان یوسف) فریاد برآورد: ای کاروانیان! شما دزدید، (بایستید و تکان مخورید). [[«السِّقَایَةَ»: پیمانه‌ای که بدان آب می‌خورند. یا پیمانه‌ای که بدان گندم و جو را می‌پیمایند. «رَحْلِ»: جُل و رختی که همچون زین بر پشت شتر می‌بندند و بر آن سوار می‌شوند. بر بار و کالای شتر نیز اطلاق می‌گردد. در اینجا معنی دوم مراد است. «أَذَّنَ»: صدا زد. فریاد برآورد. «مُؤَذِّن»: فریاد کننده. ندا دهنده. «الْعِیرُ»: شتران. اسم جمع است و از لفظ خود دارای مفرد نیست. در اینجا مراد اهل کاروان، یعنی کاروانیان است. «إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ»: بیان این جمله می‌تواند به خاطر دزدیدن یوسف از پدر باشد، یا ندادهنده آن را از پیش خود گفته باشد، یا برای دفع ضرری به ضرری خفیفتر از آن باشد، و یا این که راه چاره‌ای بوده که خدا آن را برای یوسف مباح کرده باشد (نگا: ص / 44).]]
16671271قالوا وأقبلوا عليهم ماذا تفقدون
(برادران یوسف از این صدا به هم آمدند و) رو بدیشان کرده گفتند: چه چیز گم کرده‌اید؟ [[«وَ أَقْبَلُوا عَلَیْهِمْ»: بدیشان رو کردند. به سویشان رفتند. جمله حالیّه است، و مرجع ضمیر (هم) جویندگان یا منادیان می‌باشد. «تَفْقِدُونَ»: گم کرده‌اید. به کار بردن فعل مضارع برای استحضار صورت ذهنی است.]]
16681272قالوا نفقد صواع الملك ولمن جاء به حمل بعير وأنا به زعيم
گفتند: پیمانه‌ی شاه را گم کرده‌ایم و هرکس آن را برگرداند، بار شتری در برابر آن می‌گیرد. (رئیس آنان هم تأکید کرد و گفت:) و من شخصاً این پاداش را تضمین می‌کنم. [[«صُوَاعَ»: پیمانه. به صورت مذکّر و مؤنّث به کار می‌رود. «حِمْلُ»: بار. «زَعیمٌ»: ضامن.]]
16691273قالوا تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد في الأرض وما كنا سارقين
(برادران یوسف) گفتند: به خدا سوگند! شما (از روی رفتار و کردارِ دو سفری که بدینجا داشته‌ایم هر آینه) می‌دانید ما نیامده‌ایم تا در سرزمین (مصر) فساد و تباهی کنیم و ما هیچ گاه دزد نبوده‌ایم. [[«لَقَدْ عَلِمْتُمْ»: حتماً دانسته‌اید. باید دانسته باشید.]]
16701274قالوا فما جزاؤه إن كنتم كاذبين
(اطرافیان یوسف) گفتند: اگر شما دروغ بگوئید، سزای آن (کسی که دزدی کرده باشد در عرف شما) چیست؟ [[«جَزَآؤُهُ»: سزای آن کسی که دزدی کرده باشد. جزای دزدیدن پیمانه.]]
16711275قالوا جزاؤه من وجد في رحله فهو جزاؤه كذلك نجزي الظالمين
(برادران یوسف) گفتند: سزای آن (کسی که دزدی کرده باشد، این است که) هرکس آن پیمانه در بارش یافته شود، خودش (بنده و گروگان به) سزای آن گردد. (آری!) ما این چنین، ستمکاران را کیفر می‌دهیم. [[«جَزَآؤُهُ»: سزای دزدیدن. واژه (جزاء) اوّل، مبتدا و بقیّه آیه، خبر آن است. «کَذلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ»: این جمله می‌تواند دنباله سخن برادران یوسف بوده و برای تأکید کلام قبلی باشد، و یا این که سخن یوسف و یارانش باشد. یعنی: بلی ما هم همین سزای مقبول و مرسوم شما را مرعی می‌داریم.]]
16721276فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه ثم استخرجها من وعاء أخيه كذلك كدنا ليوسف ما كان ليأخذ أخاه في دين الملك إلا أن يشاء الله نرفع درجات من نشاء وفوق كل ذي علم عليم
(یوسف) نخست بارهای دیگران را پیش از بار برادرش (بنیامین) بازرسی کرد، و سپس پیمانه را از بار برادرش بیرون آورد. ما این گونه برای یوسف چاره‌سازی کردیم (و نقشه و طرح انداختیم تا بتواند بنیامین را به گونه‌ای نزد خود نگاه دارد که دیگر برادران متوجّه نشوند و تسلیم فرمان او گردند). چرا که یوسف طبق آئین شاه مصر نمی‌توانست برادرش را بگیرد، مگر این که خدا می‌خواست. (ما هم که خدائیم خواستیم و یوسف را به زیور دانشی فراخور حال آراستیم و او در پرتو آن توانست راه بازداشت برادر را پیدا کند. بلی ما با اعطای دانش) هرکس را که بخواهیم درجاتی بالا می‌بریم (همان گونه که درجات یوسف را بالا بردیم. البتّه) بالاتر از هر فرزانه‌ای، فرزانه‌تری است (و خداهم از همه فرزانه‌تر است). [[«أَوْعِیَة»: جمع وِعاء، ظروف. در اینجا مراد گونی و جوال و دیگر چیزهائی است که کالای خود را در آن جا داده‌اند. «کِدْنَا»: چاره‌جوئی کردیم. چاره‌جوئی را مکر و کید نامیدن، بدان خاطر است که تدبیر نهان و چاره‌سازی پنهان از دیدِ مردمان، در میان ایشان، حیله و نیرنگ نامیده می‌شود. ماده (کَیْد) برای کار پسند و ناپسند به کار می‌رود و در اینجا در معنی پسندیده به کار رفته است (نگا: اعراف / 183، انبیاء / 57، طارق / 15 و 16). «دینِ الْمَلِکِ»: آئین و قانون شاه. گویا در قانون مصر آن زمان، جزای دزد، زدن او و اخذ غرامت معادل دو برابر اشیاء مسروقه از وی بوده است. «مَا کَانَ لِیَأْخُذَ ... إِلاّ أن یَشَآءَ اللهُ»: اگر خواست خدا نبود، یوسف نمی‌توانست برابر قانون شاه، برادرش را بازداشت کند. یعنی: این خدا بود که برادران یوسف را واداشت که بگویند: سزای دزد بنده کردن او است. «إِلاّ أَن یَشَآءَ اللهُ»: این استثناء بیانگر این است که با وجود مقرّرات موجود، اگر خدا می‌خواست کار شدنی بود، و یا این که برابر مقرّرات موجود کار نشدنی بود، ولی خدا چاره‌سازی کرد و اراده او مشکل را برطرف نمود. «فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ»: بالاتر از هر دانائی، داناتری است. بالاتر از هر فرزانه‌ای، فرزانه‌تری وجود دارد که خدا است.]]
16731277قالوا إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل فأسرها يوسف في نفسه ولم يبدها لهم قال أنتم شر مكانا والله أعلم بما تصفون
(برادران یوسف) گفتند: اگر (بنیامین) دزدی کند (جای شگفت نیست، که آن را از سوی مادر به ارث برده است) و برادرش (یوسف نیز که هر دو از یک مادرند) قبلاً دزدی کرده است. یوسف (از این سخن سخت ناراحت شد، ولی) ناراحتی را در درون خود پنهان کرد و نگذاشت از آن مطّلع شوند. (امّا در دل) گفت: شما مقام و منزلت بدی (در پیشگاه خدا) دارید (چرا که برادر خود را از پدر دزدیدید و او را به چاه انداختید و از پدرتان نافرمانی کردید و بدو دروغ گفتید و هنوز که هنوز است کینه‌ی او را به دل دارید و اینک هم وی را دزد می‌نامید) و خدا (از هرکسی) آگاه‌تر از چیزی است که بیان می‌دارید (و به من نسبت می‌دهید). [[«أَسَرَّهَا»: آن را به دل گرفت و پنهانش کرد. مرجع ضمیر (ها) واژه (مَقالَة، حَزازَة، نِسْبَة السَّرِقَة ...) مفهوم از مقام و کلام پیشین است. یا این که (إِجابَة) باشد. در این صورت معنی چنین می‌شود: پاسخ ایشان را نداد و آن را در دل نهان داشت، و یا این که ضمیر (ها) متوجّه جمله (أَنتُمْ شَرٌّ مَّکَاناً ...) است. «لَمْ یُبْدِهَا»: آن را آشکار نکرد. «مَکاناً»: مکانت و منزلت. جاه و مقام. تمییز است. «تَصِفُونَ»: وصف می‌کنید. بر می‌شمرید.]]
16741278قالوا يا أيها العزيز إن له أبا شيخا كبيرا فخذ أحدنا مكانه إنا نراك من المحسنين
گفتند: ای عزیز (مصر!)، او پدر پیر بزرگواری دارد، یکی از ما را به جای او بگیر (و به بندگی بپذیر، و بدین وسیله نیکی خود را در حق ما به اتمام برسان) که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم. [[«الْعَزِیز»: (نگا: یوسف / 30). «شَیْخاً»: پیر. «کَبِیراً»: بزرگوار. ارجمند. کهنسال.]]
16751279قال معاذ الله أن نأخذ إلا من وجدنا متاعنا عنده إنا إذا لظالمون
گفت: پناه بر خدا که ما (این کار را بکنیم و) غیر از آن کس را بگیریم که کالای خود را نزد او یافته‌ایم. ما (اگر چنین کنیم) در آن صورت (بیگناه را به جای گناهکار گرفته و) از زمره‌ی ستمکاران خواهیم بود. [[«مَعَاذَ اللهِ»: پناه بر خدا. واژه (مَعاذ) مصدر میمی و مفعول مطلق فعل محذوفی است و به مفعول خود اضافه شده است. تقدیر چنین می‌شود: نعُوذُ بِاللهِ مَعاذاً.]]


0 ... 156.5 157.5 158.5 159.5 160.5 161.5 162.5 163.5 164.5 165.5 167.5 168.5 169.5 170.5 171.5 172.5 173.5 174.5 175.5 ... 623

إنتاج هذه المادة أخد: 0.02 ثانية


المغرب.كووم © ٢٠٠٩ - ١٤٣٠ © الحـمـد لله الـذي سـخـر لـنا هـذا :: وقف لله تعالى وصدقة جارية

3925378141606096164342463569396612304620